نظر خود را راجع به تبدیل شدنِ زندان اوین به پارک بنویسید
به نظر من هر چه تعداد پارک ها بیشتر بشود، وضع ما بهتر میشود. البته به شرط آن که سربازان گمنامِ و بد نامِ نظام، پارک را تبدیل به زندان نکنند. اگر اوین پارک بشود و جلویش نیروی انتظامی پارک بشود، همان بهتر که زندان بماند و پارک نشود. چون دوباره کاری میشود و اسراف میشود و خدا از اسراف خوشش نمی آید.
صحبت از خوش نیامدن خدا شد، این را هم بگویم که تعدادی از بندگانِ خاص خدا هم خوششان نمی آید که چهل و سه هکتار زمین، در تپههای اوین، سعادت برج و بارو شدن را نداشته باشد. در عوض، ندامتگاه اراذل و اوباش باشد. حالا اگر زندانی سیاسی داشتیم یک چیزی ولی خوب الحمدلله که نداریم.
بعضی وقتها خود محل مشوق جرم است. وقتی که شما در حلبیآباد جانتان به ستوه بیاید و چرخ زندگی تان مربع باشد و ببینید در محلی که خانۀ سید ضیاءالدین طباطبایی نخست وزیر معروف رضاشاه بوده، جایی برای زندگی گیرتان میآید، چک بیمحلی، سفتهای به دست این و آن نمی دهید؟ پنجه بکسی، کاردی حوالۀ کسی نمی کنید؟ ولله می دهید. بالله می کنید.
پارک از هر لحاظ چیز خوبی است. آنقدر خوب است که بزرگان مان که در مورد بند تنبان و بادی که از شکممان خارج میشود کلی سفارش و فرمایش دارند، در مورد پارک هیچ فرمایشی ندارند. حتی مبارزین حقوق بشر هم به آن گیر نمیدهند. وقتی پارک درست شد، کسی یقه کسی را نمیچسبد و نمی پرسد که چرا پارک یک هکتار وسعت دارد و چهل و دو هکتارِ دیگرِ زمین کو؟ اگر بپرسد، خودش را سنگ روی یخ میکند. از اول انقلاب تا حالا هر خودیای که سئوال بیخودی کرد، مزایایش قطع شد و بدبخت تر از بدبخت شد.
اصلاً شهردار که سیاسی نیست. سرباز نظام است. به شهردار چه ربطی دارد که در ذهنِ تپههای اطرافِ اوین هنوز از خاطرۀ اعدامها خون میچکد؟ گیرم که این زندان، خورجین تاریخش، پر باشد از دهشت نام صادق خلخالی و لاجوردی و مرتضوی، گیرم که در بند بندش، بند بندِ هزاران دلبند را بریده باشند. مملکت پارک لازم دارد و قحط زمین است. شهردار که هیچ، پدرش هم نمیتواند که برود و دست بگذارد روی جماران و آن را پارک بکند. اگر بکند، دوران طلایی امام را چه بکند؟ وقتی در این مملکت، روشنفکردینیاش، ملی مذهبیاش هنوز لیلی به لالای امام میگذارد، از یک سرباز پیر و پیاده نظام چه توقعی دارید؟ بیایید با هم رو راست باشیم. اوین دارد گند میزند به امام، نظام و اسلام. آلت دست ضد انقلاب شده است. اگر بماند موزۀ لعنت و لکۀ ننگی برای مکتب و امام و نظام میشود. همین حالا ضدانقلاب، فریادها و ناخنهایی را که در این زندان کشیده شده شعر و داستان و نمایشنامه میکند. فردا که سیاهی برود و روشنایی بیاید، نشان میدهد که از کجا خون شتک میزند به عبایِ علما. شیطنت میکند اوین. نمیگذارد که حافظۀ عمومی از یاد ببرد خون و جنون را.
وقتش رسیده که با خاک یکسانش کنند. منتش را بگذارند روی دوش فضای سبز. پارکش کنند بغل خوشنامی پارک. آبها که از آسیاب افتاد چهل و دوهکتارش خواهد شد سهم امام و خمس و زکات.
چهل و دوهکتار زمین در این واویلایی که یک وجب زمین تا آنطرف خاش، گیر نمیآید از نعمت نفتی که خداوند به ملت و ملت به آیات عظام عطا فرموده، بیشتر است. به راحتی میشود برای عروس و دامادهای ائمه جمعه و آیات عظام اقدام به احداث مسکن نمود. خود آن بزرگواران که بههمان مخروبههایی که از طاغوتیان مصادره کردهاند قانع هستند. البته احداث حسینیه و مسجد و حوزه هم به فضای پارک حالتی ملکوتی میدهد. حوزۀ علمیه قم هم محجور مانده، اینجوری نمیشود مردم را به سمت اسلام دعوت نمود. میتوان در زمینهای اضافی برای این حوزۀ غریب شعبهای احداث کرد تا تهران بزرگ مورد حیف و میل آمریکا و ایادی آنها واقع نگردد.
دایی من میگوید: چه شد؟ اینجا که دانشگاه آدم سازی نظام بود! دانشگاه را میخواهند پارک بکنند؟
میدانم که سئوال او سئوال کنایه است و الا چه کسی است که نداند که وقتی حیوانات استاد بشوند، آدم از آدمیت بهرهای نمیبرد.
در اخبار آمده بود که شیخ صادق لاریجانی هم با پارک شدن این زندان موافقت کرده است. خیلی حرف است، آدم جلاد نظام باشد و زندانی، با هیبت و جبروتِ جلادانی مثل محمدی گیلانی، رازینی، محسنی اژهای، موسوی تبریزی و مصطفی پورمحمدی ارث بابایش باشد و آنوقت به خاطر خدا و مردم گذشت کند و موافقت کند که آن را بدهد به شهردار که شهردار گهکاری را با گلکاری رفع و رجوع کند.