نگاهی به رمان «مرگِ مرموز همسایه» اثر ناهید شمس
رمان از همان آغاز با خبر بیماری، نگرانی برای فروریختن خانهای قدیمی و مرگ همسایه مواجه است. رمانی که قرار است از اضمحلال و رو به ویرانی گذاشتن چیزهایی قصه بسازد که هر کدام نماد مهمی در زیست انسانی ماست. مفهوم خانه که تعمیم یافتهی موطن و سرزمینیست که رو به ویرانیست و نمیتواند چندان کاری برای بچههایش که درونش آرمیدهاند بکند و آنها محکوم به فرار و رهاکردن خانهاند. رمان روحیهای سرگردان بین مکانها و خانههای مختلفی دارد. خانه قدیمی مادر و پدربزرگ و عمو اسی با قصهها و روایتهای آشفتهاش و خانه پدری که ساحت و ساز همسایه بغلی، دارد نابودش میکند. رمان قصه مکانهای مهمیست و با گمگشتگی در زمان. رمان مدام بین گذشته و حال در جریان است و خرده روایتهایی را از هر زمان تعریف میکند و بهم میچسباند.
این سرگردانی در زمان که به مکانهای خانه قدیمی که حالا ویران شده و خانهای رو بهویرانی میانجامد، پر از شخصیتهای ویران هم هست. شخصیتهایی مجنون و سرگشته مثل اسی و بقیه آدمها که هر کدام رو به ویرانی میروند و ذات این جهان هم همین است که میل به ویرانی و شکلی از بینظمی و آنارشی میکند و رمان هم چون داستان زندگیست، همین روند را نشان میدهد بی آنکه بیخود و بی جهت امیدی دروغین را تزریق کند. جهان همین بوده و هست و باید پذیرفت گویا.
اینهمه ویرانی با زبانی طناز و گزارشگونه از منظر اول شخصی که سعی در مزه پراندن و حتی، به خنده واداشتن مخاطب دارد و تضادی با روایت رو به ویرانی دارد. نویسنده با انتخاب این زبان طناز و سردرگم و خرده روایتهایی پراکنده از زندگی امروز و سالیان دور یک خانواده که حالا تعداد زیادیشان مردهاند و نداشتن یک روایت کلان در قصه، به نظر میرسد ما را با رمانی با برخی مؤلفههای پست مدرنیستی مواجه کرده است. گزارش کردن زندگی روزمره و مدام رفت و برگشت به سالهای دور و آمدن در زمان حالی که هیچ چیزش درست و سرجا نیست.
تنها بخش پایانی رمان از منظر اسی نقل میشود و با همان روایت هم پایان میگیرد که شاید به نوعی روایت مرگ مرموز او مسالهایست که تردید و شکاش بر همه قصه سایه انداخته. ویژگی نوشتار زنانه در این اثر کاملا مشهود است روایت دایرهای و یادوارهای که مدام در حرکت بین گذشته و حال است، رسیدن به زبانی نزدیک به شعر در فصلهای پایانی رمان که پر از توصیفهای اندوه بار و حسرت و زمان از دست رفتهست. نداشتن کلان روایتی سرراست و خطی و نشانههایی ازاین دست، رمان را به نوشتار زنانه نزدیک کرده است. خرده روایتهایی مهم که هر کدام اگر بخواهند باز شوند خود داستانی مفصل و جذابند اما نگارنده چنان بی تفاوت از بسیاری ازاین خرده قصهها می گذرد و فقط گزارش میکند که گویی هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید