اربابان تاریکی
- برای نجات از این وضعیت تنها یک باور باقی مانده است که به نظر کافیست: نه خدا، نه شیطان؛ فقط انسان!
در طول تاریخ انسان مکاتب و مذاهب مختلفی وجود دارند که آیین مرگپرستی و مرگپیشهگی را چه در پوشش نام خدا و چه در پوشش نام شیطان ترویج و تهییج کردهاند.
این مکاتب همواره کوشیدهاند به آدمی این معنا را انتقال دهند که حیات اصلی و ابدی بعد از مرگ شروع میشود و زندگی در نفس خود فاقد ارزش حقیقیست.
بنابراین مرگ تقدس مییابد و حیات پس از مرگ نوشدارویی برای آرزوهای در گِل ماندهی آدمیست و زندگی در همان لحظه که مرگ را مینوشی، میمیرد.
این مردهپرستی که حیات جاویدان را مقصد خویش قرار داده است گاه به شکل خدایی خونریز و گاه به شکل شیطانی شرور ظاهر میشود و جان انسان و خون ارزشمندش، تنها کالاییست که در میانهی کارزار فدا میشود.
آدمها قربانی میشوند تا شروران سازنده در سایهی آرامشی که از ترس و مرگ ساختهاند، در کاخهایشان بیارامند و با دستان خونین خود بر اذهانِ مغلوب، نقش فاتحان را حک کنند.
خون میریزد
و مرگ هیولایی که میخند
همهی مذاهب و ایدولوژیها برای قربانی گرفتن از انسان در یک اصل مهم مشترکاند:
«پرستش، اطاعت و مراسمهای آیینی»
پرستش به درگاه آفرینندهای که حق زندگی و مرگ را به آدمی بخشیده اما از آدمی خواسته تا زندگی را قربانی مرگ کند! فرقی نمیکند فرشتهی مرگ در دستان خدا باشد یا شیطان، پاداش مرگخویی، خونیست که ریخته میشود و جانیست که قربانی میشود.
در همین سالهای اخیر تراویس اسکات یا اسکات تراویس، کنسرتی در آمریکا برگزار کرد که شبیه مراسم آیینی بود. در این مراسم حداقل ۱۳ نفر قربانی درگاه شیطان شدند. این مراسم پر بود از نمادهای ماسونی، آخرالزمانی و سایههای شبحگون که میخواست به بیننده و مخاطب حضور ارباب تاریکی را القاء کند.
در حقیقت نیمهی تاریک انسان با این تصاویر مازوخیسمی به وجد میآید و به صورتی خودآزار، لذت و درد در آنها به بالاترین درجهی ارگاسم میرسد.
معمولاً اینها از مواد مخدر و محرک برای حس کردن هر چه بیشتر نیمهی تاریک خود استفاده میکنند و توهمات ناشی از آنرا به پای ارباب تاریکی یا روشنایی مینویسند.
در هیئتهای مذهبی شیعه هم از اِلمانها و نمادهای خون و مرگ بهوفور استفاده میشود. برای مثال مداح شیعه با یادآوری خون ریخته شدهی مظلوم کربلا، سعی میکند احساسات مخاطب را در حد جنون بالا بیاورد و سپس با حرکات آزاردهنده و مازوخیسمی شروع به گرفتن قربانی میکند.
تراویس هم با تصاویری از فرشتهی مرگ، سایههای پرتردد، رنگها که ترکیبی از قرمز و سیاه هستند، جمجمه و خون، فضایی توهمآور، سعی میکند مخاطب را به مرز جنون برساند، سپس شروع به گرفتن قربانی میکند. ریشهی همهی این مناسک و مراسم یکیست، آنها میخواهند با تخدیر ذهن رهروان خود، پایههای قدرت و ثروت خود را در سایهی ترس و وحشت ناشی از آن، محکم کنند و به بردگان بیخبر خود، دنیای پس از مرگ را بفروشند.
برای انتقال حس قدرت این خدایان به ذهن مخاطب باید قربانی ساخت، ایمان ابزار مهمیست
که انسان را تبدیل به قربانی میکند.
در بخشی از کنسرت که مردم کشته میشوند عدهای خواهان لغو اجرای کنسرت میشوند، اما تراویس بیاعتنا به مردم و کاملاً عامدانه کنسرت را ادامه میدهد، گویا باید در این مراسم قربانیانی به درگاه ارباب تقدیم شود تا همه بدانند کت تن کیست!
در همان لحظاتی که آدمها کشته میشوند در مونیتور اصلی محل برگزاری کنسرت نوشته شده است:
-به اونور خوش اومدید!
جهان توسط نیروهای تاریک به سمت فروپاشیِ ساختگی میرود و همهی این قدرتها دست در دست هم شریک این فجایع هستند، با همین نشانهها میشود حقیقت آنها را دریافت.
گلوبالیسم و ایادی آنها در حال اجرای نمایش کثیفی هستند که ریشه در تاریخ مکاتب و مذاهب دارد که از قرنها پیش به نام خدا و شیطان در قلب و روح و ذهن انسان کاشته شده است.
در نظر این قدرتمداران و ثروتاندوزان تاریکی، وقت آن رسیده است که برای ایجاد بهشت موهوم اقدام کرد، بنابراین نیاز است ذهن مردم را با مناسک تاریکی و پدیدههای آخرالزمانی آشنا کرد تا مردم با آغوش باز پذیرای مرگ و نابودی شوند!
برای نجات از این وضعیت تنها یک باور باقی مانده است که به نظر کافیست:
نه خدا، نه شیطان؛ فقط انسان!