نگاهی به مجموعهی شعر فرار از پلههای اضطراری اثر هنگامه هویدا
زبان به عنوان یکی از راههای نقد و به چالش کشیدن رویدادهای سیاسی و اجتماعی همیشه یکی از بحثانگیزترین موضوعات در ادبیات معاصر ایران بوده است. با این حال به نظر میرسد که دیدگاههای متفاوتی راجع به نحوهی استفاده از زبان در شعر به خصوص در شعر امروز ایران وجود دارد. آنچه که مسلم است، تنوع دیدگاه نسبت به استفاده از زبان پیچیده یا ساده در شعر نمیتواند آن چنان عامل مؤثری در ارزشیابی یک شعر باشد. به عبارت دیگر، میتوان گفت که اگر صرفاً نقد و بررسی و معیار شعر را بر پایهی استفاده از یک زبان خاص بگذاریم، درعینحال بسیاری از عوامل دیگر را در بررسی شعر را نادیده گرفتهایم. اما از سوی دیگر زبان به عنوان ابزار قوی در شعر میتواند به شاعر در نقد رویدادهای اجتماعی یاری رساند، فارق از اینکه این زبان ساده یا پیچیده باشد، اگر توانایی به تصویر کشیدن یا بیان فرم خاصی از رفتارها و یا رویکردهای اجتماعی و سیاسی را داشته باشد و یا به شاعر اجازهی نقد این گفتمانها را بدهد قابل نقد و بررسی است. در این فضا، شاعر با استفاده از زبان خاص به طرح پیچیدگیهای فلسفی میپردازد، در گفتمانهای سیاسی شرکت کرده و یا به نقد آنها میپردازد و از سوی دیگر قابلیت این را دارد که فرم و نگرش خاص شاعر را به مخاطب منتقل کند، آن هم نگرشهایی که میان مخاطب و شاعر مشترک هستند و به همین دلیل میتواند تأثیرگذار تر عمل کند.
شاید یکی از اقبال زبان ساده در شعر، چیدمان فضا و زبان برای انتقال به طیف وسیع تری از مخاطبان است. مجموعهی فرار از پلههای اضطراری اثر هنگامه هویدا که به تازگی از سوی نشر ایماژ منتشر شده است از اینچنین زبانی بهره برده است.
در بیان ویژگیهای کلی این مجموعه میتوان به زبان ساده و درعینحال روایی در اکثر شعرها اشاره کرد. تم اصلی در اکثر شعرها، بیان فلسفهی زندگی، اعتراض به رویکردهای سیاسی و همین طور دغدغههای عمومی شاعر حول این مسائل است. اما از سوی دیگر شاعر در کنار استفادهی طیف وسیعی از کلمات، زبان و فضای متفاوتی را در شعر ارائه کرده است. این زبان به سادگی از کنار پیچیدگیهای زندگی نمیگذرد، با آنها درگیر میشود و آنها را به چالش میکشد. به عبارت دیگر میتوان گفت که تکنیک اصلی شاعر در این مجموعه درگیر کردن هر واژهی انتخابی با تم خاصی از فلسفهی زندگی است که عموماً این فلسفه در تکههای مختلفی روایت شده و تکرار میشود.
یک روز میرسد
که دیگر جایی نیست
تا از خودت
به آن فرار کنی
چمدانت را باز میکنی
کنار یکی از همین دیوارها
اتراق میکنی (صفحهی ۱۰).
در بیشتر شعرهای این مجموعه تأکید خاصی بر جنسیت نیست، به عبارت دیگر شاعر تمایز چندانی میان زن/ مرد قائل نمیشود درعینحال که تمرکز شاعر بر بیان دغدغههای خود است و گاهی این هویت زنانه را میتوان در بعضی شعرها دید. زبان اکثر شعرها در فضای روایی – حقیقی در نوسان است که به نوعی بازتاب شاعر از دغدغههای پیرامونش است.
