مرز بین یهودستیزی با صهیونیسم
مرز بین یهودستیزی با صهیونیسم*
بدیهی است که نه همه انتقادها از اسرائیل ضد یهود است و نه لزومن انتقاد شدید یا حتا گاه بیاساس. به باورم برای ارزیابی این موضوع، باید به استدلال و زمینهای که در آن اظهارات بیان میشود، نگاه کرد.
درعینحال، بیتردید انتقاد شدید و بیاساس از سیاست اسرائیل میتواند به نفرت ضد یهود دامن بزند و در بسیج ضد یهودی مورداستفاده قرار گیرد. اکنون یهودیان هم در اروپا و هم در سایر نقاط جهان این تجربه را از سر میگذرانند. نخستینبار نیست که تشدید درگیری اسرائیل و فلسطین با افزایش حملات به یهودیان و نهادهای یهودی همراه میشود. بحث در مورد حدود یهودیستیزی نیز تازگی ندارد، در عینحال، بحث در مورد اینکه چه چیزی در تعریف پدیده و خارج از آن قرار میگیرد، یکی از ویژگیهای اصلی بحث درباره یهودیستیزی امروز است. مهمترین دلیل این تحول این پرسش است که چگونه انتقاد از اسرائیل با یهودستیزی مرتبط است.
مشروعیتزدایی از یهودستیزی پس از هولوکاست برای مدت طولانی به حذف یهودیستیزی صریح از حوزه عمومی کمک کرد. همچنین به همین دلیل اتهامات یهودستیزی یک سلاح قدرتمند است در گفتمان این موضوع. در این معنا از مفهوم «یهودیستیزی» هم در مبارزه با یهودستیزی واقعی و هم در برخی موارد برای معاف کردن اسرائیل از انتقاد موجه استفاده میشود. هنریک باخنر، تاریخشناس و استاد تاریخ عقاید که اهل سوئد است، در کتاب «بازگشت» در سال ۱۹۹۹ توضیح میدهد چگونه یهودیستیزی پس از ۱۹۴۵ را میتوان بهعنوان «یهودستیزی بدون ضد یهود» توصیف کرد. اگر گروههای اسلامگرای رادیکال و نازیها را نادیده بگیریم، تعداد کمی هستند که آشکارا نگرشهای یهودستیزی را بیان میکنند. باخنر مینویسد، فاصلهگرفتن صریح از یهودستیزی جزء مهمی از استدلال ضد یهودی است. گرایشهای مشابهی در مطالعات تاریخ اروپا و جهان پس از جنگ نشان داده شده است. بااینحال، این گفتمان نهتنها انطباق دارد با آنچه موسوم است به برآمد هولوکاست، بلکه بیان یک ویژگی اصلی یهودیستیزی بهعنوان یک پدیده فرهنگی است: چنین گفتمانی ادامه مییابد یا بازتولید میشود، بیآنکه حاملان آن به ناگزیر از مفهوم یا ژرفای مفهوم یهودستیزی بهصورت سنتیِ آن آگاه باشند. در آینهی خشونت از یکسو و دفاع از حقوق کودکان و زنان بیگناه که قربانیان خشونت و ایدئولوژی رادیکال شده یهودیت و اسلامیاند هیچ ارتباط منطقی وجود ندارد که هیچ، حتا شرایط جنان پیچیده میشود که تفاوت بین فقط بیان یهودستیزی و داشتن نگرش واقعی یا قصد ضد یهود مخدوش میشود.
اینکه انتقاد از اسرائیل – با قصد یا بدون قصد – از مفاهیم موجود در مجموعه ضد یهود استفاده میکند، میتواند یکی از راههایی شود که یهودیستیز باشد. در چنین فرایندی، سیاست اسرائیل آگاهانه یا ناخودآگاه بهعنوان نتیجه “ذهنیت یهودی” ارائه میشود. برای مثال، اکنون و پس از سالهای بسیار با استفاده مجدد از مفاهیم ضد یهودی در آئین مسیح، یهودیان بهویژه انتقامجو، تشنهبهخون دیگران، یا تحتتأثیر آموزه نسل برگزیده و برتر توصیف میشوند. از قرونوسطی، اتهامات مربوط به کودککشی آئینی متوجه یهودیان شده است. چنین عقایدی اکنون نیز هنگام انتقاد از اسرائیل در افکار عمومی دوباره بیان شده است. پیوندهای متناظر با یک سنت ضد یهود در بازنمایی اسرائیل بهعنوان مرکز یک قدرت یهودی در سراسر جهان دیده میشود. جایگزینی کلمه “یهودی” به جای “صهیونیست” اساس یهودیستیزی تئوریهای توطئه را تغییر نمیدهد. شیطانسازی یهودیان نیز بخشی از تاریخ یهودیستیزی است. شیطانسازی اسرائیل را باید در پرتو این تاریخ در نظر گرفت. هنگامی که اسرائیل بهعنوان تجسم یا متحد شر و پلشتی در جهان توصیف میشود، خشم با انگیزه سیاسی به شیطانسازی ضد یهودی تبدیل میشود. بدیهی است که کسانی مانند نتانیاهو و رادیکالهای یهودی نیز خود خواهان چنین برداشتهایی از صهیونیست بینالملل هستند. آنها دوست دارند که دو واژه «یهودی» و «صهیونیست» شبیه هم قلمداد شوند و اسرائیل کعبه آمال همه یهودیان جهان در ذهن بنشیند. آنان میخواهند انتقاد ار سیاست آدمکشی دولت نتانیاهو در ذهن یهودیها انتقاد از دین و آیین مردم بهود تلقی شود. ولی چنین نیست و نخواهد بود.
