Advertisement

Select Page

آیا هشتگ «می تو» جنبش اجتماعی است؟

آیا هشتگ «می تو» جنبش اجتماعی است؟

انتشار یادداشت پیش‌رو به‌منزله‌ی تایید و یا هم‌سویی با نظرات ارایه شده توسط نویسنده آن نیست – شهرگان

نام گذاری جنبش اجتماعی بر هشتک اعتراضات «می تو= Me Too» با توجه به خواسته معترضان انحرافی عظیم است. عموما شاکیان نه از منظر اجتماعی که از منظر شخصی معترض بوده‌اند و بخش قابل ملاحظه‌ای از آنان نه درصدد بازیابی شخصیت ازدست رفته و تحقیرشده‌؟! بلکه به دنبال خسارت مالی بوده‌اند. از طرف دیگر در یک مناسبات جنسی دوطرفه که حتی با تحمیل‌های خاص غیر فشار فیزیکی و تهدید علنی همراه بوده‌اند، بسیارند زنانی که فریب نخورده، اغوا نشده و بخاطر شهرت وشهوت نام تن به آغوش مردان هوس باز نداده‌اند، پس در این صورت فرق اختیار، مسئولیت و خوداگاهی چیست‌؟

مفهوم جنبش اجتماعی مانند اغلب مفاهیم در علوم اجتماعی بخشی از واقعیت را توصیف نمی‌کند، بلکه عنصری از یک شیوه خاص برساختن واقعیت اجتماعی است. وجود جنبش‌های اجتماعی به‌عنوان بخشی از زندگی اجتماعی از دیرباز وجودداشته که در اشکال مختلف ظهور و بروز کرده و در جهان شبکه‌ای عصر انفجار اطلاعات‌، شبکه‌های اجتماعی عملا بستر این مناسبات جنبشی را هم می‌توانند فراهم نمایند. ماکس وبر جنبش اجتماعی را «‌اقدام جمعی گروهی از افراد جامعه می‌داند که برای نیل به هدفی کم و بیش مشخص کنش‌های اجتماعی ‌متفاوتی را به عنوان رفتار انسانی معناداری که به کنش کنشگران دیگری برمی‌گردد» و یا  گی روشه تصریح دارد که «‌جنبش اجتماعی عبارت از سازمانی کاملاً شکل گرفته و مشخص است که به منظور دفاع، گسترش و یا دست‌یابی به اهداف خاصی به گروه‌بندی و تشکل اعضا می‌پردازد.» نگاهی به اعتراضات «می تو» علیرغم بازتاب گسترده آن در جهان غرب‌، فقدان ویژگی‌های برشمرده جنبش اجتماعی را برجسته می‌نماید.  زیرا علیرغم تاثیرات رسانه‌ای این اعتراضات با توجه به‌اینکه هیج رویدادی به ظهور جنبش نمی‌انجامد مگر اینکه یک گروه هماهنگ بسیج شده برای عمل، رهبری و نوعی وسایل ارتباط منظم بین شرکت‌کنندگان همراه با پشتوانه مالی وجود داشته باشد. و از آنجا که چنین گروه هماهنگی عملا وجودنداشته و حتی بانیان آن از اینکه این گروه‌ها تشکیل شود، چندان خشنود نیستند‌، لذا در عمل تعارضات به جنبش اجتماعی تبدیل نشده است.

نگارنده اگر‌چه با هرگونه تحمیل اراده در همه ابعاد آن «که لزوماً می‌تواند جنسی هم نباشد» مخالفم اما اگر فقط به این اعتراضات توجه کنیم از هدف اصلی که تحمیل اراده است دور خواهیم شد. جنبش اجتماعی بر یک خواستگاه اجتماعی استوارست در حالی که اعتراضات «می تو» فاقد خواست‌گاه اجتماعی است مثلا چرا اعتراض نمی‌کنند که فشار سرمایه بنیان خانوار را از هم گسسته و خانوارها برای تامین معیشت خود به هر حشیشی نظیر پاچه خواری‌، دروغ‌، مزمت‌، سرقت آبرو و حیثیت و …  متوسل می‌شوند‌. از دیدگاه من کارفرمائی که با توسل به جایگاه خود کارکنان خود را وادار به چاپلوسی‌، حقارت‌، دست بوسی و پاچه خواری می‌کند همان قدر مزمت دارد که به  یکی ازآنان با تجاوز جنسی یا رابطه آمرانه جنسی روحشان را مکدر سازد. شخصیت و درون‌داد افراد صرفا در آلت  تناسلی و اندام خلاصه نمی‌شود و اتفاقا من بر این عقیده هستم که عموم فعالین «می تو» روح والای انسانی‌، تکدر شخصیت و درونداد انسانیت را صرفا در مقوله رابطه ناهموار جنسی خلاصه کرده و عملا در دام ماهیگیران دریای سرمایه داری نئولیبرال خشونت‌زای بی پروائی افتاده که انسانیت را در اندام جنسی خلاصه کرده است‌. نظام فاشیستی هیتلری خشونت و فشار خود را بر در هم کوبیدن شخصیت و روح درون‌دادی شهروندان قرارداده بود تا اندام تناسلی و جنسی آنان‌؟! 

با این پیشگفتار معتقدم مردان و زنان هوس‌بازی که معتقد به تن به جای روح هستند عملاً مسیر این اعتراضات را وارونه کرده تا نتواند به شکل جنبش اجتماعی که همانا اعتلای انسانیت و رابطه متقابل بر مبنای برابری افراد «‌فارغ از جنسیت‌، دین‌، قومیت‌، رنگ و…» است درآید. بطور مسلم در این کشاکس همانطور که بسیاری مردان هرزه کارساز بوده‌اند از نقش مزورانه برخی زنان در فریب مردان نیز نباید غفلت کرد. اولین پرسش جدی در جامعه مردانه این است که چگونه زنی بخود اجازه می‌دهد با مردی متاهل نرد عشق ببازد و خودرا فمینیست جابزند‌؟! حتی اگر آن مرد لوده و حقیر باشد‌. شخصاً زنانی را می شناسم که در اوج بدبختی و نداری تن به هماغوشی با مردان حریص نداده و نخواهند داد، ‌لذا برجسته کردن اعتراضات «‌می تو» بدون توجه به این موضوع نادیده گرفتن شهامت و شجاعت و سرفرازی زنان مقاوم می‌باشد. اگرچه ‌در دنیای مردانه سرمایه داری‌، زنان ابزار باشند. تاریخ نمونه‌هائی را دارد که زنان مردان را به بردگی جنسی کشانده و در این راه یک شبه مسیر صد ساله را پیموده‌اند.  تنها راه مقابله با زورمداری جنسی سرمایه داری که موجد بی‌اخلاقی می‌گردد مهار آن از طریق استقرار سیستم خودآگاهی و پاسخگوئی همه در قبال وطایف شان می‌باشد که هرگونه راه حل دیگر صرفا سوژه رسانه‌ها و مطبوعات جنجال‌برانگیزی است که خواسته‌های اجتماعی مردم را به طنز و فکاهی تقلیل می‌دهند زیرا اولین پرسش معنی‌دار در تبیین نگاه مردانه آمرانه به زن به‌عنوان ابزار جنسی از تغییر و تفاوت در جامعه نشات می‌گیرد پس چنانچه زنان معترض برخورد جنیستی «چه در قالب تجاوز و چه در قالب نگاه» باشند‌، این است که چرا این معترضان شعار خودرا برابری اجتماعی انتخاب نمی‌کنند و یا درست‌تر بگوئیم چرا رسانه‌هائی که عموما در چنگال وال استریت هستند اجازه نمی‌دهند تظاهرات «‌می تو» جهت جنبش اجتماعی بگیرد و خواستگاه طبقاتی مطرح نماید چرا که عموم زنانی که مورد ستم جنسی قرار می‌گیرند از افراد فرودست بوده و فرادستان در مسیر « شهوت و شهرت و پول‌» دچار این مخمصه شده‌اند. در واقع در جوامعی که فرصت‌های برابر برای همه خلق شوند و همگان به امکانات اولیه زندگی‌، ‌مهارت آموزی، تحصیلات و سلامت رایگان‌‌، حمل ونقل، مسکن، تفریح دسترسی داشته باشند امکان ترغیب و تهدید به انحاء مختلف کاهش خواهد یافت . نکته حائز اهمیت آنکه این اعتراضات اساساً در دهه‌های قبل توسط زنان سیاهپوست امریکائی که مورد تجاوزات جنسی در محیط کار شده بودند‌، بارها مطرح شده بود اما جامعه رنگ نژاد امریکائی بدان توجهی نداشت تا گسترش آن زنان سفید پوست را هم بلعید و باردیگر ثابت شد تحقیر جنس زن هم در تمدن و هم در بربریت یک ویژگی ضروری است. تنها تفاوت این است که نظام متمدن، هر فسادی را که بربریت به شکلی ساده اجرا می‌کرد، به وجه مرکب، دو پهلو، مبهم و ریاکارانه‌ای از موجودیت ارتقا می‌دهد… هیچ کس، بیش از خودِ مرد، در نتیجه‌ی در بردگی نگه داشتن زن مجازات نمی‌شود به‌همین علت از دیدگاه هواداران واقعی برابری اجتماعی «چون چیزی بنام برابری جنسیتی فارغ از برابری اجتماعی توهمی بیش نیست» تغییر یک دوره‌ی تاریخی را همواره می‌توان با میزان پیشرفت زنان به سمت آزادی تعیین کرد، چرا که در این‌جا، در رابطه‌ی بین زن و مرد، رابطه‌ بین قوی و ضعیف، پیروزی سرشت انسانی بر ستمگری مشهود‌تر از هر جای دیگر است. درجه‌ی رهایی زنان، معیاری طبیعی برای رهایی همگانی است. نکته پایانی اینکه ستم بر زنان منحصر به سرمایه‌داری نیست و هم‌زمان با ظهور نخستین جوامع طبقاتی پس از دوران کمون‌های اولیه‌ در حدود  شش‌هزار سال پیش، اولین علائم و شاخصه‌های نابرابری بوجودآمد که بعدها در جوامع سرمایه‌داری معاصر، ستم بر زنان همچنان بخش جدانشدنی روابط استثمارگرانه‌ی طبقاتی باقی ماند. ویژگی این ستم بر پایه دوگانه تجربه‌ی خاص استثمار مستقیم زنان در محل کار، و ماهیت خصوصی‌شده‌ نگهداری و بازتولید نیروی کار که در سرمایه‌داری مدرن اساساً از طریق نهاد اجتماعی و اقتصادی خانواده سازمان می‌یابد،  قراردارد. تا زمانی که زنان ماهیت این ستم دوگانه را در پیوند با مناسبات اجتماعی مورد تعرض قرارندهند، هشتک  «می تو» حداکثر به اعتراف در کرسی‌های کلیسائی شباهت خواهد یافت که بابت هر اعتراف وجهی به صندوق کلیسا «‌بخوانید به زنان ستم دیده‌» پرداخت شود. 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights