با بایندگیهای ادبیات پست مدرن
ادبیات پست مدرن به ادبیاتی گفته میشود که مشخصهها و شاخصههای آن متکی بر روشهایی به سانِ پراکندگی، دوپارِگی، بینامتنیّت، روانگسیختگی، پاتافیزیک، همنشینی، تصادف، بینظمی، ضد روایت و روایتهای سئوالبرانگیز است. این ژانرِ ادبیات منحصراً و به عنوان یک سبک یا روندِ رونده تعریف شده که در ازمنهی پساز جنگ جهانی دوم پدیدار شد. نوعی آنتی تز (برابر نهاد) است که در مقابلِ تز (نهادی) به نامِ دنیای مدرن یا مدرنیسم قدعلمکرد. ادبیاتِ پست مدرن جزئی از پسانوگرایی است. یعنی اگر پیشانوگرایی(سُنت) و نوگرایی را ادبیات مدرن بنامیم این ادبیات تعریفی پسانوگرا محسوب میشود. نوعی جنبش ادبی فرآرونده است که تمایل به مبارزه و مقابله و مقاومت در مقابلِ جهانِ مدرن را دارد. نوعی پاتافیزیک است که میخواهد برجهانِ تکمیلی که (جهان مدرن) است شرحی را بنویسد. مقابلِ همگرایی نیست اما تفرد و فردگرایی نیز در زوایایی در آن نقش و جایگاهِ خاصی را دارد. از مدلهایی گوناگون و گونه به گون از جمله نظریهی انتقادی و اعتراضی و بهویژه در روشهای خواننده- پاسخ و ساختارزدایی نیز بهرهمند شدهاست. یکی از سبکهای مطرح و حائزِ اهمیّت در ادبیاتِ پست مدرن فراداستان است. در این شیوه و روش نویسنده با الهام از تکنیک فاصلهگذاری ساموئل بکت متن خود را به نگارش میآورد ونوعی خودآگاهی که مخالف نوشتن خودکار در مکتبِ سوررئالیسم و همچنین جریان سیالِ ذهن است، بر متن حاکم است. در ادبیات پست مدرن میتوان به مؤلفههایی چون: شکست روایت، تصاویر (اسکیزوفرنی)، معناگریی، بازی زبانی، اسطورهزُدایی، تصادف و پارودی: (نقیضه که به آن«پارودی»یا «پَرودی» فرانسویparodie:) ( نیز گفته میشود، تقلید طنزگونه از یک کار هنریِ دیگر است.) اشاره نمود. اگر چه خودِ پست مدرنها معتقدند که ادبیاتِ پست مدرن یک واسازی (Déconstruction) مجزاست اما پست مدرن یک سبکِ خاص نیست بلکه خاصهای از یک یا چند سبک یا دیسکورس( گفتار – گفتمان) است و از چندین مکتب ادبی تشکیل شده از جمله مکتبِ سانفرانسیسکو، مکتبِ کوهستانِ سیاه، شعرپرفورمنس یا شعر اجرایی و مکتبِ زبان. ادبیاتِ پست مدرن(post modern literature) یکی ازآن واژگانی محسوب میشود که راهِ خود را در بین جامعه و مکالمات و مطالباتِ جامعه باز کرده است. از هنر پاپ به سبکِ :«اندی وارهول» گرفته تا نویسندگانی همچون:«چاک پالانیک» و فیلمهایی نظیر: «داستان عامه پسند (pulp fiction) و به نظر میرسد که راه فراری در جهتِ گذار از این جنبش تریلر(هیجان و احساس) نیست و تقریباً ادبیات پست مدرن و درکل جهانِ پست مدرنیسم به بخشی مهم و سازنده و کارآمد از زندگی و مناسبات و مطالباتِ روزمرهی ما تبدیل شده است. پست مدرنیسم را نمیتوان فقط به یک ویژگی خاص محدود کرد که درحقیقت یکی از مشخصههای بنیادی آن این ایده است که مفاهیم و موضوعات را نباید به صورت انفرادی، بلکه به عنوانِ بخشی از یک مجموعه در نظر گرفت. یکی از اصلیترین ایدهها در پست مدرنیسم میتواند این باشد که همه چیز قبلاً انجام شده است، همهی داستانها روایت شدهاند و خلق آثارِ جدید غیر ممکن است. پست مدرن نوعی ادبیات اپوخهوار را از خود به بایش و نمایش میگذارد و این معلق بودن ِدرهوا خود میتواند شکست پذیر هم باشد و گرچه پست مدرن از خود نوعی شکستناپذیری را به دایرهی نمایش میآورد اما این اعتماد بنفس در معرض تهدید و اتفاق است. هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیافتد اما هر اتفاقی ممکن است که براساسِ یک حادثه محو شود و یا رشد و نمو پیدا کند. آثار پست مدرن را میتوان یک کُلاژ (Collage) (چسباندن) چیزهای گوناگونی یا دیگرگونی را کنار هم گذاشتن یا چسباندن در جهتِ نیل به یک ترکیبِ مفهومی جدید) درنظر آورد به طوری که بخشهای مختلف و گاهاً ناهمگون درکنار یکدیگر قرار میگیرند تا اثری را خلق کند که هستیِ مختص به خود را دارد. مانند اثرِ: «اندی وارهول» که تصویر: «مرلین مونرو» را در چند قاب کنار هم با استفاده از رنگهای نئون نشان میدهد و پست مدرنها در ادبیات در واقع همین کار را با متونِ ادبی انجام میدهند. ادبیات پست مدرن بخشی از دنیای پست مدرن است که مرا به یاد این بیت از خودم میاندازد: «دانی که چرا آرام«آرام» شدم؟/ من رود نیام خلافِ هر جریانم!». یک رویشِ عصیانگر و چنان اسبی توسن است که هر محدودیتی را رد میکند و کارکردها و رویکردهای عصرِ روشنگری را نیز به بوتهی نقد میکشاند. نوعی بیاصل است که به دنبالِ بدونِ اصل، به وصلها میپردازد. از دیگر مؤلفههای ادبیات پست مدرن میتوان به بینامتنیّت اشاره نمود. ارتباطِ معنایی برقرار کردن فیمابین متنهای متفاوت و این که یک متن ممکن است که به اثر یا آثاری دیگر ارجاع داشته باشد، از مؤلفههای این ادبیات به شمار میرود. برای نخستین بار فیلسوف و منتقدِ ادبی بلغاری- فرانسوی :«جولیا کریستِوا » بود که درسالِ ۱۹۶۶ واژهی بینامتنیّت را ایجاد کرد و چنین تشریح نمود که هنگامِ مطالعهی یک اثر، دو رابطه به جریان میافتد: یکی رابطهی میانِ مخاطب و نویسنده (محورِ افقی) و دیگر، رابطهی میانِ متن و متونِ دیگر (محورعمودی) و براساسِ همین دو رابطه است که ما میفهمیم هیچ متنی به صورتِ مجزا و مستقل و بدونِ ارتباط با سایر متون قادرِ به بایشِ خود نیست. نکته دیگر که به طور مختصر در بطن این نوشته بدان اشاره شد مقولهی فرا داستان یا متافیکشن است که برای اولین بار در سالِ ۱۹۷۰ توسطِ ویلیام اچ. گاس به کار رفت. متافیکشن برای اشاره به متنی اعمال میشود که به هستیِ خود به عنوانِ یک متن اذعان میکند. با این تعابیر، تقلید نمایی و تقلیدِ از تقلید از عمده کارهای برجستهی ادبیاتِ پست مدرن است. تقلید نمایی در واقع تقلیدهایی را نمایش میدهد که پایه و اساسی دارند و در اصل این تقلید نمایی یا پاستیشن برای اشاره به متونی به کار میرود که از سایر متون یا ژانرها تقلید میکند. ادبیات چه سُنتی باشد و چه مدرن و پست مدرن باشد در واقع دچار تکانش و باشندگی میشود و این تکانش و باشندگی را زمان به وجود میآورد. زبانِ زمان درحالِ حرکت است و هیچ چیزی ساکن نیست بنابراین ادبیات نیز به عنوانِ یک پدیدهی اجتماعی قابلِ تغییر است و چون جهان تغییر میکند ادبیاتِ پست مدرن هم تابعِ زبانِ زمان و روایتهای زمان درحرکت است.
هر صبحدم سر میزند خورشید از مشرق ولی
هر گز مکرر نیست چون هر روز روزِ دیگری است
هیچ لحظهای با لحظهی دیگر شباهت ندارد و این بیشباهتیها به منزلهی ردِ آن لحظه که گذشت نیست. گذشته درگذشتِ گذشته نیست بلکه در گذر و گذار ِحال و آینده هم خود را نشان میدهد. بنابراین ادبیات مدرن خود حرکتی بود که راه و مسیرِ راه را برای ادبیاتِ پست مدرن فراهم و مهیا نمود. پست مدرن یا پسامدرن به معنی بعد از یا پس از مدرن است و تا مدرن نباشیم پسامدرن نخواهیم بود و این عبور از مدرن بایستی به معنی فهمیدنِ مؤلفهها و شاخصههای مدرن باشد نه رد و کتمان این مؤلفهها و این قاعده نشان میدهد که پیوستگی در جهانِ معنا بسیار حائزِ اهمیت و صمیمیت است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید