اشعاری برگرفته از کتاب «بازخوانی ده شب»
سپیده جدیری: پس از سی و پنج پاییز، پیرنگ کتابی با عنوان «بازخوانی ده شب» به کوشش دکتر ماندانا زندیان، شاعر مقیم آمریکا، در هیأت پروندهای برای بازنگری ده شب شعر گوته، ریخته شد تا همراه بازخوانی متنهای ارائه شده در آن شبها، فضای چیره بر روشنفکری آن دوران و ذهنیت جامعه را از نگاه امروز روزنامهنگاران، شاعران و نویسندگان آن نسل و نسل جوان امروز ایران ارزیابی کند. این کتاب که علاوه بر مقالات و گفتوگوهایی در بازخوانی آن شبها، متن کامل سخنرانیهای انجام شده در طول آن ده شب را نیز شامل میشود، زمستان امسال توسط نشر بنیاد داریوش همایون برای مطالعات مشروطهخواهی در هامبورگ آلمان انتشار یافته است. ماندانا زندیان، در پیشگفتار این کتاب، دلایل تهیه و تدوین چنین اثری را اینگونه تحلیل میکند: «انسانها با ارجاعها و قیاسها میاندیشند. توانائی دیدن منظره کلی بستگی به درجه تحلیلی بودن ذهن انسان دارد که گذشت زمان و تجربه سازنده از دستاوردهای پیشین در آن بیتأثیر نیست ـ بازنگری همانندیها یا تفاوتهایی که آن قیاسها یا ارجاعها با یک موقعیت یا مسئله ویژه دارند. هر چه آن قیاسها و ارجاعها بیشتر باشند، نظر فرد به درست بودن نزدیکتر میشود.
نسل جوان ایران مدتهاست به ضرورتِ فراتر رفتن از خود و باریک شدن در افقِ دانایی دورانی که هر حادثه در آن رخ داده، اندیشیده است؛ که برای دریافتن معناهایی که در هر پدیده هست، باید به کل ارزشهای جامعه در آن بازه زمانی نگریست، چنان که برای درک هر اثر میباید به افق زندگانی و جهانبینی و فرهنگ جامعه، و نه تنها آفریننده آن اثر پرداخت. شاید با چیره شدن بر فاصلهها و بیگانگیها بتوان دریافت آن چه بر جامعه ایران رفت، اکنون برای ما چه معناهایی میتواند داشته باشد؛ تعریفی از بازخوانی که «سازنده معناهایی از دیروز است که از درون نیازها و خواستهای امروزین سر برمیکشد… هستی پذیرفتنی دوباره در شبکه نظامهای دلالتی فرهنگ و اجتماع و تاریخ» ـ آنسان که دکتر حورا یاوری میگوید؛ مسیری برای بررسیدن و نزدیک شدن به این دریافت که متقدمین ما «پرسشهایی را که امروز در برابر آنهاست با پرسشهایی که دیروز در پیشرو داشتهاند چگونه میسنجند و چگونه برابر مینهند.» و این یعنی درک مسئولیت اجتماعی و حساس بودن به امر همگانی، در کنار ارزشگذاردن حق فردی.»
مرکز پخش: انتشارات فروغ
www.foroughbook.net
Tel. 0049 221 9235707
حکایت در سه حالت پیوسته
علیرضا بهنام
از تاب موهای تو تا منحنیهای دو نیمه
کامل میشود شهر زیر چشمهات
راهی نیست
مورچهها با سرعتی آلوده نور میدهند میگذرند شمارهها
تاخیر میکند برج زشت و بلند آن پایین
و موهای تو بالای چشمهات هنوز منحنیهای به هم پیوسته
ما در سه حالت پیوسته اعلام میشویم
حکایت است
خوانندهای ممنوع میخواند ردیف سرکشی از قافیههای به هم ریخته از جبر جغرافیایی
بنز سفید گوشهی میدان قی میکند ردیف چشمهای بیحالت و غضب کرده را با یک سبز ضخیم که دورش مدام میچرخد و گیر میکند پاهامان گیر میکند به پای صاحبان چشمها
حکایت است
ردیف واژهها بی مقدمه غیب میشوند رو به روی هرم شیشهای موهای تو ممنوع منحنیهای به هم پیوسته ممنوع از سفیدی کاغذ
از روبه روی هرم
اینجا هنوز شهر قشنگیست
و آبهای مکرر از هم تکان نخوردهاند
حکایت است
نغمهها یکی دوتا غیب میشوند روزنامهها از روی دکهها لباسها کفشها خیالهای هر روزه از رایانهها
پشت کرکرهای بسته نیم تنه ایست با چادر ملی
ویترین ملی با تبلیغ قارچ سفید و حقوق مسلم
و ایستادن زیر ابری که باران ندارد
حکایت در سه حالت پیوسته
اعلام میشود به ما
و تاب موهای تو هنوز
و چشمهات با آن منحنیهای دونیمه
در کوچهای پشت بزرگراه
خیس میشویم.
موضوع گفتوگو
جلال سرفراز
سنگ
از سبو که پیشی میگیرد
ما به سبو به پیشتَرَک میرویم
و میرویم و
بیشتَرَک میرویم
دنیا هزار و یک درِ دیگر دارد
(سنگ است و جستوجو)
و ما
هزار و یک شب دیگر داریم
(موضوع گفتوگو)
حالا سبو سبو ست هنوز
هرچند دستِ او.
سقوط آزاد
شبنم آذر
تنها
چند قدم
جلوتر از من میدوید
پیش از آنکه سقوط کند
روی خیابان آزادی
آزادی زیباست
حتی
وقتی سقوطِ آزاد میکنی
روی مرگ
حتی
وقتی روی خون خودت
سرد میشوی
گلولهها!
گلولههای عزیز!
لطفاً
به پوکههایتان برگردید!
ما نیز
به خانههایمان برمیگردیم!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید