بازخواهی حقوق عمومی
نوشته نوامی کلاین
توضیح مترجم: نوآمی کلاین، نویسنده و فعال سیاسی و اجتماعی کانادایی است که به خاطر کتابها و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی خود و به نقد کشیدن جهانیسازی مدل شرکتهای فراملیتی، شهرتی جهانی کسب کرده است. کتابهای او به زبانهای بسیار ترجمه شدهاند. برگردان فارسی این مقاله به توصیه دکتر وهابزاده دانشیار دانشگاه ویکتوریا و از متن منتشر شدهی سخنرانی کلاین (Reclaiming the Commons) در مرکز تئوری اجتماعی و تاریخ تطبیقی دانشگاه یوسی ال ای در آوریل ۲۰۰۱ صورت گرفته است.
[م. ص]
«جنبش ضّد جهانی سازی» چیست؟ این عبارت را در گیومه آوردم زیرا که از دو منظر در آن تردید دارم. آیا این واقعاً یک جنبش است؟ اگر یک جنبش است، آیا جنبشی ضّد جهانی سازی است؟ اجازه بدهید از موضوع اول شروع کنم. میتوانیم در گردهمائیهایی مانند این – گردهمائیهایی که من وقت زیادی را صرف آنها میکنم – با تظاهر به این که این جنبش را میتوان دید، به سادگی خود را قانع کنیم، به آن موجودیت بخشیم، و دست روی آن بگذاریم. البته که آن را دیدهایم – و میدانیم این جنبش بازگشتی به استان کبک داشت، و در جریان نشست سران کشورهای قاره آمریکا، در نزدیکی مرز آمریکا- مکزیک، برای بحث در مورد ایجاد تجارت آزاد درون قارهای، نمودار شد. اما وقتی پس از ترک این سالن به خانه میرویم، مدتی تلویزیون تماشا میکنیم و سپس کمی خرید میکنیم، هر درکی از وجود چنین جنبشی ناپدید میشود و احساس میکنیم که نکند دیوانه شدهایم. رویداد سیاتل – آیا این رویداد یک جنبش بود یا یک توهم جمعی؟ [۱] برای اکثر ما که اینجا گرد آمدهایم، رویداد سیاتل به معنای تجمع در خیابان برای یک جنبش مقاومت جهانی، یا آن گونه که شخصی در جریان فوروم اجتماعی جهانی پورتو آلگرا [۲] آن را توصیف کرد، «جهانی سازی امید» بود. اما برای کسانی دیگر، سیاتل هنوز به معنای قهوههایی با کف فراوان، منوهای رستوران با آمیزهای از غذاهای آسیایی، میلیاردرهای تجارت اینترنتی، و فیلمهای مگ رایان [هنرپیشه] است. و یا شاید سیاتل هر دوی اینها باشد، یک سیاتل سیاتل دیگری را آفریده – و حالا این دو با وصلتی ناجور با یکدیگر همزیستی دارند.
این جنبش، جنبشی که ما گهگاه به آن موجودیت میبخشیم، عناوین مختلفی دارد: ضّد شرکتهای بزرگ، ضّد سرمایهداری، ضّد تجارت آزاد، ضّد امپریالیست. بسیاری میگویند این جنبش در سیاتل شروع شد. دیگران میگویند این جنبش چهار صد سال پیش شروع شد، یعنی زمانی که استعمارگران به بومیان گفتند اگر میخواهند «پیشرفته» باشند، و یا اگر میخواهند برای «تجارت» واجد شرایط باشند باید رفتار خود را عوض کنند. و کسانی نیز میگویند این جنبش در ژانویه ۱۹۹۴ یعنی زمانی شروع شد که زاپاتیستها، در همان شبی که قرارداد نفتا در مکزیک قانونی شد، با شعار «دیگر بس است!» جنبش خود را آغاز کردند. این پاسخها به این که طرف پرسش شما چه کسی باشد، وابسته است. اما به نظر من درستتر آن است که جنبشی برخاسته از تمام جنبشها را تصویر کنیم – ائتلافی از همه ائتلافها. امروزه هزاران گروه بر علیه نیروهایی کار میکنند که میتوان مخرج مشترک آنها را خصوصیسازی جنبههای زندگی و تبدیل هر فعالیت و یا ارزش به کالا توصیف کرد. ما اغلب از خصوصیسازی آموزش، بهداشت، و منابع طبیعی صحبت میکنیم. اما این روند بسیار گستردهتر است. این روند شامل شیوهای است که در آن ایدههای قوی تبدیل به شعارهای تبلیغاتی میشوند و خیابانهای عمومی تبدیل به مراکز خرید؛ نسل جدید از بدو تولد هدف تبلیغات بازار قرار میگیرد؛ مدارس مورد هجوم آگهیها قرار میگیرند؛ نیازهای اساسی انسان مانند آب به عنوان کالا فروخته میشوند؛ حقوق ابتدائی کارگران باز پس گرفته میشوند؛ ژنها کاشته میشوند و نوزادان طراحی شده و ایدهآل نمودار میشوند؛ در بذرها تغییرات ژنتیکی ایجاد کرده و آنها را میفروشند؛ و سیاستمداران خریداری شده و اخته میشوند.
