گفتوگوی دارسی با فرهادی دربارهی “جدایی نادر از سیمین”
اصغر فرهادی: اهل حکم صادر کردن نیستم
این که جایزه بردن یک فیلم سینمایی (حتی اگرجایزهی گولدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی باشد)، یک شادی ملی را در پی داشته باشد، به واقع میتواند موجب حیرت شود. اما با توجه به روزگاری که در این دو سال و اندی بر مردم سرزمینمان رفت، شاید این رفتار غریب را بتوان این گونه توجیه کرد که مردم ما به خصوص در این سالها، به شدت نیازمند یک شادی جمعی از این دست بودند؛ شادی جمعی به خاطر افتخارآفرینی فیلمی که فرمایشی نیست، متعلق به سینمای مستقل است و ساختهی فیلمسازیست که نه به هنگام بازداشت جعفر پناهی سکوت کرد و نه به هنگام تعطیل شدن خانهی سینما. اما شاید مهمترین نکته در این میان، سرپوش گذاشتن بر این موفقیت از سوی رسانههای حکومتی در ایران باشد. بنابراین دیگر جای تعجب ندارد که مردم “اصغر فرهادی” را به قهرمان ملی تبدیل کنند، چنان که در مورد خلبان “هوشنگ شهبازی” نیز، دیدیم که وقتی حکومت، اقدام شجاعانهی او را به سکوت برگزار کرد، مردم نظیر همین واکنش را نشان دادند.
ترجمهی این متن را تقدیم میکنم به لحظهی شاد ملتی که عمری را ناشاد زیسته است.
یکشنبه، ۱۵ ژانویه ۲۰۱۲ – ساعاتی پیش از مراسم اهدای جوایز گولدن گلوب.
گفتوگوی دیوید دارسی با اصغر فرهادی دربارهی “جدایی نادر از سیمین”
“جدایی نادر از سیمین” ازدواجی ایرانی را به سمت نقطهی جدایی پیش میبرد، به سمتِ دادگاه. نادر و سیمین، زوجی مدرن با تفکرات سکولار که در تهران زندگی میکنند، در صدد ترک وطن هستند، با این امید که این اقدام، زندگیشان را تغییر دهد. اما پدر سالمند نادر از بیماری آلزایمر رنج میبرد و بنابراین نادر تصمیم میگیرد بماند و از او نگهداری کند. سیمین نیز از دادگاه درخواست طلاق میکند اما این درخواست، به جایی نمیرسد و سیمین به ناچار، خانه را ترک میکند و نادر را با دختر نوجوانشان تنها میگذارد. نادر، راضیه را که زنی جوان و بیسواد است برای پرستاری از پدرش استخدام میکند. روزی که نادر به هنگام بازگشت به خانه، با این صحنه مواجه میشود که پدرش طنابپیچ شده و تنها رها شده است، بعد از دیدن راضیه، با او دعوای شدیدی به راه میاندازد و او را هل میدهد. راضیه که میگوید باردار بوده، از سقط شدن جنیناش به واسطهی آن نزاع خبر میدهد. او و شوهر متعصب و پرخاشگرش شکایت به دادگاه میبرند، جایی که خشمها نه تنها فروکش نمیکند، که به اوج خود میرسد. سیمین با وجود این که هنوز از همسرش عصبانیست، جانب او را میگیرد. به این ترتیب، درامی خانوادگی به مخمصهای قضایی تبدیل میشود. فیلم در نهایت، رأی دادگاه را برای تماشاچی فاش نمیکند و آن را به صورت معما باقی میگذارد.
نامزدی برای دریافت جایزهی اسکار
“جدایی نادر از سیمین” پنجمین فیلم اصغر فرهادی است و در عین حال، نامزد ایرانی دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلم خارجی. فیلم پیشین او، “دربارهی الی” (۲۰۰۹) نیز که به موشکافی مسئلهی عدم صداقت میان تعدادی خانواده از طبقهی متوسط میپرداخت که در ویلایی کنار دریا گرد آمده بودند، نامزد دریافت اسکار شده بود.
سبک فیلم “جدایی نادر از سیمین” که بازیگری چون لیلا حاتمی در آن نقش سیمین را ایفا میکند، به نوعی ناتورالیستی است و کارگردان آن اصغر فرهادی فیلمسازی تجربهگرا به شمار نمیآید. تنسی ویلیامز یکی از قهرمانهای محبوب اوست. آلفرد هیچکاک و الیا کازان در زمرهی فیلمسازان مورد علاقهی او قرار دارند. چنان که خودش نیز به واسطهی مترجم به ما میگوید که فیلمهایی را دوست دارد که داستان داشته باشند.
داستانی دربارهی خانوادهها
فرهادی کارگردانی است که تمام فیلمنامههایش را خودش مینویسد. او تأکید میکند که قصهای که در “جدایی” بازگو کرده است، نمیتواند بیانگر آن نوع زندگی ایرانی باشد که آمریکاییهایی که از بیرون به ماجرا نگاه میکنند دوست دارند بشناسند.
«جدایی، قصهی این که ایران امروز به چه چیزی شباهت دارد، نیست. قصهی دو خانواده است که در ایران زندگی میکنند.» این چیزی است که اصغر فرهادی ۳۹ ساله که لاغر است و صدایی ملایم دارد، میگوید. البته ریشش او را ده سالی پیرتر نشان میدهد. «اصولاً تصور نمیکنم که فیلمی بتواند تصویری کلی را از یک جامعهی مشخص ارائه دهد؛ به خصوص که آن جامعه، جامعهای پیچیده و چند لایه به مانند جامعهی ایرانی باشد؛ که بسیاری اتفاقات در پشت صحنهی آن روی میدهد.»
البته او متذکر میشود که “جدایی” حکایت از تنشی دارد که در تهران امروز حس میشود: «وقتی در تهران زندگی میکنی، میتوانی تمایز بین طبقهبندیهای پنهان اجتماع را حس کنی. جنگی که در حال حاضر میان طبقهی متوسط و طبقهی متوسط رو به پایین جامعهی ایرانی در جریان است، فقط جنگ اقتصادی نیست.»
توضیح میدهد: «طبقهی متوسط امروزی بیشتر شیوههای زندگی مدرن شهری را میپسندد. حال آن که طبقهی متوسط رو به پایین بیشتر با مذهب مرتبط است. جنگ اساسی در این میان، جنگ بین سنت و زندگی مدرن است.»
فرهادی خودش را بیشتر یک قصهگو معرفی میکند تا یک منتقد اجتماعی. این میتواند از روی احتیاط باشد چرا که جُرمی مشابه همین انتقاد اجتماعی منجر به این شده است که کارگردان ایرانی دیگری نظیر مجتبی میرطهماسب به اتهام “تبلیغ علیه نظام” زندانی و با قرار کفالت آزاد شود و فیلمسازی چون جعفر پناهی به شش سال حبس و ۲۰ سال ممنوعیت از کار (فیلمسازی) محکوم شود. در فوریهی سال گذشته، دولت ایران از سفر پناهی به آلمان ممانعت به عمل آورد. پناهی قرار بود ریاست هیأت داوران جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین را به عهده بگیرد، در همان دورهای که فیلم “جدایی” برترین جایزهی آن جشنواره یعنی خرس طلایی را از آن خود ساخت. در عین حال، بازیگران نقش اول زن و مرد فیلم نیز جوایزی را از آن جشنواره به خانه بردند. در شب افتتاحیهی جشنوارهی برلین، یکی از صندلیهای هیأت داوران را برای پناهی خالی نگه داشته بودند.
فیلم، سیاسی نیست
فرهادی تأکید میکند که “جدایی” فیلمی سیاسی نیست: «تمام فیلمهای من اکران عمومی داشته است. من در واقع صدایم را خیلی بلند نمیکنم. در مجموع، اهل حکم صادر کردن نیستم.»
او تصدیق میکند که منتقدان او در تهران به این دلیل فیلمش را کوبیدهاند که خارجیها آن را دوست داشتهاند و حتی وقتی قرار شده است که فیلم او به عنوان نمایندهی سینمای ایران در اسکار شرکت کند، بنای عداوت با او را گذاشتهاند: «حتی برخی از آنها میگفتند که ما (یعنی ایران) باید اسکار را تحریم کنیم!… من سعی کردهام به این موضوع فکر نکنم چرا که در این مورد هیچ کاری از دستم برنمیآید، هر چند که برنده شدن فیلمی از سینمای ایران به راستی میتواند مردم ایران را خوشحال کند.»
فرهادی کمرو، لحظهای دچار تردید میشود و به جلو خیره میماند.
سپس میگوید: «وقتی قطار متوقف میشود، هیچ کس به سوی آن سنگ پرتاب نمیکند؛ اما هنگامی که شروع به حرکت میکند، همان موقع است که مردم نیز شروع میکنند به سنگ پرتاب کردن.»
انتقاد بیشتر
به رسمیت شناخته شدن او به ویژه از سوی یک نهاد آمریکایی میتواند در تهران منجر به انتقادهای بیشتری از او شود.
تا اینجا هم “جدایی” موفقیتهای زیادی را در خارج از مرزهای ایران از آن خود کرده است. پیش از آن که از سوی منتقدان به عنوان ده فیلم برتر سال ۲۰۱۱ شناخته شود، در فرانسه پرفروش شد و بیش از یک میلیون نفر از اهالی آن کشور – تا به این لحظه – بلیط این فیلم را خریده و به تماشای آن نشستهاند. فرهادی لبخندی به لب میآورد و میگوید: «فکر میکنم این اتفاق به این دلیل رخ داده است که آنها دیگر جری لوئیس ندارند، و حالا مرا دارند!»
پروژهای در فرانسه
فرهادی هماکنون در پاریس به سر میبرد یعنی در شهری که موفقیت فیلم او در گیشه تمام شدنی نیست. اخیراً در آنجا قرارداد نوشتن فیلمنامهای و کارگردانی آن را امضا کرده است و فیلم قرار است به زبان فرانسوی باشد. با لهجهی غلیظ ایرانی، به انگلیسی صحبت میکند و میگوید: «پروژهی بعدیام در فرانسه.» بعد به این که جملهای را با دشواری به زبان انگلیسی ادا کرده است، میخندد.
فرانسویاش در حد ابتدایی است. اما میگوید: «مهم نیست. هر جا بروم، فیلمهای خودم را میسازم.»
منبع: سانفرانسیسکو کرونیکل
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.