وقتی صحبت از نفرت خشونتآمیز از اسرائیل به میان میآید، بدون اینکه چنین اشکال سنتی یهودیستیزی صریح باشد، آشکار کردن یهودستیزی پیچیدهتر میشود. آیا میتوان از اسرائیل به دلایلی غیر از نگرشهای ضد یهودی متنفر بود؟ ممکن است، و تعهد قوی به جنگ به ناگزیر به معنای نفرت از کشور یا ساکنان آن نیست. در تلاش برای تشخیص انتقاد مشروع از سیاست اسرائیل از یک سو و ساست یهودستیزی، برخی به استانداردهای دوگانه اشاره میکنند – اینکه انتقاد گزینشی است و با انتقادهایی که به سایر بیعدالتیها میشود همخوانی ندارد. بدون دانستن انگیزه، دشوار است ادعا کنیم که توجه منفینگرانه به اسرائیل ناگزیرانه نشانهای از یهودستیزی است. علاوه بر جنایات مداوم و پوشش رسانهای قابلتوجه این موارد، تعهد قوی به آرمان فلسطین بر اساس تاریخ، بین مردم صلحدوست جهان در گوشهگوشه گیتی، تازگی ندارد. بدیهی است افراط در شکل بیان منفی در سیاستهای دولت اسرائیل، حتا اگر بازنماییها ناشی از نگرشهای ضد یهودی نباشند، میتوانند اثری ضد یهودی داشته باشند. تحقیقات مرکز جهانی دفاع مشروع از اسرائیل همچنین نشان میدهد که دقیقن در جایی که دیدگاههای منفی قویتر است، بین یهودستیزی و نگرش نسبت به اسرائیل پیوند وجود دارد: درحالیکه اکثر پاسخدهندگان بدون داشتن نگرشهای ضد یهودی از فلسطینیها حمایت میکردند، یهودیستیزی در میان افرادی که دارای نگرش قوی بودند، رایجتر بود. دیدگاههای ضد اسرائیلی بیشتر مردم جهان نیز بخشی از زمینه بازنمایی اسرائیل و کاربرد خشونت بیمنطق در جنگ غزه است.
بحث در مورد حدود یهودستیزی ادامه خواهد داشت. وقتی پیشنهادی برای لغو بزرگداشت کریستالناخ (شب شیشههای شکسته) وجود دارد، چرا که سازماندهنده تصمیم میخواهد موضع «بیطرفی» بین اسرائیل و حماس انتخاب کند. به این تصمیم باید چه نامی بگذاریم؟ یا اگر مراسم بزرگداشت روز هولوکاست کلمه “هولوکاست” را از روی رویداد حذف کنند “به دلیل همه چیزهایی که در خاورمیانه اتفاق میافتد”؟ وقتی پروژههای فرهنگی لغو میشوند، چرا که کمک مالی به اسرائیل و نه یهودیان از نظر اقتصادی مخاطرهآمیز تلقی میشوند، چه نامی باید بگذاریم؟ واقعیت یهودیستیزی در جامعه ما و پیامدهایی که برای اقلیت یهودی دارد، یادآور جدیت این بحث است.
—————
*) این موضوع را نوشتم؛ چون برخی از ایرانیان یهودی، حتا آنانی که در میدان روشنفکری و روزنامهنگاری شهرتی دارند، بیان مخالفت با سیاستهای دولت فاشیست اسرائیل را کردار «یهودیستیزی» خواندهاند. دوستان؛ من و کسانی مانند من، اگرچه به هیچ دین، آیین یا مسلکی باور نداریم، اما من، با هیچ دین، آئین یا مسلکی هم مخالف نیستم. مخالفت من با منش و کردار نادرست دولت اسرائیل هیچ ربطی با یهودیان در هر کجای دنیا ندارد. دین، اگرچه عقلانی نیست، اما انتخابی است فردی و شخصی که به آن احترام میگذارم و مگر در بوته نقد با اندیشه انتقادی به آن نگاه نمیکنم و هرگز به مرگ هیچ بشری بهخاطر عقیدهاش حتا در ذهن خودم هم فکر نکردهام.