گفتوگو با دکتر ساناز فتوحی پژوهشگر و نویسنده
دکتر ساناز فتوحی پژوهشگر و نویسندهٔ ایرانی – استرالیایی است. او در ایران به دنیا آمده است اما در سنّ ۱۲ سالگی پدرش بهعنوان مسئول بانک ملی اییو مأموریت مییابد و به ژاپن اعزام میشوند. این مأموریت به مدت چهار سال بود اما اینجا تمام نشد، و پدر ایشان از ژاپن به ایران در نیویورک آ، لوسآنجلس و ازآنجا نیز بهعنوان مسئول بانک ملی ایران در هنگکنگ مأمور گردید. لیسانس و فوقلیسانس خود را در ادبیات انگلیسی از دانشگاه هنگکنگ گرفته است. از سال ۲۰۰۴ در استرالیا است و سال ۲۰۱۲ دکترای خود را از دانشگاه UNSW زیر نظر پروفسور بیل اشرفت و دکتر میشل لنگفرد در زمینه ادبیات دیاسپورای ایران دریافت نمود.
کتاب تازهٔ وی در آوریل امسال به بازار خواهد آمد که به بررسی هویت و معنا در ادبیات دایاسپورای ایران بعد از انقلاب پرداخته است. در این کتاب نویسنده به بررسی مهاجرت و تأثیر آن بر ادبیات دایاسپورای ایرانیان مهاجر پرداخته است نویسنده با توجه به نقش مهاجرت، بر این باوراست که ادبیات شکلگرفته شدهٔ ایرانیان بهخصوص در میان فضای غربی نوعی ویژگیهای منحصربهفرد فرهنگ ایرانی را دارد که مخصوص خود ایرانیان است. نویسنده با بررسی رابطهٔ میان ایرانیان و محیط جدید مهاجرت و با استفاده از تئوریهای مهاجرت، روایت و هویت نشان میدهد که چه طور ادبیات شکلگرفته در این فضا بازنمود فضای سیاسی و اجتماعی ایران امروز است. گفتگوی زیر به بهانهٔ انتشار این کتاب با نویسنده دکتر فتوحی است.
آزاده دواچی: دکتر فتوحی با توجه به اینکه کتابتان به زبان انگلیسی منتشرشده است اگر ممکن است کمی در مورد کتاب و موضوع موردبحثتان در آن توضیحی بدهید؟
ساناز فتوحی: تاب من به پژوهش ادبیات انگلیسی ایرانیان خارج از کشور در ۳۶ سال اخیر میپردازد. موضوع بحث من آنالیز این آثار و مهم بودن آنها برای ایرانیان و غیر ایرانیان هست. همانطور که میدانیم ادبیات همیشه در مسائلی از جامعه ریشه دارد که نویسندگان و افراد جامعه با آنها دستوپنجه نرم میکند. انقلاب، مهاجرت، و جنگ، همیشه از مسائلی بودهاند و خواهند بود که با خود سرچشمهای از احساسات و داستانها میآورند. غیر از بودن منبع تاریخی از رویدادها، این روایات، راهی هستند برای دستیابی نویسندگان به احساسات و اتفاقات فردی و جمعی. ایرانیان خارج از شور نیز از این مسئله مستثنی نبودهاند، و در ۳ دهه اخیر شروع به نوشتن داستانها و بیان احساسات خودکردهاند. بهطور طبیعی، این نوشتهها اولاً و عمدتاً به فارسی بودهاند. اما ازاینرو که ایرانیان، مثل همهٔ جامعههای دیاسپورا، میبایستی وارد به جامعه میزبان شوند و در آن خودکفا باشند، و به این دلیل که زبان یکی از مهمترین راهها برای وفق داده شدن در یک اجتماع هست، طبییعتا آنها شروع به نوشتن به زبان کشور میزبان کردند. ولی به وجود آمدن این ادبیات، به زبان کشور میزبان، بهمرورزمان، مسئلهای پیچیدهای است که بدون شک همریشه در، و هم الهام گرفته از تاریخ، ادبیات و اجتماع ایران و کشور میزبان است. این روایات همچنین انعکاسی هستند از مسائلی که ایرانیان دیاسپورا با آنها روبهرو هستند و مهمترین آنها مسئلهٔ هویت است.
در طول ۳ دهه اخیر، ایرانیان خارج از کشور بیش از ۲۰۰ تاب رمان و خاطرات به زبان انگلیسی چاپ کردهاند که مسائل پیچیدهٔ مهاجرت و انقلاب را بررسی میکنند. در این کتاب من به تحقیق این اثرها و مهم بودن آنها برای حفظ و نگهداری فرهنگ و هویت ایرانی در دیاسپورا، بازسازی هویت ایرانی ازدسترفته و تلاش برای ساختنی فضای جدید ادبی و اجتماعی برای انعکاس تجربیات ایرانیان دیاسپورا، مخصوصاً نسلهای دوم و سوم، میپردازم.
ناگفته نماند که ایرانیان خارج از کشور به زبانهای دیگری، مثل آلمانی و فرانسه نیز آثاری از خود بهجا گذاشتهاند، و هستند پژوهشگرانی که مبحث آثارشان این نویسندگان میباشند. اما در این کتاب فقط به تحقیق نوشتهها به زبان انگلیسی میپردازم
اگر قرار باشد ادبیات دایاسپورا را کوتاه تعریف کنید چه تعریفی برای آن میشود ارائه داد؟
دیاسپورا به اشخاص و گروههایی میگویند که به دلایل متفاوت ولی به تعداد زیاد کشور خود را ترک نموده و در یک کشور دیگر آغاز به زندگی کردهاند. البته اینجا باید گفته شود که این کلمه و این اشخاص ریشهٔ تاریخی دارد که ما در جامعه مدرن آن را برای بازتاب مهاجرتهای مدرن با شمارش بالا تبدیل کردیم. بنابراین، ادبیات دیاسپورا یک رونمادی از مسائل و چالشهای این افراد هست. گرچه این مسائل، شاید سطحا بنا بر فرهنگ و کشور ترک شده متفاوت به نظر برسند، مثلاً شایدی گروه برای فرار از جنگ و دیگری از انقلاب از شور خود گریخته باشند، در عمق، این روایات گویا از مشکلاتی شبیه به هم هستند. و وقتی ما ادبیات دیاسپورا را بهطورکلی، و با ندیده گرفتن پوستی که آنها در آن نمایان میشوند، نگاه کنیم در مییابیم که مسائل عمدتاً و کم و بیش شبیه هم هستند. ادبیات دیاسپورای ایرانیان هم از این جمله میباشد، که اگر ما به اصل و عمق آن پی ببریم از لحاظ مسائلی که نویسندگان با آنها روبرو میشوند، زیاد فرقی با ادبیات دیاسپورای هندی، چینی، ویتنامی و غیره ندارد. بهطور خلاصه، بحث هویت، جا افتادن در یک کشور جدید و چالشهایی که این افراد با آنها در بازسازی زندگی خود روبرو میشوند، به حد زیادی شبیه به هم هستند. این ادبیات، به خاطر قدمتی که دارد و تکرار مسائل، برای خود حوزهای ایجاد کرده است که ما آن را به عنوان ادبیات دیاسپورا میشناسیم.
با توجه به اینکه در این کتاب بر روی ادبیات دایاسپورای بعد از انقلاب در ایران کار کردهاند، آیا متنهای خاصی را برای بررسی انتخاب کردهاید و این انتخاب بر چه اساسی بوده است؟
علاوه بر بررسی کلی این ادبیات و مهم بودن آن برای ایرانیان و غیر ایرانیان، یکی از بزرگترین اهداف این کتاب، جمع آوری منبعی برای شناسایی و معرفی این کتاب بوده. لذا من سعی داشتم که اشارهای به پهنا و گستردگی این کتابها، هم در تعداد و هم در موضوعات، داشته باشم و تا حد امکان مسائل را از دید نویسندههای متفاوت بررسی کنم. در طول این پژوهش، متوجه شدم که بعضی از نویسندگان سرشناس که با ناشرهای بزرگ کار می کنند، معروفیت خاصی پیدا کردهاند، و این باعث شده است که کارهای دیگر که شاید با ناشرهای ضعیف تری، یا حتی بهطور شخصی چاپ شده و به نشر رسیدهاند، تقریباً از حیطهٔ بررسی تا به حال تقریباً خارج بمانند. تمام سعی من در این کتاب بر این بوده که بالانسی از آنالیز این دو گروه از نویسندگان به دست بیاورم و حتّی آن نویسندگان نه زیاد مشهور را نیز معرفی کنم. به اضافه، با شناسایی بیش از ۲۰۰ کتاب لیست از آنها درست کردهام، که این آثار را به خوانندگان، نویسندگان، و پژوهشگران آینده معرفی کند، و فکر میکنم تا به حال هم چون کاری در رابطه با نویسندگان ایرانی انگلیسی زبان انجام نشده. بنا براین، در این کار، من نه تنها خودرا محدود به یک تم یا ایده نکردهام، بلکه سعی داشتم حدالامکان به نویسندگان و کارهای متفاوتی رجوع کنم.
