هوشنگ سیحون را «ای کاش که جای آرمیدن بودی» در خاک زادگاهش
بازخوانی و مروری بر گفتههای هوشنگ سیحون؛ در گفتوگوهایش با هادی ابراهیمی
«بهانگیزهی درگذشت پدر معماری نوین ایران مهندس هوشنگ سیحون؛ نماد فرهنگ و تاریخ ایران زمین»
بیست سال از اولین دیدارم با این هنرمند طراح، معمار، نقاش و مجسمهساز میگذرد. مهندس هوشنگ سیحون یکی از اولین هنرمندان نامدار در ونکوور بود که طی سالهای حرفهی روزنامهنگاریام در این شهر با او گفتو گو کردم. همان ابتدای مصاحبه تکلیف مرا روشن کرد و گفت: «لطفاً به من القاب استاد و پروفسور و… ندهید. همان مهندس سیحون کافی است و حتی مهندس هم نه، همان اسم مرا صدا بزنید».[۱]
آرام و شمرده صحبت میکرد و برایم سمبل و نماد فرهنگ و تاریخ ایران زمین بود. طراح و معمار آرامگاههای خیام، کمالالملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و دهها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران، که از آغاز حکومت جمهوری اسلامی تاکنون، نامی از طراح و معمار آنها برده نشدهاست! «ای کاش که جای آرمیدن بودی» هوشنگ سیحون را، در خاکی که پروفسور ریچارد فرای ایرانشناس آمریکایی نیز آرزوی آرامش و آرمیدن در آن را داشت؟!
هوشنگ سیحون در کنار معماری، طراحی و مجسمهسازی به نقاشی هم میپرداخت و نمایشگاههایی از آثار خود را، در ایران و در خارج از ایران برپا کردهبود. «آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و سالوادور دالی به نمایش درآمد. در این نمایشگاه تابلویی از «کلافهای خطی» را به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تابی استفاده کرده بود، که همدیگر را قطع نمیکردند. دانشگاههایی مثل MIT، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعهای از نقاشیهای او را گردآوری کرده و نگهداری میکنند.»[۲]
باری، محل اولین دیدارمان؛ کتابخانه عمومی وست ونکوور بود و در همان مکان نیز تعدادی از آثارش به نمایش گذاشته شده بود.
انسانی شوخ طبع با حافظهی بسیار خوب. امیدوار به تغییر و آرزومند دیدار ایران. پس از این مصاحبه با هم دوست شدیم. هربار که مرا میدید به شوخی میپرسید: «آقا چه خبر؟ اینها میروند؟ پس کی تیتر این خبر را میزنید؟»
فرازهایی از این مصاحبه را که در سال ۹۴ در کتابخانه عمومی وست ونکوور انجام گرفت، در زیر نقل میکنم.
در این مصاحبه مهندس هوشنگ سیحون گفته بود: « تا امروز بخاطر ندارم که روزی دستم روی کاغذ نباشد. این است که برای هدف بخصوص مالی، یا عرضه کردن یک کاری، نقاشی نمیکنم، بلکه این یک احتیاج و نیاز درونی خاص خود بنده است»[۳]
هوشنگ سیحون در این گفت و گو از سبکهای متنوع کار خود صحبت کرد و گفت: «کار خطی میکردم . . . یعنی استفاده از سیاه قلم در طراحی از طبیعت. همان کار را با رنگ هم انجام میدهم.»[۴] مهندس سیحون در این گفت و گو همچنین از علاقهاش به نقاشی از زمان دوسه سالگی گفت: «از دو سه سالگی ـ از آن زمانی که یادم میآید – عاشق نقاشی بودم. درست مثل انسانی که احتیاج به هوا داشته باشد، من هم احتیاج به این داشتم که نقاشی کنم.»[۵]
مهندس سیحون که از یک خانواده موسیقدان برخاسته بود در مورد خانوادهاش چنین شرح میدهد: «خاندان ما به عنوان خاندان هنر (در موسیقی فقط) شناخته شدهاست. پدر بزرگ مادری من آمیرزا عبداله مرحوم بود و برادر ایشان مرحوم آقا حسینقلی بوده، پسر ایشان – که دایی من میشود – مرحوم عبادی است. . . بنابراین بنده در یک فضا و جو موسیقی نشو و نما کردم و بزرگ شدم. در نتیجه آهنگ و اثر نوای موسیقی در وجود من به نحو کارِ هنری – به اصطلاح نقاشی و معماری – ظاهر شده است و این چشمه و سرچشمه همان هست. این کار، بداهه نوازی یا فیالبداهه نوازی است. یک چیزی است که با یک خط شروع میشود و در آن مرتب بر اساس احساسی که در آن لحظه به من دست میدهد، توسعه میدهم تا به آخر برسانم.» [۶]
هوشنگ سیحون نگاهی مدرن به هنر به ویژه معماری و نقاشی داشت. او در گفتوگو با آینده این نگاه را عنوان میکند و ضمن احترام و ستایش از کارهای کمالالملک، او را هنرمند مدرن نمیداند. فرازی از این گفتههای او در آن مصاحبه خالی از لطف نیست:
«کمالالملک و خانواده کمالالملک کارشان را در عالم پرسپکتیو شروع کردند. تقلید از طبیعت به وجود آمد و خیلی کارها انجام دادند. بعداز یک زمانی کمالالملک به اروپا مسافرت میکند. موقعی که به اروپا مسافرت میکند، اینجا یک نقطه تاریک به وجود میآید که باید به آن تأسف خورد. کمالالملکی که از نظر بنده، از نظر خیلیها آن چنان دست قوی و نیرومندی در عالم نقاشی دارد که در زمان خود بیهمتا است، وقتی به اروپا میرود – به خصوص در فرانسه – مواجه میشود با یک جنبش خیلی مهم، آن هم جنبش امپرسیونیستهاست. با کمال تأسف – آن نقطه تاریک را عرض میکنم – کمالالملک این جنبش را ندیده میگیرد و برمیگردد به ۳۰۰-۴۰۰ سال قبل از خودش . . . یعنی حرکت روز را نادیده میگیرد. این یکی از نقاط ضعف کمالالملک است و برمیگردد به ایران با پشتوانه ۳۰۰ سال قبلِ اروپا و آنچه که نقاشی میکند، چهرهنگاری و صورتسازی است، مثل سیدنصراله تقوی، و بزرگان دیگری را که نقاشی میکنند، در حال و هوای رامبران است. در صورتی که درست در همان زمان کسانی دیگری در اروپا، کارهائی میکردند که این دورهها را پشت سرگذاشته بودند و کار روز را انجام میدادند. اگر کمالالملک در این زمینه کار میکرد و چون خیلی دست قوی داشت، امروز ما یک جای به خصوص و والائی در تاریخ نقاشی داشتیم. با کمال تأسف، کمالالملک که یک چنین پشتوانه هنری در او وجود داشته، فقط در ایران میشناسندش. در خارج از ایران کمالالملک را در هیچ تاریخی شما نمیبینید. این جای تأسف است. خیلی جای تأسف است.
البته اینها را عرض میکنم بدلیل این که بنده آرامگاه کمالالملک را در نیشابور ساختم و برای ساختن آن و یا دیگر آرامگاهها، باید برای شخصیتی که این ساختمان انجام میشد، مطالعات کامل و دقیق میکردم. کمالالملک را نشستم، دقیقا مطالعه کردم و روبرو شدم با یک چنین نقاط ضعفی. در حالیکه کمالالملک یک شخصیت بزرگ هنری در ایران بود.»[۷]
سال ۱۹۹۸ جواد مجابی مهمان من در ونکوور بود و به اتفاق نزد مهندس سیحون رفتیم. مهندس سیحون کپی یکی از کارهایش را به او داده بود. این اثر صحنهای است که نزدیک به ۷۰۰ بدن انسان در آن کشیده شده که از مجموع آن یک صلیب بزرگ حضرت عیسی بوجود آمدهاست. اثری که به قول خودش همش یک خط حد فاصل بین دو بدن یا سه بدن است.
سال ۲۰۰۷ بود و من در شماره ۱۲ اکتبر ۲۰۰۷ شهروند بیسی خبری را مبنی بر «چهرهنگاری ابن سینا چگونه انجام شد» به نقل از سالنامه دنیا چاپ کرده بودم. متن این خبر مورد توجه مهندس هوشنگ سیحون قرار گرفته بود. یک روز پس از انتشار نشریه زنگ و گفت:« آقا این خبر دروغه. جنین چیری نیست.» و همین انگیزهی گفت و گویی(*) شده بود با مهندس سیحون پیرامون روشنتر شدن واقعیات چهرهنگاری آرامگاه ابوعلی سینا که خود طراح و معمار آن بود.[۸]
باری، در دسامبر سال ۱۹۹۶ به دیدنش رفته بودم. دقایقی نگذشته بود که گفت، آقا بیا بشین این جا. و من نشستم. بیش از یک ربع ساعت منتظر نشستهبودم و به دستان توانا و رقص سیاهقلمش بر روی کاغذ چشم دوختهبودم. زندهیاد سیحون چهرهام بر روی کاغذ سفید قطع آ-۴ کشیده بود و آن صفحه را از دفتر جدا کرده و داده بود دست من. نمیتوانستم باور کنم که چهرهام توسط دستان یکی از بزرگترین معمار و نقاش ایران و جهان هویت یافته است. این بهترین هدیه زندگیام در طول سالهای مهاجرت است.
یادش مانا.
==========
[۱] – مصاحبه اختصاصی «آینده» با استاد هوشنگ سیحون. گفت و گوی هادی ابراهیمی با هوشنگ سیحون در ونکوور – نشریه آینده – سال اول، شماره ۱۹ جمعه ۲۹ جولای ۱۹۹۴
[۲] –
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AD%D9%88%D9%86
[۳] – مصاحبه اختصاصی «آینده» با استاد هوشنگ سیحون. گفت و گوی هادی ابراهیمی با هوشنگ سیحون در ونکوور – نشریه آینده – سال اول، شماره ۱۹ جمعه ۲۹ جولای ۱۹۹۴
[۴] همان
[۵] همان
[۶] همان
[۷] همان
[۸] شهروند بیسی – سالهفدهم – شماره ۹۴۸جمعه۱۹ اکتبر ۲۰۰۷ برابر با ۲۷مهر۱۳۸۶
(*) این گفت و گو در شماره آینده بازچاپ خواهد شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
هادی ابراهیمی رودبارکی متولد ۱۳۳۳- رشت؛ شاعر، نویسنده و سردبیر سایت شهرگان آنلاین؛ مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کاناداست.
فعالیت ادبی و هنری ابراهیمی با انتشار گاهنامه فروغ در لاهیجان در سال ۱۳۵۰ شروع شد و شعرهای او به تناوب در نشریات نگین، فردوسی، گیلهمرد، گردون، تجربه، شهروند کانادا و مجله شهرگان آنلاین چاپ و منتشر شدند.
او فعالیت فرهنگی خود را در دیاسپورای ایران فرهنگی – کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز کرده و سپس در فرگشتی «آینده» و «شهروند ونکوور» را منتشر کرد و از سال ۲۰۰۵ تاکنون نیز سایت شهرگان را مدیریت میکند.
ابراهیمی همراه با تاسیس کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۳ در نورت ونکوور، به نشر کتابهای شاعران و نویسندگان دیاسپورای ایران فرهنگی پرداخت و بیش از ۱۰ کتاب را توسط نشر آینده و نشر شهرگان روانه بازار کتاب کرد. اولین انجمن فرهنگی-ادبی را با نام پاتوق فرهنگی هدایت در سال ۲۰۰۳ بههمراه تعدادی از شاعران و نویسندگان ایرانی ساکن ونکوور راهاندازی کرد که پس از تعطیلی کتابفروشی هدایت در سال ۲۰۰۷ این انجمن با تغییر نام «آدینه شب» برای سالها فعالیت خود را بطور ناپیوسته ادامه داد.
هادی ابراهیمی رودبارکی در سال ۲۰۱۰ رادیو خبری-فرهنگی شهرگان را تاسیس و تا سال ۲۰۱۵ فعالیت خود را در این رادیو ادامه داد.
آثار منتشر شده و در دست انتشار او عبارتاند از:
۱- «یک پنجره نسیم» – ۱۹۹۷ – نشر آینده – ونکوور، کانادا
۲- «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» ۲۰۱۴ – نشر بوتیمار – ایران
۳- «با سایههایم مرا آفریدهام» گزینه یک دهه شعر – ۲۰۲۴ – نشر آسمانا – تورنتو، کانادا
۴- «گیسْبرگ درختان پائیزی» مجموعه شعرهای کوتاه و چند هایکوواره – در دست تهیه
۵- «ثریا و یک پیمانه شرابِ قرمز» گردآورد داستانهای کوتاه – در دست تهیه