پنج شعر از داریوش معمار
داریوش معمار، شاعر، منتقد ادبی و روزنامه نگاری است که سابقهی همکاری با بسیاری از مطبوعات را دارد و سردبیر مجله ارمغان فرهنگی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و همچنین دبیر و پایهگذار جایزه شعر نیما است و در بخش کتاب با انتشارات نگاه و همچنین بوتیمار همکاری میکند. از داریوش معمار جدا از دو عنوان کتاب گزیده، هفت مجموعه شعر از جمله «خواهر خونه» و «اسطبل» و یک کتاب در حوزه نقد شعر معاصر با عنوان تفریق جمعی منتشر شده است.
_______
مخفی
————
سایه ندارند
شبیه برج سیمانی در مه
مخفیست صدایشان
میان دندانها
میان دستها
میان کلمات
چیزی پنهان است از آنها
که مختاری را تکه کرده
پوینده را تکه کرده
کارون را تکه کرده
———–
چیزهاییست در آن میان
چیزهایی که فکرنمیکردیم
چیزهایی که دق مرگمان میکنند
————–
————-
عاشقانههای بازجو
————-
:تو عاشق گیاهانی
:تو عاشق پرندگانی
:تو میخواهی آبیاری کنی
—————
:سرت را به سنگ
:سرت را به کنارهی جدول
:سرت را برای آبیاری
:برای همین چیزها
مانند غنچهی کوچکی میکوبیم!
——————
مرگ پست
———–
منقار بلندی دارد کلاغ!
صدایش کشیده شدن میخ بر سنگ
بالهایش قیر
با عمر بلند، بدون عشق و دوست داشتن
بعضی میخواهند قناری باشند
مرغ عشق
مرغ آمین
اما با منقار بلند، صدای میخ، بال قیر
چیز دیگری میشوند
هفتاد و چند سال
گاهی بیشتر
گاهی کمتر
————-
عاشقانه
————
مسلسل هم عاشق میشود
عاشق شانههایی بلند
دستهایی محکم، فشرده
مسلسل هم رویا میبیند
رویای تیر باران
در صبح برفی
کنار درختی بلند، با برگ افشان
————
بی پولی
—————-
عجیب هستیم!
گاهی شبیه گیاه کوچکی بر گلدان
گاهی شبیه کاردِ پهنِ براقی در بغل
من، رضا، آرش، حسین
کارمند، تراشکار،بقال، بیکار
من در فکر بیپولی
رضا در فکر بیپولی
آرش در فکر بیپولی
حسین در فکر بیپولی
چیزی بیشتر از این فراموشی نمیآورد
————