در همین حال، رشتههایی نیز در میان اپوزیسیون هم پیوندی ایجاد میکند، پیوندهایی که در جریان مبارزات و جنبشهای مختلف شکل میگیرند. روح مشترک حاکم بر این هم پیوندی بازخواهی رادیکال حقوق عمومی و ساحت همگانی است. در حالی که بازار به فضاهای عمومی ما – میادین شهرها، خیابانها، مدارس، مزرعهها، و کارخانهها – رخنه کرده است، روح مقاومت نیز در سراسر جهان در حال تحکیم است. مردم در حال بازخواهی بخشهایی از طبیعت و فرهنگ هستند و میگویند «اینجا قرار است فضای عمومی باشد.» دانشجویان آمریکایی آگهیهای تجارتی را از کلاسهای درس خود بیرون میریزند. طرفداران اروپایی محیط زیست و طرفداران موزیک رِیوْ پارتیهایشان را در چهارراههای شلوغ برگزار میکنند. دهقانان بیزمین تایلندی در زمینهای بیش از حد آبیاری شدهی گُلف سبزیجات اورگانیک میکارند. کارگران بولیویایی خصوصی سازی عرضه آب آشامیدنی خود را پس میزنند. تکنولوژیهائی مانند نپستر نوعی اشتراک را در اینترنت خلق کردهاند که در آن فرزندان ما به جای خرید موسیقی از شرکتهای چند ملیتی ضبط موزیک، با یکدیگر موزیک رد و بدل میکنند. تابلوهای تبلیغاتی (از انحصار) آزاد شده و شبکههای مستقل رسانهای ایجاد میشود. در جریان گردهمایی اجتماعی جهانی در پورتو الگره، ژوزه بُووه، که اغلب به صورت چماقی بر سر مکدونالد کاریکاتور میشود، به همراه فعالین محلی جنبش سِمتِرا [۳] به یک مزرعه نمونه شرکت کشاورزی مونسانتو [۴] سفر کرده و بیش از ۳ هکتار سویای اصلاح شده را از بین بردند. اما اعتراض به آنجا متوقف نشد. جنبش سِم تِرا این زمین را اشغال کرده و دهقانان هم اکنون در حال کاشت غلات اورگانیک خود هستند و متعهد شدهاند مزرعه را به سرمشقی برای کشاورزی پایدار تبدیل کنند. کوتاه سخن آن که فعالان منتظر انقلاب نیستند، آنان هم اکنون هر جا زندگی میکنند، هر جا درس میخوانند، هر جا کار میکنند، و هر جا کشت میکنند، به فعالیت پرداختهاند.
اما در این میان پیشنهاداتی رسمی نیز پدیدار شده است که هدف آنها تبدیل این بازخواهی رادیکال حقوق عمومی به قانون است. هنگامی که نفتا و موافقت نامههایی مانند آن پخت و پز میشد، صحبتهای زیادی در مورد افزودن «موافقتنامههای جانبی» به دستور کار مطرح شد، موافقت نامههایی که قرار بود محیط زیست، نیروی کار، و حقوق بشر را نیز در بر داشته باشند. هم اکنون مبارزهای برای خارج کردن چنین موافقتنامههایی از دستور کار در جریان است. ژوزه بووه – همراه با ویا کمپنسیا، یک مجمع جهانی کشاورزان کوچک – با شعار «دنیا برای فروش نیست» کارزاری به راه انداختهاند تا ایمنی مواد غذایی و محصولات کشاورزی را خارج از اختیار تمامی موافقت نامههای تجاری قرار دهند. آ نان میخواهند پیرامون حقوق عمومی خط حفاظی ترسیم کنند. ماد بارلو، مدیر شورای کانادائیها، شورایی که تعداد اعضایش از اعضای بیشتر احزاب سیاسی کانادا افزونتر است، استدلال کرده است که آب کالائی خصوصی نیست و نباید در هیچ موافقت نامه تجاری قرار گیرد. این ایده حمایت زیادی را برانگیخته است، به ویژه در اروپا پس از کمبودهای اخیر مواد غذایی. این گونه کارزارهای ضّد خصوصیسازی جداگانه به راه خود ادامه میدهند. اما گهگاه نیز با یکدیگر تلاقی میکنند – امری که در سیاتل، پراگ، واشنگتن، داووس، پورتو آلگره، و کبک اتفاق افتاد.
ماورای مرزها
معنای عنوان بالا این است که این گفتمان به ماورای مرزها انتقال یافته است. در جریان مبارزه بر علیه نفتا اولین نشانههای ائتلاف بین نیروی کار سازمان یافته، طرفداران محیط زیست، کشاورزان، و گروههای حمایت از مصرف کنندگان در کشورهایی که نگران نفتا بودند پدیدار شد. در کانادا بیشتر ما احساس میکردیم مبارزهمان برای این است که چیزی را متمایز از آمریکایی شدن برای ملتمان نگاه داریم. در آمریکا، گفتمان خیلی حمایتگرایانه بود: کارگران نگران بودند که مکزیکیها مشاغل «ما» را میدزدند و استانداردهای زیست محیطی «ما» را تقلیل میدهند. در تمام این مدت صدای مکزیکیهای مخالف این معامله عملاً خارج از رادار عمومی قرار داشت – با این همه این صداها قویتر از همه صداهای مخالف دیگر بودند. اما با گذشت تنها چند سال پس از آن، مناظره پیرامون تجارت آزاد تحول یافته است. مبارزه بر علیه جهانیسازی به مبارزه بر علیه کورپورتیزاسیون، و برای بعضیها، به مبارزه بر علیه خود کاپیتالیسم تغییر شکل داده است. هم چنین این مبارزه به مبارزه برای دموکراسی بدل شده است. ماد بارلو، دوازده سال پیش مبارزه بر علیه نفتا در کانادا را رهبری کرد. از زمان تبدیل نفتا به قانون تاکنون او با سازماندهندگان و فعالان کشورهای دیگر، و نیز با آنارشیستهای مشکوک به دولت در کشور خود کار کرده است. او زمانی از نظر بسیاریها چهره ملی گرایی کاناداییها بود. امروزه او از این گفتمان دور شده است. میگوید «من تغییر کردهام. پیشتر این مبارزه را مبارزهای برای نجات یک ملت میدیدم. اکنون آن را مبارزهای برای دموکراسی میبینم.» آرمانی که از مّلیت و مرزهای دولتی فراتر میرود. بشارت واقعی حرکت سیاتل این است که سازمان دهندگان در اطراف جهان آغاز به دیدن مبارزه محلی و ملی خود – برای تأمین مالی بهتر مدارس دولتی، بر علیه در هم شکستن اتحادیهها و تغییر قراردادهای کارگران عادی به قرارداد کوتاه مدت، برای مزرعههای خانوادگی، و بر علیه شکاف فزایندهی میان فقیر و غنی – با لنزی جهانی کردهاند. این مهمترین تغییری است که طی سالیان اخیر دیدهایم.
چگونه چنین تحولی حاصل شد؟ چه کسی و یا چه چیزی این جنبش جدید بینالمللی مردم را گرد آورد؟ چه کسی رئوس توافقات را بیرون داد؟ چه کسی این ائتلافهای پیچیده را بنا نهاد؟ وانمود کردن به این که کسی برای بسیج حرکت سیاتل طرحی استادانهای در سر داشته وسوسه انگیز است. اما به نظر من موضوع بیشتر ناشی از تلاقی و همزمانی اقدامات در مقیاسی وسیع بود. بسیاری از گروههای کوچکتر که برای حضور در سیاتل سازماندهی کرده بودند در آنجا در کمال تعجب دریافتند ائتلافی که آنان بخشی از آن بودند تا چه اندازه وسیع و متنوع بود. با این همه اگر باید از نیروئی جهت ایجاد چنین جبههای تشکر کرد، آن نیرو شرکتهای چندملیتی است. همان گونه که یکی از سازمان دهندگان بازخواهی خیابانها اشاره کرده است، ما باید از مدیران ارشد شرکتها قدردانی کنیم که به ما کمک کردند زودتر مشکلات را ببینیم. با تشکر از پروژههای امپریالیستی ناب شرکتهای سهامی بزرگ در این لحظه از تاریخ – انگیزهی نامحدود سودجویی، رها شده به اختیار خود به علت مقرراتزدایی تجاری، موج ادغام و خرید شرکتهای دیگر، و آزاد از قوانین ضّد تِراست – شرکتهای چند ملیتی آنچنان چشم بسته ثروتمند شدهاند، داراییهایشان آنچنان گسترده شده، و همه جهان آن چنان در دسترس آنان قرار دارد، که ائتلافهای ما را نیز به وجود آوردهاند.
شالودههای آمادهای که به وسیله شرکتهای سهامی جهانی ایجاد شده، برای فعالان در سراسر جهان اندوختهای فراهم کرده است. این امر میتواند به معنای اتحادیه سازی فرامرزی، اما در همان حال سازماندهی فراجناحی باشد – در میان کارگران، طرفداران محیط زیست، مصرف کنندگان، حتی زندانیان، کسانی که ممکن است هر یک به نحوی متفاوت با شرکتهای چند ملیتی سر و کار داشته باشند. لذا میتوان مبارزه یا ائتلافی یگانه را بر علیه یک مارک به خصوص مثلاً ژنرال الکتریک راه اندازی کرد. با الهام از مونسانتو، کشاورزان در هندوستان هم اینک با طرفداران محیط زیست و مصرف کنندگان در سراسر جهان همکاری میکنند تا استراتژیهایی را بسط دهند که منجر به حذف غذاهای اصلاح ژنتیکی شده از مزرعهها و سوپرمارکتها شود. در نتیجه کارکرد شرکتهای نفتی شل و شِوْرون، فعالان حقوق بشر در نیجریه، دمکراتهای اروپا، و طرفداران محیط زیست در آمریکای شمالی در مبارزه بر علیه ناپایداری (منابع) صنعت نفت متحد شدهاند. در نتیجه تصمیم غول خدمات پذیرایی سودکس هو– ماریوت برای سرمایه گذاری در شرکت سهامی زندانها در آمریکا، دانشجویان دانشگاهها میتوانند به سادگی با تحریم غذای کافه تریای خوابگاههای خود بر علیه صنعت سودآور زندانها مبارزه کنند. اهداف دیگر میتواند از قبیل شرکتهای داروسازی که سعی میکنند مانع از تولید و توزیع داروهای ارزان برای درمان بیماری ایدز شوند، و یا زنجیرههای غذاهای فست فود باشد. اخیراً دانشجویان و کارگران مزرعه در فلوریدا در مبارزه بر علیه رستورانهای زنجیرهای تاکو بل متحد شدهاند. در منطقه سنت پیترزبورگ (ایالات متحده)، به کارگران مزارع -که بسیاری از آنان مهاجرین مکزیک هستند – به طور متوسط ۷۵۰۰ دلار در سال برای چیدن گوجه و در آوردن پیاز از زمین پرداخت میشود. به علت وجود گریزگاههای قانونی، آنان از هر گونه قدرت چانهزنی محرومند: روسای مؤسسات کشاورزی حتی از گفتگو با آنان در مورد دستمزد خودداری میکنند. وقتی آنان بررسی کردند چه کسی خریدار محصولاتی است که چیدهاند، دریافتند شرکت تاکو بل بزرگترین خریدار گوجههای محلی است. لذا کشاورزان همراه با دانشجویان برای تحریم تاکو بل در خوابگاههای دانشجویی کارزار «ما نمیخواهیم» را به راه انداختند.
در این میان، البته، شرکت نایکی در پیشبرد نوع جدید تشریک مساعی بین فعالان بیشترین کمک را کرده است. دانشجویان، که با شنیدن صدای تالاپ تلوپ کفشهای نایکی احساس میکنند خوابگاهشان قرق این شرکت شده، کارگرانی که پوشاک دانشجویی این مارک را میسازند، همانند پدر و مادرانی که نگران بازارزدگی جوانان خود هستند و گروههای کلیسائی که بر علیه استفاده از کار کودکان مبارزه میکنند، همه در یک سمت و سو قرار گرفتهاند – همه، هر یک با ارتباطی متفاوت با یک دشمن مشترک جهانی، با هم متحد شدهاند. برملا کردن روی پنهان و حساس این مارکهای مصرفی پر زرق و برق، گفتمانهای اولیه این جنبش را فراهم کرده است، نوعی پاسخ به داستانهای کاملاً متفاوتی است که این شرکتها از راه تبلیغات و روابط عمومیهایشان به طور روزمره دربارهی خود میگویند. سیتی گروپ، بزرگترین موسسه مالی آمریکای شمالی، با داراییهای بیحساب، و با در اختیار داشتن بدترین سابقهی خلاف در میان شرکتهای سهامی، هدف عمده دیگری را فراهم کرده است. مبارزه علیه این گروه به راحتی دهها موضوع مختلف را به یکدیگر پیوند میدهد – از ریشه کنی درختان مناطق جنگلی در کالیفرنیا برای چوب بری تا طرحهای نفت و خط لوله در چاد و کامرون. این پروژهها اگر چه تنها آغاز کارند، اما نوعی جدید از فعالان را به وجود میآورند: به گفتهی فعال دانشجوئی، سارا جاکوبسون «نایکی یک داروی راهگشا است.»
سازمان دهندگان با تمرکز روی شرکتهای سهامی بزرگ میتوانند به طور مشخص نشان دهند که چگونه بسیاری از مسائل اجتماعی، زیست محیطی و مسائل مربوط به عدالت اقتصادی در هم تنیدهاند. هیچ یک از فعالانی که تاکنون فرصت دیدار با آنان دست داده است بر این باور نیستند که با تمرکز روی عملکرد هر شرکت به طور جداگانه، میتوان اقتصاد جهانی را تغییر داد، اما این مبارزات توانستهاند دری را به دنیای محرمانه تجارت و مالیه بینالمللی بگشایند. این مبارزات ما را به نهادهای مرکزی تدوین کننده مقررات حاکم بر تجارت جهانی رهنمون ساختهاند: سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول، منطقه آزاد تجاری قاره آمریکا، و از نظر برخی، بازار به خودی خود. در این جا نیز خطری که باعث اتحاد میشود خصوصی سازی است – خسارت وارده بر عامه مردم. دور بعدی مذاکرات سازمان تجارت جهانی جهت گسترش بیشتر فرایند کالایی کردن است. هدف آن است که از طریق موافقت نامههای فرعی مانند جیای تی اس (موافقت نامه کلی در تجارت و خدمات)، و تی آر ای پی اس (جنبههای تجاری مالکیت حقوق محصولات فکری)، محافظت سختتری از امتیاز حق مالکیت بذرها و داروها اعمال گردد، و خدماتی مانند بهداشت عمومی، آموزش، و عرضه آب آشامیدنی در بازار ارائه شوند.
بزرگترین چالش پیشاروی ما متبلور کردن عصاره این مبارزات در قالب پیامی است که وسیعاً ملموس باشد. بسیاری از مبارزان از ارتباطات پیوند دهنده موضوعات مختلف درکی تقریباً شهودی (مستقیم) دارند – عمدتاً مانند آن چه که فرمانده مارکوس [۵] میگوید، «تفکر زاپاتیستی یک ایدئولوژی نیست، یک درک شهودی است.» اما، از دید ناظرین خارج از جنبش، هدف اصلی اعتراضات مدرن میتواند اندکی گیج کننده باشد. اگر از بیرون به جنبش گوش فرا دهید، کاری که بیشتر مردم میکنند، مستعد شنیدن چیزی هستید که به نظر شعارهایی نامربوط و بدآهنگ میآیند، لیستی بلند و درهم و برهم از شکایتهایی مأیوسانه بدون هدفی مشخص. سال گذشته در کنوانسیون ملی حزب دموکرات امریکا در لوس آنجلس، در جریان کنسرت گروه راک «خشم علیه ماشین» (Rage Against the Machine)[۶]، به یاد دارم که بیرون استادیوم استیپلز بودم، و درست پیش از آنکه تقریباً هدف گلوله قرار بگیرم، میاندیشیدم که در هر جایی و برای هر چیزی شعاری وجود داشت، کاری که به حدِ بیمنطقی میرسید.
شکست جریان اصلی
ساختار غیرمتمرکز و غیر سلسله مراتبی جنبش، که همواره در ناهماهنگی با رسانههای سنتی قرار دارد، استنباط بالا را تقویت میکند. کنفرانسهای مطبوعاتی خوب سازمان یافته به ندرت دیده میشوند، رهبری کاریزماتیک وجود ندارد، اعتراضات در هم تنیده میشوند. جنبش، به جای آن که حالتی هرمی داشته باشد، حالتی که در آن رهبران در بالا و پیروان در پایین قرار دارند، به نظر میرسد بیشتر به شبکهای پیچیده شبیه است. این ساختار شبکه مانند تا حدی ناشی از سازماندهی اینترنت-پایه است. اما همچنین پاسخی است به واقعیتهای سیاسی اولیهای که در درجه اول این اعتراضات را جرقه زدند: شکست کامل سیاستهای سنتی حزبی. در سراسر جهان، شهروندان کوشیدهاند در انتخابات، احزاب سوسیال دموکرات و کارگر را انتخاب کنند، اما تنها شاهد بیکفایتی آنان در مقابل نیروهای بازار و تحمیلات صندوق بینالمللی پول بودهاند. در چنین شرایطی فعالان مدرن آنقدر ساده لوح نیستند که به ایجاد تغییر از طریق سیاستهای انتخاباتی باور داشته باشند. به همین دلیل است که آنان بیشتر علاقه دارند ساختارهایی را به چالش بگیرند که دموکراسی را بیاثر میکنند، مانند سیاستهای اصلاح ساختار صندوق بینالمللی پول، توانایی سازمان تجارت جهانی در بی اعتنائی به استقلال ملتها، تأمین مالی آلوده به فساد مبارزات انتخاباتی، و از این قبیل. این چالش صرفاً نوعی انجام وظیفه برای ایجاد تغییری مثبت نیست. این چالش پاسخی است در سطح ایدئولوژیک به استنباطی که جهانیسازی را در جوهر خود بحرانی در دموکراسی انتخاباتی میداند. چه چیزی این بحران را ایجاد کرده است؟ از دلایل نخست آن واگذاری قدرت و اختیار تصمیم گیری به شیوهای است که تصمیمگیری را از دسترس شهروندان هر چه دورتر کرده است: از سطح محلی تا استانی، از سطح استانی تا ملی، از ملی تا نهادهای بینالمللی، که هر یک فاقد شفافیت و ناپاسخگو هستند. راه حل چیست؟ راه حل این است که با زبانی رسا آلترناتیو خود را اعلام کنیم: دموکراسی مشارکتی.
اگر به ماهیت اعتراضات به وجود آمده علیه سازمان تجارت جهانی بیندیشید، در مییابید که دولتها در سراسر جهان مدل اقتصادی را پذیرفتهاند که بسیار فراتر از صرف گشایش مرزها بر کالا و خدمات وارداتی است. به همین علت است که به کار بردن زبان ضدجهانیسازی مفید نیست. اکثریت مردم به راستی نمیدانند جهانی سازی چیست، و اصطلاح ضد جهانیسازی جنبش را در مقابل ایجاد ردیههایی از این دست به شدت آسیب پذیر میکند: «اگر مخالف تجارت و جهانی سازی هستید چرا قهوه مینوشید؟» در حالی که جنبش در واقع مخالفتی است با آنچه که به صورت بستهای همراه با تجارت و به اصطلاح جهانی سازی میآید – بر علیه مجموعهای از خط مشیهای سیاسی دگرگون کنندهای است که هر کشور جهان باید بپذیرد تا بتواند میزبان سرمایههای بینالمللی باشد. من این بسته را «مک دولت» مینامم. این غذای شادیبخش کاهش مالیاتها، خصوصیسازی خدمات، لیبرالیزه کردن مقررات، در هم شکستن اتحادیهها – این رژیم غذایی در پی کمک به چیست؟ در پی کمک به از میان برداشتن هر چیزی است که سر راه بازار قرار دارد. بگذار بازار آزاد بخروشد آنگاه که با سر ریز ثروت به پایین هر مسئله دیگری حل خواهد شد. در این جا مسئله تجارت نیست. مسئله بهکارگیری تجارت برای تحمیل رژیم غذایی «مک دولت» است.
لذا امروزه، در جریان حرکت به سوی نفتا، پرسش ما این نیست که آیا شما موافق یا مخالف تجارت هستید. پرسش این است: آیا ما از حق مذاکره در مورد تعیین شرایط روابط خود با سرمایه و سرمایه گذاری خارجی برخورداریم؟ آیا میتوانیم تصمیم بگیریم چگونه خود را در مقابل خطراتی که بازارهای مقررات زدایی شده به ارث میبرند محافظت کنیم – و آیا مجبوریم حق این تصمیم گیریها را در قرارداد واگذار کنیم؟ این مسائل در دوران بحران بسیار حادتر میشوند، زیرا در جریان شکوفایی اقتصادی مقدار زیادی از باقیمانده شبکه تأمین اجتماعی ما از بین رفته است. زمانی که نرخ بیکاری پایین است، مردم زیاد نگران آن نیستند. اما آنان احتمالاً در آینده خیلی نزدیک نگرانتر خواهند شد. مناقشه برانگیزترین پرسشها پیش روی سازمان تجارت جهانی پرسشهائی از این قبیل در مورد خودمختاری است. مثلاً آیا کانادا بدون آن که از سوی یک شرکت شیمیایی خارجی به دادگاه کشیده شود، حق دارد استفاده از یک افزودنی مضر بنزین را ممنوع کند؟ مطابق رأیای که سازمان تجارت جهانی به نفع شرکت سهامی اتیل داد پاسخ این پرسش منفی است. آیا مکزیک حق دارد از صدور مجوز برای جایگاهی جهت دفن مواد سمی خطرناک در سرزمین خود خودداری کند؟ مطابق نظر شرکت آمریکایی متالکلند که هم اکنون، با استفاده از مقررات نفتا، مبلغ ۱۶/۷ میلیون دلار علیه دولت مکزیک اعلام جرم کرده است، کشور مکزیک چنین حقی ندارد. آیا فرانسه حق دارد از ورود گوشت گاوی که هورمون مصرف کرده است به کشور خودداری کند؟ نه، مطابق برداشت آمریکا که در مقابل، برخی اقلام وارداتی از فرانسه مانند پنیر رکوفرت را ممنوع کرد – که به نوبهٔ خود باعث شد یک تولیدکنندهی پنیر فرانسوی به نام بووه برای اعتراض کلّیه تأسیسات یک شعبه از مکدونالد را در فرانسه از کار بیاندازد؛ آمریکاییها فکر میکردند او از همبرگر بدش میآید! آیا آرژانتین باید از خدمات عمومی خود بکاهد تا شرایط اخذ وام خارجی را کسب کند؟ بله، مطابق نظر صندوق بینالمللی پول – که موجب اعتصابات عمومی در اعتراض به عواقب اجتماعی این امر شد. موضوع در همه جا یکی است: اگر سرمایه خارجی میخواهید، باید در برابر دموکراسیتان را بدهید.
مبارزاتی مشابه برای خودمختاری و نگهداشت منابع، در مقیاسهایی کوچکتر، علیه سدهای ساخت بانک جهانی، ریشه کنی درختان برای چوب بری، مزارع تجارتی، و استخراج منابع در سرزمینهای مورد ادعای بومیان در جریان است. بیشتر شرکت کنندگان در این جنبشها مخالف تجارت یا توسعه اقتصادی نیستند. آنچه آنان برایش میجنگند، حق جوامع محلی برای اظهارنظر در مورد چگونگی بهکارگیری منابع خویش و حصول اطمینان از این امر است که کسانی که روی این زمینها زندگی میکنند مستقیماً از چنین توسعهای بهرهمند شوند. این مبارزات نه پاسخی به تجارت، بلکه پاسخ به نوعی از مبادله است که پانصد سال عمر دارد: قربانی کردن کنترل دموکراتیک و خودمختاری در پیشگاه سرمایه گذاری خارجی در مقابل دریافت نوشداروی رشد اقتصادی. چالش پیش روی آنان اینک تغییر یک گفتمان پیرامون مفهوم گنگ جهانی سازی، به مناظرهای مشخص در مورد دموکراسی است. طی دورهای از «کامیابی بیسابقه»، به مردم گفته شد آنان گزینهای جز کاستن شدید از هزینههای عمومی، ابطال قوانین کار، لغو حفاظت از محیط زیست – که موانع تجارت محسوب میشدند – قطع بودجه مدارس، و عدم ساخت خانههای کمبها ندارند. همه اینها ضروری بود تا ما را برای تجارت، مناسب بودن برای سرمایه گذاری، و رقابتی بودن در جهان آماده کند. حالا مجسم کنید که در دورهی رکود چه خوشیهایی در انتظار ماست!
ما نیاز داریم بتوانیم نشان دهیم که جهانی سازی – این خوانش از جهانی سازی – بر گُردهی رفاه مردم محلی بنا شده است. اما اغلب اوقات ارتباط و اتصالی بین (فعالان) جهانی و محلی وجود ندارد. به جای آن، بعضی اوقات به نظر میرسد که دو دسته جداگانه از فعالان داریم. در یک طرف، فعالان بینالمللی ضد جهانی سازی هستند که ممکن است احساس پیروزی داشته باشند، اما به نظر میرسد برای موضوعاتی بسیار دور از دسترس میجنگند، و با مبارزهی روزمرهی مردم ارتباط برقرار نمیکنند. اغلب به آنان به عنوان نخبهگرایان نگریسته میشود: بچههای سفید طبقه متوسط با گیس بافته. در سوی دیگر، فعالان جوامع محلی هستند، که درگیر مبارزهای روزمره برای بقا، یا محافظت از ابتدائیترین خدمات عمومی هستند، و اغلب احساس فرسودگی میکنند و روحیه خود را از دست دادهاند. آنها میگویند: چه چیز مسخرهای شما را به هیجان آورده است؟
تنها راه روشن رو به پیش آن است که این دو نیرو به یکدیگر بپیوندند. آن چه که اکنون جنبش ضد جهانی سازی است، میبایستی به هزاران جنبش محلی تبدیل شود، جنبشهایی که با سیاستهای نولیبرالها در عمل مبارزه میکنند: بیخانمانی، ثابت ماندن دستمزدها، بالا رفتن اجارهها، خشونت پلیس، زندانهای پر تراکم، جنایت کار جلوه دادن کارگران مهاجر، و مانند اینها. این مسائل موضوعات کسل کنندهای را نیز در بر میگیرند: حق تصمیم گیری در مورد اینکه آشغالهای محلی را کجا بریزند، مدارس دولتی خوب داشته باشند، و یا آب تمیز عرضه شود. در همان حال جنبشهای محلی که در عمل درگیر مبارزه علیه خصوصی سازی و مقررات زدایی هستند نیاز دارند با پیوستن این مبارزات به یکدیگر آن را به یک جنبش بزرگ جهانی تبدیل کنند، که این خود میتواند نشان دهد مسائل خاص آنها در کجای دستور کار اقتصادی بینالمللی که در سطح جهان اعمال میشود جای میگیرد. اگر این پیوستگی ایجاد نشود فعالان در این زمینهها به از دست دادن روحیه خود ادامه خواهند داد. آنچه ما نیاز داریم فرموله کردن یک چارچوب است که بتواند هم علیه کنترل و قدرت شرکتهای سهامی بزرگ باشد، و هم سازماندهی محلی و خود مختاری را نیرو بخشد. این چارچوب باید بتواند گوناگونی را تشویق کند، گرامی دارد، و با قدرت محافظت کند: گوناگونی فرهنگی، گوناگونی اکولوژیک، گوناگونی کشت و زرع – و البته، گوناگونی سیاسی و شیوههای گوناگون اعمال سیاست. اجتماعات محلی باید حق داشته باشند برای مدارس، خدمات، و وضعیت طبیعی خود مطابق باورهایشان برنامهریزی و آنها را اداره کنند. البته این امر تنها در چارچوب یک مجموعه استانداردهای ملی و بینالمللی امکانپذیر است – استانداردهائی در مورد آموزش عمومی، آلایندههای سوخت فسیلی، و مانند آنها. اما هدف نباید احکام و حکمرانان غیرقابل دسترس باشد. هدف باید دموکراسی قابل دسترس در عمل باشد.
زاپاتیستها برای این گوناگونی عبارتی دارند. آنها این گوناگونی را «دنیائی دربرگیرندهی دنیاهای بسیار» مینامند. بعضیها این رویکرد را به عنوان سردرگمی عصر جدید (New Age) [۷] مورد انتقاد قرار دادهاند. آنان خواستار یک برنامه هستند. «ما میدانیم بازار با آن فضاها چه میخواهد بکند، شما میخواهید چکار کنید؟ طرح شما چیست؟» به نظر من نباید بترسیم که بگوییم: «این کار به عهدهی ما نیست.» ما بایستی به توانایی مردم برای ادارهی امور خود و برای اتخاذ بهترین تصمیم مناسب برای وضع خود باور داشته باشیم. در شرایط کنونی، با این همه خود بزرگبینی و پدرسالاری، نیاز داریم اندکی فروتن باشیم. باور به گوناگونی انسان و دموکراسی محلی باوری سطحی و آبکی نیست. همه «مکدولتها» علیه گوناگونی و دموکراسی محلی توطئه میکنند. اقتصاد نولیبرال در همهی سطوح طرفدار متمرکز کردن، یک پارچه کردن، و همگون کردن است. جنگ، جنگی بر علیه گوناگونی است. علیه این جنگ، ما نیاز به جنبشی رادیکال داریم، جنبشی که به یک دنیای شامل دنیاهای بسیار متعهد باشد، جنبشی که بر اصل «یک نه و بلههای بسیار» بایستد.
پینوشت:
۱. اشاره کلاین به تظاهرات بزرگ و هماهنگ ضد جهانی سازی در ۳۰ نوامبر ۱۹۹۹ در سیاتل است. این تظاهرات نشانگر ماهیت جنبشهای نوی سرمایه و ضد جهانی سازی بود، جنبشهائی که از گروههای قومی و بومی تا جنبشهای زنان و دانشجویان و جوانان و رنگینپوستان و کنشگران سندیکایی و آنارشیستها در آن شرکت داشتند. در واقع سیاتل نشانگر شیوه نوی از مبارزه بود که بعدها «جنبش جنبشها» نامیده شد.
۲. پورتو آلگره شهری در برزیل که مرکز فوروم اجتماعی جهانی در آن واقع است و در سال ۲۰۰۲ میزبان شصت هزار کنشگر جامعه مدنی از ۱۲۳ کشور دنیا بود.
۳. سمترا «جنبش کارگران بی زمین» در برزیل است.
۴. مونسانتو بزرگترین شرکت چند ملیتی کشاورزی در زمینه تولید بذرهای اصلاح شده است که مرکز آن در آمریکا بوده و بیش از ۹۰ درصد این بذرها را در جهان تولید میکند.
۵. مارکوس، فرمانده دوم، شاعر، نویسنده، و سخنگوی جنبش زاپاتیست است که برای حقوق بومیان و عامه مردم مکزیک مبارزه میکند. جنبش زاپاتیستها در اول ژانویه ۱۹۹۴، روز به رسمیت یافتن موافقت نامهی تجارت آزاد آمریکای شمالی یا «نفتا»، با یورش ارتش آزادیبخش ملی زاپاتیست به شهر سن کریستوبال دلاس کاساس در جنوب مکزیک و انتشار اعلامیهی مشهور «بس است!» علیه این موافقتنامه و پایمال شدن حقوق بومیان مکزیک اعلام موجودیت کرد.
۶. کنسرت این گروه موسیقی در شهر لوس انجلس در سال ۲۰۰۰ علیه سیستم دو حزبی آمریکا به خشونت کشیده شده و منجر به تیراندازی پلیس شد.
۷. اشاره به یک جنبش معنوی در غرب در نیمه دوم سدهی بیستم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمههای زیادی از او در نشریات فارسی بهویژه شهروند بیسی و سایت شهرگان چاپ شدهاست.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شدهاست.
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدنهای باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کرهی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.
آقای صفاری، مطلب خوبی را ترجمه کرده بودید. نحوهٔ بیان موضوع توسط خانم کلاین همیشه بسیار روان و نوشتههایش بسیار خواندنی است، بهویژه با ترجمهٔ خوب شما. دستتان درد نکند
ارادتمند
ح.ن