آیا فمینیسم منسوخ شده است؟
ترجمهی سپیده جدیری
تازه در سال ۱۹۷۸ بود که مهمانداران هواپیماهای کانادایی (که در آن زمان، جملگی زن بودند) از این حق برخوردار شدند که پس از ازدواج یا عبور از مرز سی و دو سالگی نیز به کارشان ادامه دهند.
فقط برای یک لحظه شغلی را تصور کنید که شرایط استخدام شدن در آن، مجرد بودن و زیر سی و دو سال سن داشتن باشد و تازه به اینها باید برخورداری از وزن و مشخصات ظاهری معینی را نیز اضافه کنید.
شرط اولیهی استخدام در شغل مهمانداری، جذابیت فیزیکی بود اما با تغییر قوانین استخدامی، اتفاق مهمی رخ داد؛ این که: زنان را دیگر نمیشد بر اساس مشخصات ظاهریشان به طور رسمی استخدام یا اخراج کرد. استخدام شدن یا حفظ شغلشان، دیگر فقط بر اساس ارزیابی قابلیتهایشان اتفاق میافتاد.
هشت مارس را در تقویمتان علامتگذاری کنید
هشتم مارس هر سال در بسیاری از کشورها به مناسبت "روز جهانی زن" جشنهایی برگزار میشود. این مناسبت در حقیقت فرصتی را برای بازتاب مبارزات و نقش زنان در تاریخ فراهم میسازد. با این حال، تعهد به حقوق زنان که غالباً از آن به "فمینیسم" یاد میشود، ظاهراً از دید برخی، باوری منسوخ شده به شمار میآید.
کیم کاترال بازیگری که به خاطر ایفای نقش سامانتا جونز در "سکس و شهر" به شهرت رسیده است، در گفتوگو با شبکهی CBC در روز بیست و هشتم سپتامبر ۲۰۱۱، ادعا میکند که: «ما در عصر پست-فمینیسم زندگی میکنیم.»
سخن کاترال در حقیقت تفکر طیف گستردهای را در این باره بازتاب میدهد؛ طیف زنان بسیار جوان غربی را. به احتمال قریب به یقین، اغلب آنها بر این باورند که فمینیسم هماکنون فقط سرفصلی از درس تاریخ به شمار میآید یا در بهترین حالت، فکر میکنند که فقط به زنانی مربوط میشود که در نواحی عقبماندهتر این سیاره زندگی میکنند.
واقعیت این است که شهروند درجهی دو بودن، اقبالی است که میلیونها زن در بسیاری از نقاط جهان از آن برخوردارند – حال چه رسماً و بر اساس قوانین حکومتی، چه بر اساس عرف اجتماعی (که این دومی بیشتر رایج است).
اما زنان کانادایی – فارغ از آنچه در قانون نوشته شده است – واقعاً به برابری دست یافتهاند؟
RCMP (Royal Canadian Mounted Police) از سال ۱۹۷۴ به این سو، علاوه بر مردان، به استخدام زنان نیز پرداخته است. اما تازه در نوامبر گذشته بود که تعدادی از افسران زن این سازمان توانستند پیشنهادی را برای بر طرف ساختن محدودیتها و مشکلاتی که سالها در این شغل به خاطر جنسیتشان برای آنها ایجاد شده بود، مطرح کنند. آزادی در داشتن شغل افسر پلیس برای آنها به این معنا نبوده است که با آنها نیز به مانند دیگر افسران نیروی پلیس رفتار میشود.
در کانادا زنان میتوانند در مقاطع بالای دانشگاهی به تحصیل بپردازند، اما تعداد مردان دارای مدرک دکتری دو برابر زنان دارای این مدرک تحصیلی است، احتمالا چون قرار است که جایگاههای حساس شغلی از آن ِ مردها باشد.
شاید مشهودترین شکاف در این زمینه را بتوان در پُستهای سیاسی جستوجو کرد. چنان که در سال ۲۰۱۱، زنان فقط ۸/۲۴ درصد از کرسیهای پارلمان کانادا را از آن خود کردهاند. این یعنی که کانادا از این نظر حتی به نسبت کشورهایی چون اوگاندا (با اختصاص یافتن ۳۵ درصد کرسیها به زنان) و افغانستان (۷/۲۷ درصد) نیز، در جایگاه عقبتری قرار گرفته است. به نظر میرسد که کاناداییها هنوز چندان به برابری جنسی دست نیافتهاند.
تصاویری از زنان را که روی جلد مجلات عامهپسند به چشم میخورد یا شیوهای را که آنان در کلیپهای موسیقی ظاهر میشوند، به خاطر بیاورید. زنان در سینما، تلویزیون یا حتی در بازیهای کامپیوتری بسیار بیشتر از مردان با لباسهای بدننما یا با ژستهایی که بر جذابیت جنسیشان بیفزاید، ظاهر میشوند. این که خوانندهی خوبی باشید کافی نیست: یک زن برای این که بتواند در دنیای موسیقی عامهپسند به موفقیت دست یابد، مجبور است خود را به مانند ابژهای جنسی به فروش بگذارد. در کار خوانندگی برای زنان، از مدونا گرفته تا ریحانا، ظاهر جنسی دست کم به اندازهی صدای آنها حائز اهمیت است – شاید حتی به مراتب بیشتر از آن.
سکسوآلیزاسیون زنان و دختران از سنین کم آغاز میشود. دیگر شاید لباس زیر و مایوی دختران نابالغ نیز در قسمت سینه، دارای ابردوزیهایی برای برجسته نشان دادن سینهها باشد و آرایش کردن در زیر سنین نوجوانی نیز کم کم دارد رایج میشود. دختران خیلی زود یاد میگیرند که سایز سینهشان بیش از هوششان حائز اهمیت است. چنان که آمار روزافزون جراحیهای زیبایی نشان میدهد؛ هنوز به نظر نمیرسد که از این ذهنیت رهایی پیدا کرده باشیم. پیامی که از این قضایا به گوش میرسد، کاملا واضح است: معیاری که برای تعیین ارزش یک زن در نظر گرفته میشود، جذابیت فیزیکی اوست.
به خاطر بیاورید که در تلویزیون ما مجریان مردی چون پیتر منزبریج ظاهر میشوند که موی سرشان به تمامی سپید شده است، اما زنانی که در این جایگاه ظاهر میشوند، اغلب یا بسیار جوانترند یا به بهترین شکل ممکن، رنگ سپید مویشان را پنهان کردهاند. این همان چیزی است که تفاوت میان محترم شمرده شدن به خاطر قابلیتها و مورد احترام واقع شدن به خاطر ظاهر را نشان میدهد.
تحقیقاتی که انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۰۷ دربارهی سکسوآلیزاسیون دختران انجام داده است، نشان میدهد که مجلههای عامهپسند عزم خود را جزم کردهاند که ذهن دختران را فقط و فقط بر شیوههای تبدیل شدن به ابژهای جنسی برای مردان متمرکز کنند. اخیرا برنامههای تلویزیونی نظیر Toddlers and Tiaras دختربچههایی حدوداً سه ساله را به تصویر میکشد که در نمایش زیباییشان از یکدیگر پیشی میگیرند و مژههای مصنوعی و سینهبندهای ابردوزی شدهشان نیز این نمایش را تکمیل کرده است.
حال، به یاد بیاوریم که "فمینیسم" به چه موضوعی میپرداخت.
دههها صرف مبارزاتی صعب شد تا این باور که زنان ابژههای سادهی جنسی یا کارگران پُر سود خانگی نیستند، پا بگیرد. فمینیسم به طرح این موضوع پرداخت که زنان نیز به مانند هر انسانی دارای عقاید و بلندپروازیهایی هستند که هر یک در حوزهی خود ارزشمند و شایان توجه است.
[نامگذاری هشتم مارس به “روز جهانی زن”، در حقیقت به منزلهی بزرگداشتی برای این مبارزات بوده است. چرا که نخستین بار در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباسدوزی در نیویورک به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کارشان شدند. این تظاهرات با حملهی پلیس و کتکزدن زنان سرکوب شد. سال ۱۹۰۷ در دورهای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی به اوج خود رسیده بود، به مناسبت پنجاهمین سالگرد تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دوباره به خیابانها ریختند. ایدهی انتخاب روزی از سال بهعنوان “روز زن” نخستین بار در جریان مبارزهی زنان نیویورک با شعار “حق رأی برای زنان” مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریهی ۱۹۰۹ این پیشنهاد را مطرح کردند که هر سال در آخرین یکشنبهی ماه فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت “روز زن” برگزار شود. “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست”، تاریخ برگزاری نخستین مراسم “روز زن” را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد. این گونه شد که در آن تاریخ، خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه درآمد. شمار زنان تظاهرکننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر میرسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به کتک زدن زنان پرداختند و گروهی را نیز دستگیر کردند. سال ۱۹۱۳ “دبیرخانهی بینالمللی زنان” (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطرهی مبارزهی زنان کارگر در آمریکا، بهعنوان “روز جهانی زن” برگزید. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیهی تزاری و در سراسر اروپا، “هشت مارس” را به عنوان روز جهانی زن، با برگزاری تظاهرات و میتینگ به رسمیت شناختند. در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی، جنگ و تزاریسم، به بانگ آغازین انقلاب روسیه تبدیل شد. از اواسط دههی ۱۹۳۰ که دنیا برای جنگ جهانی جدیدی آماده میشد، برگزاری تظاهرات “روز جهانی زن” در کشورهایی که تحت سلطهی فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶ زنان در برلین تظاهرات عظیمی بر پا کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیستی نیز شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود. در این راهپیماییها، ۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار “آزادی و صلح” سر دادند… در هشتم مارس ۱۹۶۹ نیز زنان در دانشگاه برکلی آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند. سرانجام در سال ۱۹۷۷ بود که سازمان ملل متحد در قطعنامهای، ۸ مارس را با عنوان “روز حقوق زنان و صلح بینالمللی” وارد تقویم رسمی خود کرد.]
حتی هنوز هم فمینیستها را زنانی غر غرو، خشمگین و بیزار از مردان جلوه میدهند که همیشه نسبت به رفتارهای "بی ضرر"، واکنشهای تند و عصبی داشتهاند.
احتمالا فرا رسیدن عصر "پست-فمینیسم" به معنای آغاز دوران در دسترس بودن و بیپروایی جنسی است. پس شاید رفتار زنانهی ایدهآل همانی است که پیش از سال ۱۹۷۸، برای استخدام مهمانداران هواپیما در نظر گرفته میشد؛ جذاب بودن و مجرد بودن (و در یک کلام، "در دسترس بودن"). بنابراین جای تعجب نیست که سریال جدیدی که با نام Pan Am دربارهی مهمانداران هواپیما در آن دوران، از تلویزیون پخش میشود، به این میزان محبوبیت دست یافته است. شاید با تمام این حرفها، ما هنوز چندان از آن نقطه فاصله نگرفتهایم.
* اوا ساجو، نویسندهی این مقاله به عنوان پژوهشگر با مرکز مطالعات تطبیقی جوامع و فرهنگهای اسلامی در دانشگاه سیمون فریزر استانت بریتیش کلمبیا همکاری مستمر دارد.
منابع:
Troy Media
و "ویکیپدیا".
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.