تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

«نویسنده و فوتبالیست»

«نویسنده و فوتبالیست»

 

این متن دو سال قبل نوشته شد و سبب نوشتن هم دیدن فیلم کوتاهی در یک برنامه تلویزیونی بود که در آن چند فوتبالیست به نویسنده و امر نوشتن جرح وارد کردند. و… این‌روزها دوباره بحث فوتبال و فوتبالیست‌ها و نقش‌آفرینی آنان در جامعه و جنبش رو به رشد مطرح شده است. بی‌مناسبت ندیدم که با به‌روز رسانی مطلب اشاره رفته در فیسبوک، آن‌را به اشتراک بگذارم.
ر. ع

 

فوتبال به عنوان یک ورزش همه گیر در جهان معاصر مطرح است و تبدیل به فرصتی شده که هم به بازیگران این نوع ورزش و هم به انبوه تماشاگران خود این امکان را می دهد تا با گام گذاشتن در محدوده‌‎ی آن برای اندک زمانی جهان دیگری را حس کرده و از چنبره‌ی زندگی پراضطراب این جهان شقه شده رهایی یابند. این امکان ورزشی همانند دیگر امکان‌های ظهوریافته‌ی بشری کمک می‌کند تا با گام گذاشتن در آن حقایق زندگی و چهره‌ی واقعی انسان‌های نقش پذیرفته در شبکه‌ی به هم تنیده‌ی جهان را برای مدتی از یاد ببریم و با یک آخیش گفتن به تعبیر آلبر کامو نویسنده مطرح فرانسوی چون سیزیف ـــ از پس غلطاندن سنگ بر بالای صخره ـــ با مکث روی لحظه و غنیمت شمردن دم به اندکی خستگی درکرده و این آنات شکل گرفته را در نهان و درون خود ارج بگذاریم که این دم در آخرین تحلیل می‌تواند درنگی باشد بر آن ایده‌الی که همان جریان فراغت را در اندیشه‌ی فلاسفه‌ای تئوریزه می‌کند که  وضعیت انسان  را پس از رشد نیروهای مولده در مناسبات تولیدی خاص وعده داده‌اند و از منظری دیگر می‌تواند آسودن از شر و شور دنیا در بعدی شاعرانه در این جهان تکینه شده را به ذهن متبادر سازد! البته نباید فراموش کرد که نوع افراطی این پدیده هم می‌تواند از خود بیگانگی را به ارمغان بیاورد که در موارد زیادی شاهد آن هستیم. اما آنچه که مراد این نوشتار است حضور آن زبان جهانی مشترک برهم زننده‌ی نظم موجود و آفریننده‌ی نظم نو است که مانند زندگی بر پایه‌ی بازی فردی و جمعی بنا می‌گردد و در آن انواع برنامه‌ها بر پایه‌ی تاکتیکی و تکینکی، عطوفت و بی‌مهری، جوانمردی و ناجوانمردی، خشونت و گذشت، اخلاق و فریب، تدبیر و ریا، و … خود را نمایان می‌سازد.

این شباهت‌های فوتبال با تمام چیزهایی که در زندگی و زیست انسان‌ها رخ می‌دهد رابطه‌ی عمیقی را بین آن دو ایجاد کرده است تا بدان جا که درک شود همان مقدار زندگی انسان پیش‌بینی گریز است که فوتبال و نتیجه‌ی یک بازی خود را غیرقابل پیش‌بینی نمایان می‌سازد.

باید نتیجه گرفت فوتبال در یک کلام مانند زندگی عرصه‌ی کنش و جدال در حاصل جمع میان آزادی و امکان، تدبیر و شانس، تقدیر و حق انتخاب، امید و یاس، و … است که شکست و پیروزی را در یک روند تاریخی به همراه می‌آورد.

فوتبال مانند هر پدیده‌ی دیگر در “شدن”  تاریخی درون خود معانی و نشانه‌های گسترده‌ای را نضج داده و می‌پروراند و تنها از طریق همین صیرورت است که خود را با کلیت شبکه‌ای گسترده در جهان مرتبط می‌سازد و از این منظر است که امروزه نقشی وسیع در عرصه‌ی اقتصاد و فرهنگ جوامع بازی کرده و با سایر پدیدارها خود را در بده و بستان قرار می‌دهد.

بازیگران عرصه‌ی فوتبال به تناسب نقش و موقعیت خود و بنا بر توانایی‌های فردی نشات گرفته از بنیان‌های موروثی و جنبه‌های اکتسابی وارد این کارزار می‌شوند و موقعیت خود را در نظام‌های اجتماعی و شبکه‌ی گسترده جهانی مستحکم می‌سازند. از سویی دیگر به موازات آن‌ها نویسنده‌گان هم یکی دیگر از نقش‌آفرینان جدی عرصه‌ی اجتماعی جوامع و همان شبکه هستند که برای ایجاد آن زبان مشترک جهانی و برهم زدن نظم موجود تلاش می‌ورزند و در پس و پشت نوشته‌های آنان جریان پویای زندگی به عنوان تم و موضوع قرار دارد.

این گزاره: “آن کس بیشتر زیست که بیشتر رمان خواند” می‌تواند حکایت از سیر و سلوک و زیستن در دنیای رمان و داستان داشته باشد و برای تعمق نقش نویسنده در جهان معاصر از طریق ساختن بنای داستان بر جهان موجود و ویران کردن دوباره آن و گشوده نگه داشتن متن بر پایه‌ی جهان ممکن قابل مکث گردد. پس اینجاست که باید پی برد این دو پدیدار در کنار بسیار پدیدارهای دیگر آن نیروهای عصیانگری را تشکیل می‎‌دهند که اندک فاصله و تعلیق برای زیستن در این جهان تب کرده را ایجاد می‌کنند و با طرح انداختن تازه از طریق انتخاب خود را به ظهوری دیگر می‌رسانند.

اگر اورهان پاموک نویسنده اهل ترکیه و برنده‌ی جایزه نوبل ادبی در مصاحبه با اشپیگل قدرت فوتبال را سریع‌تر از واژه قلمداد می‌کند، در حقیقت دست به یک ارزش‌گذاری می‌زند و برای فوتبال شانیتی قائل می‌شود هم‌تراز با قدرت نویسندگی. یا اگر پیش‌تر آنتونیو گرامشی فیلسوف ‌و نظریه پرداز بزرگ ایتالیایی در روزنامه‌ی اجتماعی آوانتی برای فوتبال می‌نوشت و آن را به عنوان بدیلی برای جامعه‌ی فرد گرایانه بررسی می‌کرد تلاش دیگری بود در همین راستا. آنجا هم که ناباکوف خالق رمان لولیتا از هیجان فوتبال بازی کردن‌های خود و جریان مربی‌گری‌اش می‌گفت رسمیت‌بخشی دیگری بود برای این پیوند تا وارگاس یوسا نویسنده خلاق که وقتی به عنوان گزارشگر رسمی پرو در نیوکمب بارسلونای اسپانیا در سال ۱۹۸۲ برای گزارش بازی‌های جام جهانی حضور می‌یابد در مصاحبه‌اش به آن شیفتگی دوباره استناد کند و بتواند از آلبر کامو بگوید و به دوران دروازه‌بانی‌اش و عشق او به فوتبال اشاره ‌کند و … تا اینجا همه چیز حکایت از این دارد که فوتبال و نویسندگی و بسیاری دیگر از مجاری تنفسی در جهان آشفته معاصر در جایی با هم تلاقی می‌یابند و آن هم ایجاد فرصت برای دیگر گونه زیستن است یعنی همان تلاشی که بزرگان اندیشه برای ایجاد زبان مشترک جهانی کرده‌اند آنگونه که مثلا فرگه، ویتگنشتاین، برتراند راسل و اصحاب حلقه وین و … نظر داشته‌اند، یا شاعران و نویسندگان و هنرمندان زیادی بر زبان آورده و نقش زده‌اند و در این میان نباید فراموش کرد کامو “عصیان” انسانی خود را با انگشت گذاشتن روی ماجرای “سیزیف” بر این مبنا سامان داده است.

حال می‌ماند همان سوالی که یوسا پاسخ داده است برای مبنای عشق خود به فوتبال و دست یازیدن به گزارشگری، به همان‌گونه که دکتر سوکراتس فقید کاپیتان اسبق تیم ملی برزیل و مارادونای افسانه‌ای و دیگران در عرصه جهانی یاسخ داده‌ بودند برای شیفتگی‌شان به ادبیات و عشق به خواندن و حشر و نشرشان با نویسندگان.

در همین ایران خودمان افراد زیادی از این دست داشته و داریم از حسین فکری تا پرویز قلیچ خانی و خیلی‌های دیگر که خود از مشوقان امر نوشتن بوده‌اند و با نویسندگان زیادی روابط داشته و دارند. نگارنده متن در یکی از شماره‌های آرش که به همت پرویز قلیچ خانی چاپ می‌شد در مطلب مفصلی به ورزشکانی از این دست پرداخته‌ است.

و … در پایان می‌ماند پاسخی که شتابزده و بی‌تعمق در یک برنامه تلویزیونی داده شد و از سرِ نا‌آگاهی و شاید هم عدم دقت به بیکار بودن نویسنده اشاره گردید که تنها می‌توان نوشت آنکه نبض پرتپش زندگی برای ساختن زبانی مشترک در نظمی نوین بر اساس ایجاد جهان ممکن را درک نکند، تاریخ بدون در نظر گرفتن جایگاه او را مجازات می‌کند.

 

«از صفحه فیس‌بوک رضا عابد»

تبلیغات

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights