یادی از ابراهیم عالیپور
اگر به شعرهایی که در برهههای خاص تاریخی در ادبیات ایران و جهان نوشته شدهاند دقت کنیم، شاید بتوانیم ادعا کنیم که شعر هر دوره آیینهء اتفاقات، احساسات و تغییرات مردم آن جامعه یا حداقل بخش پیشرو جامعه بوده است. از این دید شاید بتوان گفت که شاعر به نحوی نبض جامعه را در دست دارد و گزارشگر وضعیت موجود است. وقایع خاص و مخصوصا تراژیک، دورانهای سخت و متاثر کننده، معمولا محرکی برای تولید انبوه آثار ادبی هستند که از این وقایع تاثیر پذیرفتهاند.
جدا از این گاهی میتوان پیش زمینهء برخی تغییرات را در ادبیات یافت. مثلا نارضایتی از حکومت ها، آماده شدن مردم برای انقلاب یا تغییرات دیگر مانند خواست مردمی برای دستیابی به حقوق اقلیتها و … گاه حتی سالها قبل از این تغییرات در ادبیات حاضراند. از این رو گمان من این است که ادبیات معاصر هر کشوری و حتی در حالت کلیتر ادبیات معاصر جهان به نحوی، یا پیشگویی برای آنچه خواهد شد است و یا گزارشگری برای وضعیت موجود.
به عنوان کسی که ادبیات ایران و آمریکا را تا حد امکان دنبال میکنم ،به این نتیجه رسیدهام که این روزها به شکل محسوسی در ادبیات آمریکا (به خصوص شعر) می توان مواردی چون دفاع از حقوق اقلیتهای جنسی، خشم مردم از سیستم پلیس ناکارآمدی که رفتار نژادپرستانه نشان میدهد و تصمیمات ناعادلانهای بر اساس رنگ پوست شهروندان میگیرد، پرداختن به مسائل زنان و حضور گسترده زنان نویسنده و شاعر را دید. تعداد قابل توجهی از اشعاری که در چند سال اخیر در این کشور قابل توجه بودهاند و یا جوایزی دریافت کردهاند به حقوق گروههای اقلیت پرداختهاند.
با این مقدمه سؤالی که بهعنوان شاعر ایرانی از خود میپرسم این است که امروز در ادبیات ایران چه مسائلی مطرحاند. البته باید در نظر گرفت که طی چند دههء اخیر، سانسورحکومتی، مشکلات معیشتی شعرا و نویسندگانی که از طرف سندیکا یا دولت تامین و حمایت نمیشوند، خودسانسوری، فشارها و دسترسی محدود فرد ایرانی به آنچه خارج از ایران میگذرد و محدود و فیلتر شدن صفحات اینترنتی و … تاثیرات جدی و منفی بر افراد و البته بر ادبیات گذاشته است. در نتیجه نمیتوان به راحتی ادبیات ایران را با دیگر کشورها مثلا با ادبیات آمریکا یا کانادا مقایسه کرد. همچنین باید در نظر گرفت که این صرفا یک مشاهده شخصیاست و براساس آمار دقیق و مستند نوشته نشده است.
اما به عنوان ناظر، باید بگویم آنچه در سالهای اخیر در آثار و احوال نویسندگان و شعرای معاصر ایرانی میبینم بسیار پیچیده ست. احساسات و عواطف همزمان و پیچیدهای مثل امید، یـأس، مرگ اندیشی، عشق و … در این آثار هست. مسائل مهمی به شکل همزمان و موازی هم دارند مطرح میشوند و این از نظر من میتواند خبر از یک تغییر بزرگ و اساسی دهد. در میان مسائل متعددی که هست، یکی نگران کنندهتر از بقیهاست و آن این است که بارها به آثاری با درونمایه افسردگی، مرگ اندیشی یا استیصال بر میخوریم. این مسئله از این جهت نگرانکنندهاست که تعداد شعرا و نویسندگانی که با انتخاب شخصی از زندگی دست کشیدهاند در سالهای اخیر بیش از گذشته بوده. نگران کنندهتر این که این افراد، جوان و گاه موفق و با استعداد بودهاند. یکی از تکان دهندهترین خودکشیهای دو سه سال اخیر مرگ کورش اسدی بود، مدتی پیش از آن ابراهیم عالی پور تفنگ بر شقیقه خود گذاشت و به تازگی علی مردانی دست از زندگی برداشت. تعداد بیش از حد معمولِ خودکشیهای جوانان و نوجوانان در ایران نیز به خودی خود نگرانکننده و اخطاردهنده ست.