و همه جا
فقط این تو باشی
که حرف میزنی
و این آدمها روی دوشت
و این سنگینی…
انگار جنازهای از زیر تل آدمها
فریاد بزند
که در خودش زنده به گور است
و دیگران برایش
هورا بکشند … (صفحهی ۱۱).
نمود هویت زنان و یا تاکید بر آن با آن که به تناوب در اکثر شعرها اتفاق میافتد، اما هر بار قادر است تا با تاکید بر این هویت، بستر نابرابریهای اجتماعی را به چالش بکشد. هرچند که در بعضی از شعرها این بازنمایی چندان صریح و آشکار نیست و به نوعی در لابهلای دغدغههای عمومی شاعر گم شده است و یا به جزئی از آن تبدیل شده است، اما درعینحال شاعر از بازنمایی این هویت سرباز نزده است؛ به عبارت دیگر میتوان گفت شاعر از هر فرصتی برای تبدیل هویت زنانهی خویش و بازنمایی دغدغههایش بهره جسته است.
اتفاقی که افتاد؛
آن زن در من مرد
و من شبح سرگردانی ماندم
در قلعهای از سنگ و گوشت
پیکرهای که در خود حملم میکرد (صفحهی ۱۲)
در بعضی از شعرهای دیگر تاکید شاعر بر هویت زنانهی خویش به نوعی مقاومت تبدیل شده است و قادر است تا با پر رنگ کردن این نقش بستر خاصی از اجتماع را علیه زنان نقد کند. این نقدها، به نوعی چالشهای سمبلیکی هویت زن در جامعهی امروزی است به نوعی که شاعر را از خطر سانسور مصون بدارد و درعینحال به اجازهی پردازش به این نابرابریها را بدهد.
زنی در کمد ساکسوفون میزند
و من
در کمد ساکسوفون میزنم
میان یک مشت خرت و پرت و لباس
که در گوشهایشان
جنی
میان قوطیهای تودرتو
زندانی است. (صفحهی ۱۵)
بسیاری از کلمات که درگیر بازیهای زبانی نمیشوند، اما قادرند که فضای روایی را به تصویر بکشند این فضا که در سطح متن رویکرد متفاوتی دارند و بسیاری از آنها عموماً بر معنا و مفاهیم فرا متنی دلالت میکنند. به این ترتیب که گاهی شاعر، مخاطب را در این دریافتهای متفاوت رها میکند دریافتهایی که بسته به زاویهی دید مخاطب میتواند متفاوت باشد.
به هر حال یک روز اتفاق میافتد
میروی و در را پشت سرت میبندی
و بعد
ادامهی تمام زندگیات این است؛
از پلهها پایین میروی (صفحهی ۱۸).
از دیگر ویژگیهای این مجموعه آشنازدایی از یک کلمه که مشخصاً زنانه است و به کار بردن آن در ارتباط با بافت سیاسی و اجتماعی است، این استراتژی را در بعضی از شعرهای این مجموعه میتوان دید به این صورت که شاعر این واژهی زنان را به جغرافیای متفاوتی پیوند میدهد و به نوعی از طریق این پیوند در گفتمان خاص سیاسی شرکت میکند. در این اشعار، تنها کلمات نیستند که بستر سادهی روایی دارند، بلکه آن چه که اهمیت دارد استفاده از آنها برای رساندن یک هدف خاص سیاسی به مخاطب خود است.
ماهیهایی که مردهاند
بر سطح آب
جشن گرفتهاند
ریمیل سیاه
نفت دریای بالتیک
زیر چشمهایم کبره بسته است (صفحهی ۲۰).
از سوی دیگر در بعضی از شعرها با آن که شاعر نمیتواند به صراحت به نقد رویکردهای مردسالاری علیه زنان بپردازند، اما درعینحال قادر است که با استفادهی متناوب از کلماتی که میان شاعر و مخاطب آشنا هستند و به نوعی به تجارب مشترک آنها بازمیگردند، به نقد رویکردهای عمومی اجتماع علیه زنان بپردازد، این رویکردها چندان واضع و مشخص نیستند، اما شاعر با چیدمان فضای متفاوتی از کلمات میتواند به خوبی نقد خود را از اینچنین بافتی به مخاطب انتقال دهد.
اینجا
زنی در من محبوس است
و من دیوارهای زندانی هستم
انباشته از
خطوط یادگاری
جملات یادگاری
جملات رکیک
حرفهای عاشقانه
و چوب خط روزهای سپریشده (صفحهی ۲۸).
ساختار سادهی شعر در بعضی از اشعار و درعینحال چیدمان تک کلمهای و یا چند کلمهای شاعر را در ارائهی تصویرهای متفاوت برای بیان دیدگاههایش یاری داده است؛ به عبارت دیگر این فضاسازی و چیدمان تک کلمهای و یا چند کلمهای جملهها در بعضی از شعرها، توانسته است که خود را از متن روایت سیاسی و اجتماعی و نقد آنها را کنار نکشد، به عبارتی با آن درگیر میشود و هر بار با استفاده از یک کلمهی خاص در شعر میتوان به بازتاب این روایت بپردازد، مثلاً در شعر دریاهای مرده استفاده از کلمات نفت، تنگهی هرمز، نرخ ارز، دلار و یا در شعر وطن تکرار متناوب مادر هم که به نوعی در چیدمان متفاوت شعر نشسته است.
تنگهی هرمز
جانوران دریاهای مرده
دریاهای غرقشده و
و سواحل آویخته
از لولههای قطور
و بشکه بشکه نفت
نفت
نفت
که بالا میآورد زمین (صفحهی ۳۸)
از دیگر ویژگیهای این مجموعه میتوان به شکلگیری لحن اعتراضی شاعر اشاره کرد که در بسیاری از موارد از طریق استراتژیهایی چون تکرار؛ چیدمان متفاوت سطرها، استفادهی تک کلمهای از واژگان و یا آشنازدایی از کلمات روزمره شکل گرفته و خود را نمایان کرده است. در بعضی از شعرها این لحن اعتراضی به بیان عواطف و احساسات شاعرانه منتهی میشود و به دلیل همین سادگی و بیان صریح در عواطف میتواند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند. این لحن اعتراضی در بیشتر شعرهایی است که شاعر به بیان یک رویکرد اجتماعی علیه زنان پرداخته است و یا به بازنمایی هویت زنانه در بستر جامعه پرداخته است.
اسمش خفه خون است؛
وقتی افتاده باشی در یک حفرهی عمیق
صدا در گلویت محبوس مانده باشد
و فکر نکنی تنها واژه
همان واژهای است که از گلویت در نمیآید. (صفحهی ۴۱).
آشنازدایی در بسیاری از شعرها تمایل به تکرار شدن دارند و گاهی به خوبی میتواند میان درک شاعر از پدیدههای فلسفی و دلالت بر تمهای مختلف شاعر را یاری رساند، مثلاً در شعر جهانی با طعم سس مایونز که شاعر از کلمهی مایونز و ویژگیهای فیزیکی آن برای نقد دنیای مادی و به طور کلی پیچیدگیها و دغدغههای آن بهره برده است. این آشنازدایی در طول شعر به تناوب و به وسیلهی کلمههای متفاوت تکرار میشود.
چشمهای قرمز
دهانهای باز
و جهانی که هر بار
دریک وعدهی غذایی
بلعیده میشود
جهانی با طعم مایونز
کوکاکولا (صفحهی ۴۱).
در پایان میتوان گفت، استفادهی همزمان از زبان، تکنیکهای مختلف روایی و درگیر کردن کلمات با مفاهیم مختلف اجتماعی و سیاسی و همین طور بازتاب دغدغههای شاعر از ویژگیهای بارز در این مجموعه میباشند، با آن که زبان در این مجموعه از کارکردهای خاص زبانشناختی بهره نجسته است، اما از طریق تکنیکهای مختلف، قابلیت این را داشته است که به ابزاری قوی برای نقد بسترهای مختلف اجتماعی و سیاسی به کار رود و درعینحال بتواند آن را به مخاطب خود انتقال دهد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia