آیا میتوان مخالفان خود را دوست داشت؟
اگر میخواهی با دشمنت صلح کنی، تو باید با دشمنت کار کنی. سپس او شریک تو خواهد شد.
نلسون مندلا – متولد ۱۹۱۸،
۲۷ سال زندان،
دارنده جایزه نوبل ۱۹۹۳ صلح،
پرزیدنت آفریقای جنوبی ۱۹۹۴-۱۹۹۹.
باید که دوست بداریم یاران
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد.
– خسرو گلسرخی ۱۳۲۲-۱۳۵۲.
عام. در جامعه گذاری- طبقات، اقشار، افراد در یک بازه زمانی از جایگاه اجتماعی خود ریزش کرده؛ به مخالفان قبلی خود میپیوندند؛ خط سیاسی عوض میکنند. در این ترافیک ۲ سویه تفکر و رفتار، برخی دولتمردان از حاکمیت جداشده؛ یا از اپوزیسیون به حاکمیت میپیوندند. این تغییر در دمکراسی سابقه دار طبیعی است.
فرد در حاکمیت. وقتی افرادی از حاکمیت میبرند؛ شرایط پذیریش این افراد در اپوزیسیون کدامند؟ برای پذیرش آنها، تا چه اندازه در گذشته اشان باید کنجکاو بود؟ آیا آنها در حاکمیت گذشته یا فعلی چه مقام و منزلتی داشتهاند؟ آیا در قتل و غارت در یکی از دو رژیم دست داشتهاند؟
فرد منقد. کسی که از حاکمیت میبرد؛ از آزمایش در قدرت بودن فارغ شده؛ با کسی که در حاکمیت نبوده و انتقاد میکند فرق دارد. چگونه میتوان به ایقان در مورد پیشینه افراد، بدون دسترسی به اسناد دولتی، رسید؟ کسی که این پرسش را دارد پیشینه خود او چیست؟ آیا او کاره ای بوده؛ مبارزه ای کرده، زندان رفته؟ آیا صرف ادعای منقد، بدون عمل مبارزاتی و احیانا یافتن تضاد بین حرف کنونی و عمل گذشته کسی که از حاکمیت بریده- دلیل صحت گفتار منقد میشود؟ این یک مغالطه است. چه تضمینی برای درستکاری این پرسنده در مقام قدرت آتی وجود دارد؟ زیرا در دو حاکمیت قبلی و فعلی، در حاشیه بودن انفعالی و مبارزه نکردن، ملاک درستی برای عمل فرد نیست. در موضع قدرت است که بیقانونی فرد قادر، بروز کرده، قابل محک زدن میشود.
انتقاد ازخود. آیا سابقه سیاسی در حاکمیت منقد با نقد گذشته خود صادقانه است؟ اصولا انتقاد از گذشته خود چه معنی میدهد؟ آیا مثلا به معنی از پولهای دزدی خود یا پدر صرفنظر کردن است؟ کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی است؟ یا فقط حرف زدن و مصاحبه های رسانه ای کردن است؟ آیا در دو نظام گذشته و فعلی، او مورد ستم واقع شده؟ آیا او در خارج از کشور منزه بودن خود را حفظ کرده؛ یا هنوز با پولشوییهای غیرقانونی خود و تماس با مراکز اطلاعاتی اجنبی، در حرف مخالف رژیم است؟ بیرون از گود به معنی خارج از حاکمیت و گاهی زندگی در خارج است.
دلیل. کسیکه در یکی از دو رژیم در قتل و غارت دست داشته؛ چرا اکنون منزه شده؟ بیداری وجدان بوده؛ طرد از حاکمیت بوده؛ مبارزه و زندان بوده؟
آمرزش. پیشینه فرد تا چند سال قبل باید بررسی شود؟ چه کسی این را بررسی میکند؟ اگر در قتل و غارت شرکت داشته؛ چگونه میتواند با انتقاد از خود و گذشته خود طلب مغفرت کرده؛ از چه کسی باید عذر بخواهد؟ آیا تنها گفتار کافیست یا پندار و کردار او باید محک زده شوند؟ اعتقادات فرد به ماورای طبیعت/ تقاص اخروی، آینده مردم، سیاست در جامعه چگونه باید باشند؟
پرسنده. آیا فرد باید هرسال طلب مغفرت را تکرار کند تا نوآمدگان به اپوزیسیون، همه آنرا ببینند؟ هر کس خواست محتوای آنرا بخواند. صداقت و شفافیت او را چگونه میتوان محک زد؟ چه کسی صداقت او را تضمین میکند؟ آیا در آرشیوی سند مغفرت باید نگهداری شود تا در دسترس دیگران قرار گیرد؟ آیا طلب مغفرت آیینی ایرانی، اسلامی، خاورمیانه ای است یا جهانی، غربی، تاریخی؟
مفاد انتقاد. آیا متن انتقاد از خود را کسی/ گروهی نوشته است؟ مفاد این متن چه نکاتی را دربر دارد؟ مثلا مک نامارا ۱۹۱۶-۲۰۰۹ وزیر دفاع آمریکای دهه ۶۰ م در کتاب عطف بماسبق/ خاطرات، ۲۰ سال بعد از شکست آمریکا در ویتنام، مینویسد جنگ ویتنام «خطابود، خطایی وحشتناک.» یعنی قتل ۴.۵ میلیون بومی و ۵۷ هزار سرباز مهاجم یک «خطا» توسط حاکمیت آمریکا قلمداد میشود. همین؛ مرگ میلیونها انسان، ویرانی ساختارهای مدنی، تخریب محیط زیستی. خب، آیا این نیم-جمله را میتوان انتقاد از خود یا حاکمیت دانست؟ تازه اگر آنرا انتقاد از خود ندانسته، چه بدیل دیگری وجود دارد؟
محکمه. افشای اتهام، بررسی اسناد، عرضه شاهدان، طبقه بندی جرم را- چه ارگانی، مثلا بین المللی، ملی یا ان جی او- راه میاندازد؟ آیا در دادگاه عذر خواهی متهم برای عفو در عقوبت، ابطال بزه، بخشودگی کافیست؟ تا ثابت کردن جرم در دادگاه، اپوزیسیون چگونه میتواند حکمی دال بر بیگناهی او بدهد؟ اصولا در زندان، حقوق مدنی فرد خاطی محدود میشود. ولی پس از اجرای حکم تعزیری، فرد دارای حقوق مدنی است. چه بسا در سیاست هم، مثلا رای دادن، شرکت میکند. بقول مندلا، در جهان سوم، رهبر از زندان به حاکمیت وارد میشود.
اپوزیسیون. در جنبش سیاسی فعلی– آیا میتوان مخالفان خود را تحمل کرد؟ به آنها احترام گذاشت؟ با آنها کار حرفه ای یا سیاسی کرد؟ در گرفتاریهای آنها کمک رسانی کرد؟ آیا میتوان با اعضای حاکمیت، کارکنان دولتی، هنرمندان رسانه های دولتی، علمای اعظام، آخوندهای حوزوی، استادان دانشگاهها، نیروهای نظامی- امنیتی، دلالان تجاری و بانکی، ارباب رسانهها، وکلای مجلس، قضات شیعی، اعضای شوراهای ۳-گانه هرم قدرت سیاسی، امیران سپاهی، وزیران و سفیران دولت حاکم مراوده مدنی داشت؟ مثلا افرادی که در لیست تحریم دول غربی قرار دارند حقوق شهروندی هم دارایند. اگر همه در یک نظام سرمایه داری با همین چشم انداز آتی فعالیت دارند- چیست که موجب عدم رعایت رسوم مدنی میشود؟ البته مسئولیت جنایت و دزدی در نظام بورژوایی تا پایان حیات مجرم، او را تحت تعقیب وجدانی، اجتماعی، قضایی قرار خواهد داد.
در مقطع انقلاب ۵۷، نظرات گوناگونی در باره رژیم جمهوری آتی در میان روشنفکران وجود داشت: شورایی، سوسیالیستی، دمکراتیک، دمکرایتک خلق/ توده ای، اسلامی. از اینرو جناحهای مخالف اپوزیسیون لزومی بر دوستی بیرون از جبهه ضد دیکتاتوری با هم نمیدیدند؛ زیرا هر یک، نوع حکومت آتی متفاوتی را تصور میکردند.
برای پاسخ به پرسشهای بالا باید سه مقوله را واشکافی کرد. ۱- خود پرسنده، همکاران آشکار و پنهان او چه کسان حقیقی یا حقوقیاند؟ گذشته، فعالیت فعلی، برنامه آینده آنها چیست؟ داوری نتیجه شناخت اکتسابی و شخصیت ذاتی فرد است. ۲- همین پرسشها برای طرف مقابل، یعنی متهم، نیز مطرح اند. ۳- هدف از مشارکت و تعامل را باید روشن کرد. کسی که داوری میکند باید تخصص دانشی، سابقه سیاسی، عدم سوء پیشینه، زندگی مالی شفاف، ورقه صحت روحی در ملاء عام داشته باشد.
هر ۲ رژیم قبلی و فعلی مخالفان خود را متقاعد به عافیتجویی، ترک وجدان اجتماعی، به فکر خود بودن وا داشته و وا میدارد؛ در غیر این صورت آنهارا شکنجه، زندان، اعدام میکرد و میکند. کادرهای بفهم مهم امنیتی در رژیم گذشته از اپوزیسیون، به ویژه چپ، یارگیری میشدند. زیرا علوم سیاسی دانشگاههای ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد فرمالیته و عقیم بودند. در رژیم فعلی توبه و ترک اعتقادات قبلی هم به روند حصر زندانی افزوده شدهاند. در دادگاه بورژوایی مدرن استغفار و توبه ربطی به دادگاه ندارد. چه بسا مجرمانی که در زندان بسوی نظرات مخالف قبلی خود در غور فردی رسیده؛ به انسانی دیگر استحاله میکنند. یک نمونه ملکم ایکس، یکی از رهبران آزاده سیاهان دهه ۶۰ م، بود. اقلیتی برسر موضع خود میایستند. مردم و تاریخ به گفتار مصلح اجتماعی کمتر از شجاعت و کردار او اهمیت میدهند. گفتار تابع بسیاری شرایط موضعی و محلی است؛ تا مرحله عوامفریبی و زبانبازی میرسد؛ ولی کردار و شجاعت جهانی و ماناست. این دو ناشی از شخصیت فرد اند؛ نه زبانبازی که شاید از روی عوامفریبی و منافع فردی باشد
۱۷/۰۵/۲۰۱۲