از نظر من آنچه در ادبیات ایران میگذرد انعکاسی از شرایط پیچیدهء فعلیاست. شرایطی که امیدوارم ایران و مردم، به سلامت از آن گذر کنند و به سوی شرایط بهتر پیش بروند. در این راه سخت چندان بعید نیست که گروهی از ما «دق که ندانی که چیست» را با آن سوز و تابی که نامجو میخواند در ذهنمان تکرار کنیم. ایکاش در کنار هم بایستیم، از این شرایط «دق» بهسلامتی گذر کنیم، چشم به جلو بدوزیم و از آنانی که در راه گذر از دست دادیم یاد کنیم.
باشد که «ایرانه خانم زیبا»، این «زنی که من دوست دارم» در ادبیات این دوره از زندگیاش زیبا و قوی و پاینده باشد: «کسی را که دوست دارم/ از تن گلولهخوردهاش/ دوباره به دنیا میآید و/ در آزار و گاز اشکآور عاشقی میکند».
چند شعر و یادی از دوست از دست رفته، ابراهیم عالی پور:
۱
در تنفس
تند که می شود قلبت
تازه می فهمی که
رو گردان که می شوی
همه ی خاطرات ات عاشقانه اند
حتی اخرین نفرتت که به گلو بغض برده ای
این گریه
دیدی آخرش مرا کشت
دیدی آخرش مرا کشت
آخر قائله بود
غیبت هر چه لبت
توی خواب این گلو
جویده در تو همین که نبودی
این مرگ است که در نبض من برای لخت تن ات
دارد که آخر تو را
«ختم این قائله است »
ختم این قائله است
ختم این…
۲
ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻧﺒﺾ
در ﻧﻬﺎﯾﺖ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
ﺩﺭ ﺁﺭﺍﯾﺶ غلیظ ﺯﻧﯽ در ﻋﻄﺮﯼ ﺗﻨﺪ
ﺗﺎ ﻧﺸﺌﮕﯽ ﻣﺮﺩﯼ ﻭﺳﻂ ﻋﻠﻒ ﻭ
سینه بند و ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻋﻤﯿﻖ
ﭘﻮﺗﯿﻨﯽ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺩﺭ ﺟﻤﺠﻤﻪ ﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ
تیغ موکت بر و طناب و
یک بلوط
که قرار است تو را در خود
با ارتفاع همخوابه کند
حالا می فهمم آن دقیقه ی آخر
که گلو به شکستن می رود
چه جهانی ست
که زنی با گیس های بلوند
برای تو ترانه ی عاشقانه می خواند
و تو در بلوط و طناب ، تمام می شوی
ﺩﺭ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﭘﻠﮏ هایی سنگین
و اعتماد سینه هایی که
در دستت بنفشه عطر خوبی ست
و ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻻﻧﺎ
ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ
ﺩﺭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ عقیم می کند.
ﻭ ﻣﻦ
ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﻥ
ﻋﺮﺽ ﻧﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻧﻢ
ﮐﻪ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﯽ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺟﻤﺠﻤﻪ ﺍﻡ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ
ﺩﺭ ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ
۳
زنی که من دوست دارم
شبانه از ترانه و اغتشاش پر است
در اضطراب و فرار
تلو تلو میخرامد تنم را
کسی که در دامن کوتاهش
انفرادی و شکنجهگاهم را به گردن میگیرد
در تسلیم، هم تیرباران شده است
در تسلیم، هم شلاق خورده است
روسری اش را در بازداشتگاه به خاطر نمیآورد
در نفی اعتراف مداوم است
کسی که من دوست دارم
گلویش پر از چوبخطهای انفرادی است
در دل من اما
لبش تضمین بوسیدن است
زنی که در تباهی، کنار یک ناکام گیر میافتد
در سپیدهدم
در یقینم از چشمش، بر میگردد
کسی را که دوست دارم
از تن گلولهخوردهاش
دوباره به دنیا میآید و
در آزار و گاز اشکآور عاشقی میکند
زنی که از لبش
پوزبند و اغتشاش را دوباره میشوم
زنی که در واژههای بیقرار
گیس میبافد
و در سن و سالش
چریکهای زیادی را از بر است
کسی که من دوست دارم
آشپزخانه را سمخور کرده و
در مفاهیم و دغدغه
از باور و ایمان خوندماغ شده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
ساره سکوت متولد سال ۱۳۶۳ خورشیدی در ایران است. تحصیلات دانشگاهی وی در ایران در رشته کامپیوتر و مهندسی شیمی پتروشیمی به دلیل مهاجرتش از ایران ناتمام ماند. پس از مهاجرت، در شهر تورنتو کانادا تحصیلاتش را در دو رشته دستیاری دندانپزشکی و رشته علوم زیست- پزشکی به پایان رساند. نوشتن شعر را از دوران کودکی شروع کرد و در سال ۱۳۹۴ اولین مجموعه شعرش با نام “چهارده معصومه” از طریق نشر گردون در برلین منتشر شد که با توجه به دسترسی محدود مخاطبین به این کتاب بازتاب خوبی در ایران و افغانستان داشت.
از سال ۲۰۱۲ به همکاری یکی از دوستانش گروه دانشجویی کالچرال ایونتز را در دانشگاه یورک شهر تورنتو تشکیل داد که این گروه به مدت دو سال شب شعر ها و نشست های ادبی متعدد به زبان فارسی در این دانشگاه برگزار کرد. بعد از مدتی، این گروه تحت عنوان جدید “کانون شعر تورنتو” با گروهی از دیگر داوطلبان فعالیت خود را از سر گرفت. از جمله فعالیتهای کانون شعر تورنتو می توان به فلش ماب های کمپین کتابخوانی کانون شعر تورنتو در جشنواره تیرگان تورنتو و همچنین در شهر سن دیگو ،اهدای کتاب کودک به کودکان در جشنواره تیرگان، برگزاری شب شعرهای متعدد ، برنامه کتاب میهمان ، برنامه همکلاسی آنلاین و همچنین نمایشگاه سه روزه کتاب کانون شعر تورنتو اشاره کرد..
ساره هماکنون مسئول صفحه ادبیات مجله شهرگان و کانون شعر تورنتو و مترجم داوطلب برای گروه فمنیسم روزمره است. از جمله فعالیتهای او میتوان به ترجمه و زیرنویس ویدیو، تدریس خصوصی زبان عربی و انگلیسی در ایران، همکاری با موسسه حمایت از پناهندگان به عنوان مترجم داوطلب در تورنتو و دیگر فعالیتهای فرهنگی داوطبانه نام برد. او در شهرها و جلسات متعددی در آمریکا و کانادا شعر اجرایی اجرا کرده است. اشعار اجرایی او با استقبال گسترده ای روبرو شدهاند. گوشههای از برخی اجراهای او را می توانید آنلاین ببینید.
هم اکنون در کشور آمریکا سکونت دارد و دانشجوی آنلاین واحدهای مختلف ادبیات فارسی و فلسفه است که از طریق دانشگاه های معتبر جهان و به صورت انلاین ارائه می گردند. از ساره سکوت اشعار متعددی در کتابها، سایتها و مجلات مختلف در کشورهای ایران ، کانادا، آمریکا ، افغانستان و .. منتشر شده است. او در حال حاضر مشغول نوشتن چند کتاب شعر و داستان است. کتاب دوم او “پیامبر درختها” در ایران منتظر مجوز چاپ است و احتمالا قبل از سال جدید از طریق نشر هشت منتشر خواهد شد. کتاب سوم او ” مادرکبوترها” در دست بررسی و آماده چاپ است.