انتخابات ایالتی آلمان، یک هشدار جهانی است
تحولات آلمان از روزی که “آنگلا مرکل” صدراعظم این کشور طرح پذیرش گسترده مهاجران را کلید زد به مسیر متفاوتی سمت یافت که قربانی اصلی آن بانوی آهنین بود. پذیرش مهاجهریان در شرایطی رقم خورد که بی ثباتی در شاخ آفریقا و خاورمیانه به خصوص در کشور جنگ زده سوریه افکارعمومی جهانی را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود و ترکیه نیز برای باج خواهی از اروپا طرح سوپاپ پناهجو به مرزهای شنگن را دنبال می کرد. تصاویر کودکان و زنان غرق شده در دریای مدیترانه و دریای اژه که در تصویر مرگ “آیلان کردی” کودک سه ساله سوری که به همراه برادر و مادر خود در این آب ها غرق و جسد وی به ساحل رسیده بود چنان وجدان عمومی بشریت معاصر را تکان داد که تلنگری سخت هم بر افکارعمومی و اعمال سیاستمداران زد . در این شرایط خانم مرکل دست به بزرگترین قمار زندگی سیاسی خود زد که شاید در یک طنز تلخ بتوان گفت که “تنها تصویر انسانی صدراعظم سرسخت و انعطاف ناپذیر آلمان بود” که برای وی هر چند در بین پناهجویان و جهانیان احترام به همراه داشت ولی در آلمان به “پاشنه آشیل” وی تبدیل گردید. هجوم پناهجویان در شرایطی که اروپای به ظاهر متحد سخت در هراس از تروریسم بنیادگرای اسلامی بود به همراه وقایعی جناحی از جمله حادثه “کلن” که تعدادی پناهجو به زنان آلمانی تعرض جنسی کردند، به تدریج خشم ژرمن ها را برانگیخت.
انتخابات پارلمانی ایالت “مکلنبورگ ـ فورپومرن” در روز یکشنبه چهارم سپتامبر در چنین وضعیتی برگزار شد و نتایج آن نشان داد که آلمان و اصولا اروپای امروز در انتخاب بین دمکراسی و حقوق بشر در مقابل امنیت، گرایش به انتخاب دومی دارد. نتایج اولیه این انتخابات محلی نشان می دهد که حزب سوسیال دمکرات با از دست دادن پنج درصد از آرای دور قبلی حدود ۳۰,۵ درصد آراء (۲۶ کرسی) را به عنوان حزب پیروز کسب کرده است. حزب دمکرات مسیحی خانم مرکل با از دست دادن چهار درصد آرای قبلی و کسب ۱۹,۲ آراء (۱۶ کرسی) در مکان سوم قرار گرفته است که برای اولین بار آنان را پائین تر از یک حزب نوظهور راستگرا و مهاجرستیز قرار می دهد. حزب چپ آلمان با افت شش درصدی تنها توانست به ۱۳ درصد آراء (۱۱ کرسی) دست یافته و حزب سبز نیز با افت بالای چهار درصد و با کسب ۴,۸ آراء نتوانست با عبور از حدنصاب ۵ درصدی به مجلس راه یابد. اما در این میان اتفاقی که شوک بزرگی بر جامعه آلمان و حتی آینده اروپایی وارد کرده است پیروزی بزرگ حزب راست مهاجر ستیز “آلترناتیو برای آلمان” با کسب رای نزدیک به ۲۲ درصدی (۱۸ کرسی) بود که زنگ خطر را برای تمام احزاب سنتی چپ و راست میانه به صدا در آورده است. از آنجا که ایالت مکلنبورگ – فورپومرن حوزه انتخابیه شخص خانم مرکل می باشد این نتایج بیش از پیش بر دوش صدراعظم سنگینی می کند و نشان از توفانی دارد که احتمالا برای انتخابات سراسری آینده در راه می باشد. هر چند که این نتایج هیچ خطری برای یک دولت ایالتی معتدل ایجاد نمی کند و حزب سوسیال دمکرات با گزینه ائتلاف با حزب دمکرات مسیحی یا حزب چپ هم چنان قادر به تشکیل دولت است ولی اقبال عمومی به حزب افراطی آلترناتیو برای آلمان که هم اکنون در ۹ ایالت این کشور توانسته است فراکسیون پارلمانی خود را تشکیل دهد، هشداری بود که باید صدای آن به درستی شنیده شود.