یکی از ویژگیهای ادبیات مهاجرت تنوع و دگرگونگی در فضای زبان و روایت است که در واقع به نوعی بازتاب شرایط نویسنده از تجربیات خود در داخل و خارج از ایران است، با توجه به تحقیقی که کردهاید فکر میکنید تا چه حد این ایرانیان مهاجر که به زبان انگلیسی نوشتهاند، توانستهاند در بازتاب واقعی شرایط اجتماعی – سیاسی موفق باشند؟
به نظر من نقش نویسندگان و آثار آنها به زبان انگلیسی در بازتاب وقایع اجتماعی – سیاسی، مخصوصاً برای افراد غیر ایرانی، خیلی مهم هست. ما ایرانیان، اکثراً، با مشکلات، و مسائل خودمان آشنا هستیم. بنابراین، ادبیات دیاسپورا به زبان فارسی نیز یک یادآوری از این مسائل است. اما نوشتههای انگلیسی یک نقش مهم دیگری نیز بازی میکنند که علاوه بر بازتاب مشکلات ایرانیان برای ایرانیان، مسائل مهمی را به غیر ایرانیان هم معرفی میکنند. ادبیات، یکی از محور اصلی برای نزدیک شدن و فهم انسانها از احساسات و انسان بودن یکی دیگر هست، و این خود، یک نقش بزرگتری برای شکستن باورهایی که نسبت به گروهها و ارزشهایشان وجود دارد، ایفا مینماید. بهطور مثال، وقتی یک غیر ایرانی دربارهٔ دوران نزدیک به انقلاب از دید یک نوجوانی که عاشق شده است آشنا میشود، و احساسات او را درمییابند، مثل کاری که آقای مهبد سراجی در “بامهای تهران” کردند، او دیگر نمیتواند خود و شخصیت داستان را جدا از هم ببیند. با این درک، او دیگر قادر نیست به ایرانیان برچسب تروریست یا غیره بچسباند. و همینطور وقتی یک ایرانی از اتفاقات و سختیهای زندگی خود در یک کشور جدید مینویسد، خوانندهٔ احساس همزاد-پنداری میکند و این موجب حل خیلی از مسائل کلیشهای که باعث فاصله هستند، میشود. این امر، خود، یک نقش خیلی مهم هست که این کتابها بهخوبی ایفا مینمایند. نویسندگان ایرانی با پرداختن به مسائل کاملاً احساسی و شخصی در چهارچوب مسائل اجتماعی – سیاسی، به درون در این بخش خیلی موفق بودهاند.
فکر میکنید چه تفاوتی میان آثار نویسندگان ایرانی که به زبان فارسی در مهاجرت نوشتهاند و آثار نویسندگان ایرانی که به انگلیسی نوشتهاند وجود دارد؟ به نظر شما کدامیک میتواند در بازسازی شرایط اجتماعی – سیاسی به مخاطب خود موفقتر عمل کند؟
فکر میکنم، بهطورکلی، دو تفاوت عمده بین این دو گروه از نویسندگان وجود دارد. اولاً، بهطورمعمول، نویسندگان فارسیزبان اصولاً نسل اول از ایرانیان مهاجر هستند که در ایران متولدشده و تحصیل کردهاند و زبان مادری آنها فارسی است. بنابراین، مطالب و روایاتی که نیز این گروه از نویسندگان بازگو میکنند، بازتابی است از مسائلی که نسل اول مهاجرین با آن روبهرو هستند.
از طرفی، نویسندگان انگلیسیزبان، اکثراً کسانی هستند که یا در سنین کم از ایران مهاجرت و در خارج از ایران تحصیل کردهاند، کسانی مانند خانوم سوشا گوپپی، جینا نهایی، آذر نفیسی و غیره، و یا از نسل دوم مهاجرین هستند که زبان مادری آنها فارسی نیست، مانند آزاده معاونی، تارا بهرام پور و غیره.
بنابراین تفاوت در نسلها، و نگرشها، نیز بازتابی هست از تفاوت تجربیات سیاسی – اجتماعی این دو گروه، هم در ایران و هم در خارج از ایران. ناگفته نماند کسانی هستند که به چند زبان کاملاً مسلط هستند، مثل خانم فرنوش مشیری، ناهید رالین، مارینا نعمت، و غیره. اما انتخاب آنها این بوده که روایات خود را به زبان انگلیسی بازگو کنند، و این برمیگردد به دومین تفاوت بین این دو گروه که به مخاطبین آنها مربوط میشود. طبیعتاً، نویسندگان فارسیزبان مخاطبین فارسیزبان دارند، و همانطور که قبلاً اشاره شد، ادبیات فارسی دیاسپورای یادآوری و همزادپنداری هست از مسائلی که دیاسپورای ایران با آن آشنا هستند. اما، تفاوت کتاب انگلیسی این است که معمولاً مخاطبین آنها یا غیرایرانی یا از نسلهای بعدی مهاجران. این کتابها، علاوه بر بازتاب مسائل برای ایرانیان، نوعی معرف به فرهنگ، تاریخ، و مسائل سیاسی – اجتماعی ایرانیان در ایران و خارج از ایران هستند.
با در نظر گرفتن این تفاوتها در زبان، مخاطبین و موضوعات، ما نمیتوانیم موفقیت یکی را در برابر دیگری اندازه بگیریم. هر دو گروه، در حوزه خود، کاملاً موفق بوده و به اهداف خود رسیدهاند.
[image src=”http://shahrgon.com/fa/wp-content/uploads/2015/03/10974276_10152722602041911_8925827435111787022_o.jpg” width=”550″ lightbox=”yes” frame=”dark” align=”center”]
در این تحقیق از تئوریهای مهاجرت استفاده کردهاید، فکر میکنید نویسندگان مهاجر چه قدر در بازنمایی هویتشان به زبانی دیگر موفق عمل کردهاند؟
همانطور که اشاره شد، نویسندگان ایرانی- انگلیسیزبان در بازتاب مسائل، مخصوصاً چالشهای دیاسپورای ایران خیلی موفق بودهاند. اما موفقیت آنها فقط در عرصه شخصی و یا محدود به جمع ایرانی نبوده است و نباید اینگونه دیده شود. بله ادبیات دیاسپورای ایران به زبان انگلیسی جایگاهی دارد در کنار دیگر ادبیات دیاسپورا. اگر ما به حوزه ادبیات دیاسپورا نگاه کنیم، میبینیم که مدتزمانی هست که فرهنگها و شورهای دیگر، که به دلایل مختلف مهاجران متعددی داشتهاند، ادبیاتی اینگونه به زبان انگلیسی از خود نمایان کردهاند. این ادبیات، نهتنها عامل معرفی کشورشان، ثبت تاریخ و مشکلات اجتماعی – سیاسی، به غیر هموطنان خود بوده، بلکه راهی نیز بوده است برای توسعه و ترویج فرهنگ و ادبیات خود به زبان، فرهنگ و ادبیات غربی و انگلیسی. بهطور مثال، ادبیات دیاسپورای هند، پاکستان، کره، و چین، و یک سری از کشورهای آفریقائی، با پیدایش خود نهتنها توانستهاند که دنیای غرب را بافرهنگهای خود آشنا بسازند، بله بهمرورزمان، آنها در فرهنگ، ادبیات، و حتّی در لغتنامه زبان انگلیسی نیز تأثیر گذاشتهاند تاحدی که بعضی از لغات و ایدهها بهطور طبیعی و به گذشت زمان بخشی از ادبیات و زبان انگلیسی شده است.
باوجود تعدد زیاد کارهای نویسندگان ایرانی به انگلیسی، میتوان گفت که ایرانیان نیز به ترویج و شناساندن فرهنگ و ادبیات ایرانی به دنیای غرب از راه این آثار شروع کردهاند بهطوریکه میتوانیم در حال حاضر یقیناً ادبیات دیاسپورای ایرانی را به لیست دیگر ادبیات مهاجر موفق اضافه کنیم. این آثار، باگذشت سی و اندی سال زمان توانستند جایگاهی برای آشنایی بافرهنگ، هنر، و حتّی ادبیات ایرانی در خارج از ایران ایجاد بکنند، و این خود یک موفقیت بینهایت بزرگی به شمار میرود.
به نظر میرسد در دانشگاههای استرالیا تمرکز چندانی بر ادبیات ایران وجود ندارد بهعنوان یک محقق ایرانی چالش شما در طول این تحقیق چه بود؟
از آن جایی که این مبحث کلاً جدید است، به نظر من زیاد فرقی نمیکرد من کجا این پژوهش را انجام میدادم. به خاطر کمبود منابع، یک سری چالشها حتمی میبود. البته ناگفته نماند که در حال حاضر و در چندین سال گذشته این موضوع در آمریکا جایی که بیشتر نویسندگان کار میکنند، مبحثی بسیار داغ بوده و گروههایی هستند که در این مورد در حال تحقیق هستند. اما، لازم به ذکر است که در چند سال اخیر استرالیا نیز شاهد تغییراتی در این زمینه بوده است. نهتنها فعلاً نویسندگانی هستند که در استرالیا فعالاند، مثل آقای علی علیزاده، و محمد آیدینی و غیره، بلکه تازگی گروههایی از دانشجویان نیز در این رشته در سراسر استرالیا مشغول به کار هستند. نکتهای که ادبیات دیاسپورای ایرانی-استرالیا را از ایرانی-امریکایی متفاوت میسازد، قشر مهاجرین و قدمت وجود آنها در این دو قاره است. ایرانیان مهاجر به استرالیا، بهطورمعمول، از قشر متفاوت و جدیدتری هستند که در میان آنها پناهجویانی نیز وجود دارند که با شرایطی بسیار سخت پا به زمین استرالیا گذاشتهاند. اینکه بعد کاملاً جدیدی به موضع ادبیات دیاسپورای ایرانی میدهد که میتوان صریحاً گفت فقط مخصوص ایرانیان استرالیا است. من فکر میکنم باوجود زیادشدن نویسندگان، پژوهشگران، و مهاجرین و قدمت ایرانیان در استرالیا، ادبیات انگلیسی ایرانی-استرالیا جای رشد خیلی زیادی دارد. امیدوارم که کار من و سایر همکاران در این رشته باعث باز شدن راهها و آسان گشتن کار برای دانشجویان و نویسندگان آینده در استرالیا گردد.
فکر میکنید چه قدر این کتاب توانسته است در بررسی و شناخت ادبیات مهاجرت ایران نقش داشته باشد و در پایان کارهای تحقیقی در خصوص ادبیات مهاجرت ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
امید است که این کتاب هم منبعی باشد برای پژوهشگران در سراسر دنیا، و هم راه را برای تحقیقات بیشتر آینده هموار سازد. در این کتاب بهطورکلی دربارهٔ دو موج از این ادبیات تحقیق صورت گرفته است. موج اول که سریعاً بعد از انقلاب به وجود آمد، و موج دوم بعد از اتفاقات ۱۱/۹. اما، این امواج همچنان ادامه خواهند داشت. بهطور مثال، تا بهنگام چاپ این کتاب، ما شاهد شروع موج سومی نیز بودیم که تمرکز بیشتر آنها بعد از انتخابات ۲۰۰۹ و قضیه جهانیشدن درگذشت ندا آقا سلطان، و مذاکرات هستهای بوده است. البته به خاطر محدودیت زمانی، فقط شروع این موج در کار من مورد آنالیز قرارگرفته، ولی مطمئن هستم با تزلزلاتی که در اجتماع و سیاست ایران و در ارتباطات بین ایران و غرب در حال رخ دادن است، ادبیاتی نیز خواهد روئید که بازتابی از این مسائل خواهد بود. امید اینکه من همکارانم و دیگر پژوهشگران جوان و تازهکار بتوانیم ارزش و اهمیت این کارها را ارج نهاده و به تحقیق در این رشته ادامه بدهیم. در این مسیر تازه اول راهیم!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia