گیوم آپولینر و شعرهای ایدئوگرام
ما با تمامی یک دوران وداع کردیم/ غولان خشمگین بر فراز اروپا قد میافراشتند/ عقابان در جستوجوی خورشید از کنام بیرون میپریدند/ ماهیان گرسنه از مغاکها بالا میآمدند/ خلقها میشتافتند تا یکدیگر را به ژرفی بشناسند/ مردگان در جایگاه تاریکشان از بیم میلرزیدند/ میرفتم و همه ارتشهای جنگنده را در درونم میبردم/ من و رفیقم دریافتیم/ که اتومبیل کوچک ما را به عصری نو رهنمون بوده است/ (اتومبیل کوچک/ ترجمه م ـ ع. سپانلو)
«گیوم آپولینر» (۱۹۱۸- ۱۸۸۰) با این که از پدری ایتالیایی و مادری لهستانی متولد شد، شاعری فرانسوی است. دو کتاب «الکلها» مجموعه شعر (۱۹۱۳- ۱۸۹۸) و «کالیگرامها» شعرهای صلح و جنگ (۱۹۱۶- ۱۹۱۳) نه فقط در شعر فرانسه بلکه در شعر جهان، کتابهای مهمی هستند. شاعری که در ۳۱ اوت ۱۹۱۴ سوار بر اتومبیلی به همراه دوستش، دوران جدیدی را آغاز کرد، هر جا که میرفت با خود تغزل و نوخواهی را همراه میبرد.
جنگ واقعیتی خشن است اما آپولینر در جبهه جنگ جهانی اول، وقتی سنگرش بمباران میشد، به شوق میآمد و برای نوشتن شعری آماده میشد که خشونت جبهه را با روح تغزلی او میآمیخت. حرکت موشکها را در شب امری زیبا میدید و برایش حرکت رقصندههایی تداعی میشد که با نگاهی قلبها و بازوها را دنبال میکنند. شاعری که نقش سرباز را هم بازی میکرد، رقص موشکها را رقصی برای تمام زمانها و نسلها میدانست، اما نگاه شاعرانه او بود که جهنم جنگ را زیبا میکرد: چقدر زیباست همه این موشکها/ ولی زیباتر هم میشد اگر بیشتر بودند/ اگر میلیونها بودند و معنایی کامل مثل کلمات کتابی داشتند/
جنگ جهانی شاعر محزون «الکلها» را به شوق میآورد و در «کالیگرامها» به ترنم وا میدارد: ای نور ناگهان گلولهها/ در نبود یادبودها/ تصور زیبایم/ از شما ریشه میگیرد. اما آپولینر با رفتن به جنگ، با تمامی یک دوران وداع نکرده بود، خودش بخشی از دوران رو به پایان بود. شاید چیزی که او را به اشتباه انداخته بود، نگاه آیندهنگرش بود. نگاهی که ریشه در نوخواهی او داشت و به کلام «آرتوررمبو» شبیهاش میکرد که میگفت، مطلقاً باید مدرن بود. اگر آپولینر با «فوتوریسم» ایتالیایی «مارینتی» همراه میشود و بیانیهای هم برای آنان مینویسد، اگر جنبش «دادا» کاری از او را در نشریه خود چاپ میکند، اگر «سوررئالیستها» بعدها با استناد به برخی از آثار آپولینر و خود کلمه «سوررئالیسم» که ابداع او است، جبهه هنری خود را تقویت میکنند، همه از این میل به آینده نتیجه میشود.
آپولینر گاهی در شعری جنگی از فرط جدی بودن به طنز گفتن میافتد: اگر به زمین و دریا از نکبت جنگ نگاه کنید/ پیش از جنگ فقط سطح داشتیم/ بعد از جنگ ورطههای زیرزمینی و فضای پروازی/ بعدها ای لگام به دستها/ همه شادیها از آن ماست/ شادی فاتحانی که خستگی در میکنند/ با زنها بازیها کارها کارخانهها/ صنعت کشاورزی معدن/ آتش شیشه سرعت/
آپولینر در آثارش از علامتهای نقطهگذاری استفاده نمیکرد و معتقد بود که نقطهگذاری واقعی وزن و تقطیع مصرعها است. در نامهای خطاب به دوستی مینویسد: «شعرهای من تقریباً به همان صورت سیاهه اول منتشر شدهاند. معمولاً در حال راه رفتن و آواز خواندن، در دو سه وزنی که به نظرم طبیعیتراند، شعر میگویم. نقطهگذاری مرسوم این دوره اصلاً به درد چنین شعرهایی نمیخورد.»
«ایدئوگرام» های آپولینر، امروز برای ما در زمان و مکان و زبانی دیگر، فقط نشانه سرگرمی و سرخوشی نیستند. اگر خود آپولینر هم برای سرگرمی به این شعرها ظاهری شمایلی بخشیده باشد، باز میتوان از منظری تئوریک به آن نگاه کرد. برای خواننده فارسی زبان از ترجمه «م ـ ع. سپانلو» متن چند ایدئوگرام را ذکر میکنم و توضیحی درباره شمایل آن میدهم: ایدئوگرام کوبیست: «عضو کوبیست نمایشگاه پاییزی مستقلان میرود برای نوشیدن نوشابه سهشنبه به نوشگاه لیلا» که این عبارت به صورت طرحی از آدمی در حال حرکت نوشته شده ، ایدئوگرام انگشت شست: «انگشت شست شریف دست راست نقاش و مجسمهساز بلندآوازه پابلو پیکاسو» که به صورت طرحی از انگشت شست نوشته شده، ایدئوگرام بطری: «بطری کوچکی که آقای باتی نشئه عتیق را در آن ذخیره میکند» که به صورت طرحی از یک بطری کوچک نوشته شده و ایدئوگرام درخت: «درختی که پیش از این کاشت ویکتور هوگو» که به صورت شمایلی از درخت کاج نوشته شده. در همه این شعرهای دیداری و دو بعدی، خیالپردازی شاعرانه در آنچه شعر میگوید و آنچه نشان میدهد، شکل گرفته است. در فاصله گفتن از «حضور» یک چیز و نشان دادن «غیاب» آن چیز. شعرها حضور آنچه را که وجود ندارد، در خود اعلام میکنند و به خواننده نشانی غیبت امری را میدهند که جز نام آن امر نیست. این شعرها از غیاب محض شکل گرفتهاند و همین امر، علت حضور تخیل است. تخیلی که شاعر با نامیدن آنچه که نیست، کلمات را جایگرین نیستی میکند و به آن هستی دیگری میبخشد، متفاوت و متمایز با مدلولی که مدام به تاخیر میافتد و هرگز به آن دسترسی نداریم. نه به عضو کوبیست، نه به درخت هوگو، نه به بطری و نه به آخرین سرخپوست. پس این شعرها آثاری بیانگرا نیستند و باعث ارتباط فوری مخاطب احتمالی با شعر نمیشوند بلکه تخیل او را تحریک میکنند تا از غیاب چیزی، در ذهن خود به تصوری از حضور برسد. این شعرها همانطور که از نامشان پیدا است فکر و ایدهای را به نمایش میگذارند که قابل تفکیک از وجه دیداری خود نیست.
امروز میتوان در شعرهای دیداری ظاهری شمایلی به اثر نبخشید و شعر را وارد بازی حضور/ غیاب نکرد. میتوان شعر را به سمت اجرای دو بعدی مفاهیمی برد که لزوماً از حضور چیزی حرف نمیزنند و غیاب چیزی را هم نشان نمیدهند. متکثرتر از این هستند که از امر خاصی حرف بزنند و همین نابیانگری برای آنها معناهای متعددی میسازد. انواع نظمها و بی نظمیها میتواند شعر دیداری را به امری دلالتگریز اما متکثر بدل کند. امری یک دلالت خاص ندارد، دلالتهای بسیار دارد. این کار باعث میشود تا شعر از مرز لوگوهای تبلیغاتی روزمره که هریک تداعیکننده نامی است فاصله بگیرد و به خیالپردازی محض نزدیک شود. برای یادآوری بگویم که آثاری دیداری و «شنیدیداری» با این ویژگیها را در شعر «متفاوط» و در زبان فارسی شخصاً تجربه کردهام.
دارم به عکس کلاهخود ترکش خورده آپولینر نگاه میکنم. از عکس صورت خود آپولینر هم شاعرانهتر است. شاید با ارزشترین چیزی که از جنگ جهانی اول باقی مانده است. کلاهخودی که شاعر در ۱۷ مارس ۱۹۱۷ ساعت چهار بعد از ظهر سرش بود و با این همه شقیقهاش در اثر ترکش خمپاره مجروح شد. هوس میکنم به شیوه خود آپولینر ایدئوگرامی با شکل همین کلاهخود، بنویسم: «کلاهخود ترکشخورده گیوم آپولینر شاعر جستوجوگری که خودش را نه در عشق و نه در جنگ نیافت»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محمد آزرم متولد تهران است و از سال ۱۳۷۱ به طور حرفهای در حوزهٔ ادبیات در مطبوعات قلم زده است. به تازگی کتاب شعری از او با نام «هوم» توسط انتشارات بوتیمار در ایران منتشر شده که گزیدهای از شعرهایی را در بر میگیرد که در خلال سالهای ۸۴ تا ۸۸ سروده است. محمد آزرم پیش از این کتاب «عکسهای منتشر نشده» (گزیدهای از سرودههایش در خلال سالهای ۷۲ تا ۷۶) و کتاب «اسمش همین است محمد آزرم» (گزیدهٔ شعرهایش در سالهای ۷۶ تا ۸۱) را در حوزهٔ شعر تجربی منتشر کرده است. از او مقالات بسیار متنوع و متعددی در دههٔ اخیر در زمینهٔ تئوری ادبی به چاپ رسیده که از آن جمله است:
– نظریهپردازی شعر «متفاوط» به عنوان موقعیت جدیدی در شعر نوشتاری؛
– خوانش انتقادی شعر پس از نیما به ویژه چهرههای شاخص جریان شعر نیمایی؛
– توضیح و تبیین مفهوم پرفرمنس یا اجرا در نوشتار.
او تا به حال کارگاههای متعددی نیز در زمینهٔ بداههنویسی شعر برای دانشجویان ایران و همچنین مراکز غیردولتی برگزار کرده است