بدون تردید پیروزی راستگران افراطی در انتخابات اخیر تا حدود زیادی به موضوع مهاجرت و نارضایتی بخشی از مردم آلمان از هجوم این سیل به کشورشان ارتباط دارد ولی این تنها بخشی از مشکل بزرگی می باشد که این کشور و اتحادیه اروپایی هم اکنون با آن روبه رو است. چنانچه تصویر کنونی آنچه روز یکشنبه در یک ایالت کوچک آلمان اتفاق افتاد در یک قاب بزرگتر نگاه شود، مشخص می شود که گرایش به راست افراطی و گرایشات ناسیونالیستی دامنه یی به وسعت تمام اروپا و امروز حتی در ایالات متحده آمریکا داشته است که پدیده “دونالد ترامپ” در کارزار انتخاباتی واشینگتن چون حلقه های یک زنجیر واقعیت آن را نشان می دهد. اینکه تصور شود در عرض چند سال یک میراث چند صد ساله دوران روشنگری و رنسانس اروپایی به دلیل تنها یک موضوع (مهاجرت) یک باره فرو می ریزد بسیار خام اندیشانه و گمراه کننده خواهد بود. جهان کنونی هم اکنون وارد دورانی از “آنارشی” شده است که هم زمان یک زنجیره از موضوعات رانشی نظام جهانی و ملی را دچار اخلال کرده است. از یک طرف سلطه بلامنازع نئولیبرالیسم اقتصادی موجب نارضایتی و مخالفت با وضع موجود شده است که بخش بزرگی از طبقات اجتماعی را به واسطه از دست دادن امتیازات زیستی خود سرخورده کرده است. از طرف دیگر اهداف نوامپریالیستی قدرت های بزرگ برای چینش های ژئوپلتیک باب میل خود منجر به یک بی ثباتی مزمن در حوزه های بزرگ منطقه یی گردیده که پیامد آن پدیده مهاجرت نوین، تروریسم بین المللی، تظاد نیروی کار بومی با رقیب ارزان نیروی کار وارداتی و گسترش شکاف های طبقاتی را به همراه داشته است که تهدیدی برای نظم جهانی و رفاه ملی بوده است. در واقع تجمیع تمام این شرایط آنارشیک است که امروز از خاورمیانه تا اروپا و در امتداد آن تا آمریکای شمالی را تحت تاثیر خود قرار داده و موجب عکس العمل سلبی در جوامع ملی را فراهم کرده است.
صدای پای قدرت گرفتن راست افراطی و ناسیونالیسم انزوا طلب هم اکنون دقیقا مشابه سال های دهه سی میلادی است که از درون آن فاشیسم متولد شد. تمرکز سیاستمداران سنتی بر تنها یکی از وجوع بحران هر چند که ساده کردن معضلات می باشد ولی در آینده پیامدهای جبران ناپذیری خواهد داشت. بشریت معاصر به دلیل تفوق جنبش های مطالبه محور بر اراده معطوف به الیت قدرت در وضعیتی قرار گرفته است که تحت هیچ شرایطی حاضر به از دست دادن امتیازات گذشته نبوده و بازگشت به عقب را تحمل نخواهد کرد. از درون همین واقعیت اجتناب ناپذیر هم اکنون نیروهای راست افراطی و تروریسم اسلامی از شکاف های ژرف به وجود آمده میدان بازی خود را تعیین می کنند. بزرگترین خطای دمکراسی لیبرال از اروپا تا آمریکا در آنجا رقم خورد که بعد از فروپاشی شوروی به عنوان رقیب بدیل خود در رویای “پایان تاریخ” تمام سعی خویش را مبذول به حذف اندیشه چپ بدیل کردند. این در حالی بود که به تجربه تاریخ همواره در مقابل وضع موجود می بایست یک اپوزیسیون مشروع و تابع قراردادهای اجتماعی مدرن وجود داشته باشد که متاسفانه امروز به دلیل به حاشیه راندن بدیل چپ دمکراتیک جای آن را پدیده های مهاجرستیزی، تروریسم، ناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و فرقه گرایی گرفته است. تا زمانی که غرب به عنوان قدرت هژمونیک نظم نوین جهانی با افسار زدن به نئولیبرالیسم افراطی و قطع دخالت های مخرب ژئوپلتیک مبادرت نکند، تبعات و نتایج ویرانگر این نظم نوین موجود زاینده راست افراطی، تروریسم بین المللی، تشدید نژادپرستی و اصولا بی ثباتی در جهان خواهد بود.
۱۵/۶/۹۵
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.