Advertisement

Select Page

با «ما» چکار کردید؟

با «ما» چکار کردید؟

شاید بپرسند، شما که به دنبال اصلاح کشور در صندوق‌های شکسته‌ی رای بودید، شما که مایل به بد در مقابل بدتر بودید، شما که پیشرفت‌های کوچک را در دل و خیابان‌هایتان جشن می‌گرفتید، چطور شد که حالا وسط خیابان ایستاده‌اید و دم از حق اعتراض و تغییر تمام ارکان می‌زنید؟ آیا این به معنای حزب باد بودن و بی ثباتیِ عقیده نیست؟

کسانی که چنین سوالاتی ارائه می‌کنند حق دارند، زیرا ما هیچوقت سعی نکردیم یکدیگر را بشناسیم و هرگز تلاش نکردیم با خواندن و شنیدن یکدیگر، به تبادل نظر و گفتگو بنشینیم. هرچند باز هم گِله‌ای از هیچ‌کدام از طرفین نیست بلکه این عارضه‌ی فعالیت در چنین شرایط و جوی است که به سختی می توان نظری ارائه داد و بحثی ایجاد کرد.

اما حقیقتاً مطالبی که بالا ذکر شد تناقض و بی‌ثباتی است؟ پاسخ کسانی که چنین سوالاتی را دارند این است که، ما «جعبه‌ی ابزاری» برای رسیدن به «آزادی» هستیم. در هر شرایطی یک ابزار به کار می‌بریم تا شاید قدمی به هدفمان نزدیک شویم. اینکه چرا یک بار چشم بر صندوق های رأی دوخته ایم و یک بار چشم به خیابان ها داریم؛ به این دلیل است که استفاده از هر ابزاری در جای خود و در زمان مناسب کاربردی است و ما هرگز برای پیچاندن پیچ از چکش استفاده نمی‌کنیم، همانطور که از پیچ گوشتی برای کوبیدن میخ استفاده نخواهیم کرد. وقتی صندوق‌های مشکوک، مقابل‌مان هستند و یک طرف کسی ایستاده که بدون هیچ تعللی کشور، مردم و تمام راه‌های فراری را که برایمان نقش کورسوی امیدی را برای رسیدن به هدف‌مان داشتند، به درّه‌ی یأس و فلاکت خواهد کشید و در طرف دیگر کسی است که نه مارا به آزادی مطلق می‌رساند و نه با او تفاهم صد در صدی داریم بلکه او تنها ما را به یأس و فلاکت نمی‌برد و اگر کمک اندکی نیز برای رسیدن به هدفمان نکند، پیشرفت‌های کوچک‌مان را که با خون دل خوردن به دست آورده‌ایم، تباه نخواهد کرد. در نتیجه تصمیم به حضور پای صندوق‌های رای می‌گیریم.

برای حضور در هر راهی و استفاده از هر ابزاری که منتهی به آزادی قلمداد می‌شود، یک شرط وجود دارد. «دوری از احساس و شور جمعی‌ای که به نادیده گرفتن حقایق و یا خوش‌بینی مفرط منتج می‌شود».

نادیده گرفتن حقایق، مثل ندیدن گرایش حقیقی نامزد مورد نظری است که در مقابل گزینۀ «بدتر» انتخاب می‌شود که این امر موجب انتظارات بیش از حد و در نتیجه ناامیدی زودهنگام می‌شود. خوش‌بینی مفرط نیز یعنی بهشتی را در صندوق‌های رای متصور شدن. منتقدان می‌گویند چهل سال است که دم از اصلاح و گفتگو می‌زنیم ولی در آخر چیزی تغییر نمی‌کند چون مذاکره و گفتگوی مد نظر ما یک طرفه است و شخص دیگری آن‌سوی میز مذاکره قرار ندارد.

این که در چهل سال چه پیشرفتی را از صندوق‌های رای خارج شده می توان در آمار‌ها، پیشرفت خواستِ جامعه و بلند و شفاف‌تر شدن صدای اقشار مختلف جامعه مشاهده کرد. این قدم‌های کوچک است که باعث شده اینک نمایندگان با مراجع مذهبی به گفتگو بنشینند و برای حضور زنان در استادیوم مذاکره کنند یا جامعه – به ویژه طبقه متوسط و جوانان – حضور پررنگ زنان و اقلیت‌های مذهبی را از دولت‌مردان طلب کنند و در هر موقعیتی اساسی‌ترین خواست‌هایشان را از جمله رفع حصر، فریاد بزنند.

از آنسو باید دید حضور در خیابان‌ها و گره کردن مشت‌ها در این چهل سال چه نتیجه‌ای داشته است؟ معمولا اصلاح طلبان و به‌طور کلی کسانی که، نه آزادی را بلکه اصلاح کجدارمریز را هدف خود قرار داده‌اند؛ با قاطعیت می‌گویند نه تنها حضور در خیابان‌ها کمکی به کشور نکرده بلکه پیشرفت‌ها و اندوخته‌هایشان را به باد داده و موجب بی اعتمادی حاکمیت و سخت شدن مذاکره با آن شده است.

امّا اگر دقیق‌تر به تاریخ اعتراضات خیابانی نگاه کنیم، می‌بینیم هر چند سال یکبار، همانند الکتروشوک به پیکر نیمه‌جان جامعه مدنی ایران می‌نشیند و قلب آن را هر از گاهی از سکونی خارج می‌کند. اگر همین اعتراضات خیابانی و فریادِ مستقیم خواست‌ها نبود دیگر شاهد موج عظیم مردم، پای صندوق‌های رای نبودیم. اگر اعتراضات نبود چطور نامزد اصولگرای معتدل می‌توانست بدون یادآوری خاطرات تلخ کوی دانشگاه و تخریب کسی که مردم را خس و خاشاک می نامید، اقشار زجر کشیده را به صحنه بیاورد و در دلشان اندک اعتمادی را به صندوق‌های کدر انتخابات روشن کند.

اصلاح طلبانِ واقعی – افرادی که آزادی را بر استمرار تفکر و حکومتی خاص، ترجیح می‌دهند – و «انقلاب طلب»ها هردو در رابطه متقابل با یکدیگر هستند. به طوری که اگر اصلاح و پیشرفت‌های اندک در کشور رخ نمی‌داد، شعبه مشابه‌تری از کره شمالی می‌شدیم، اگر اعتراضات و فریاد‌های خیابانی نبود، نیز هرگز جامعه مدنی، خود را باور نمی‌کرد و دیگر به اعمال جمعی مانند رأی به هردو لیست مجلس شورای اسلامی و خبرگان، اعتمادی نداشتند.

در مجموعه اعتراضات دی ماه که هم می‌تواند شروع یک تحول عظیم و هم می‌تواند آغازگر سرکوب و بایکوت گسترده و بی سابقه حکومتی باشد، اتفاق تازه‌ای افتاد. شکاف عمیقی میان جامعه‌ی مدنیِ بیدار شده‌ی ایران و بزرگان اصلاح طلبی که زمانی مورد اعتماد اقشار مختلف بودند ایجاد شد. شاید عده‌ای جمیعت حاضر در اعتراضات هشتاد و هشت را در خیابان‌های دی ماه نود و شش نبینند و آن را نشان از باقی ماندن اعتماد آنها نسبت به اصلاح‌طلبان بدانند؛ امّا کافی است نگاهی به فضای‌های مجازی که اکثر آرای اصلاح‌طلبان از این فضا آمده و مراوده‌های روزانه‌ی مردم بیندازیم تا متوجه شویم تنها علت عدم حضور تمام اقشار جامعه ترس از سرکوب شدید و ناامیدی بی‌سابقه در میان آن‌ها است.

اصلاح طلبانی که به هر قیمتی موافق به استمرار چارچوب های موجود هستند، معتقدند هرطور که شده باید نظر حاکمیت را جلب کرد و او را راضی نگاه داشت تا شاید روزی پای میز مذاکره بنشیند؛ ولی این نکته را نادیده می‌گیرند که همین اعتراضات خیابانی می‌تواند اهرم فشاری باشد که حکومت را به مذاکره مجبور کند. اگر این شکاف عمیق میان جامعه و این “به اصطلاح اصلاح طلبان” ایجاد نمی شد و به شکل متحد، تکیه گاه مردمِ حاضر در خیابان‌ها می‌شدند، شاید در ورای افزایش محدودیت‌ها، اهرم فشاری به نام اعتراضات خیابانی را به همراه داشتند. نه اینکه علیه مردم حاضر جبهه بگیرند و هر روز خطر حضور نیروهای خارجی را گوشزد کنند. اگر حقیقتاً نگرانی، حضور بیگانگان است پس علت سکوت مقابل نیروهای خارجی سرکوب‌گر چیست؟ و آیا خالی کردن پشت یک ملّت موجب تمسک آن‌ها به افراد بیگانه نمی شود؟

زمان آن گذشته است که با صدور بیانیه‌های جدید و تحلیل‌های باب میل مردم سعی در به دست آوردن دلشان داشته باشند. اکنون هرچند خیابان‌ها با سرمایه‌های هنگفت و سرکوب خلوت شوند امّا هر روز بر عصبانیت و خشونت مردم که انعکاس رفتار مقابل است، افزوده می‌شود و اگر روزی سدِّ سرکوب‌ها بشکند و ناامیدی‌‌ها ترک بردارد، شاهد خیل عظیم جمعیتی خواهیم بود که گذشته از تلفات عظیم احتمالی، دست به انجام اقدامات عجولانه‌ای خواهند زد که باید تاثیر و عواقب آن را به نظاره نشست.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

۱ Comment

  1. محسن رحمانيان

    آزادى مطلق در هیچ نقطه اى از جهان وجود ندارد وتفاهم سد در سدى حتا باشریک زندگى نیز میسر نیست. موضوع شرکت یا تحریم انتخابات نیز نیست. مسئله فراخواندن مردم به دل بستن به نیرویى است که تمام هم و غمش مشارکت در قدرت است وبه وقتش مردم را وسط خیابان رها مى کند. مسئله کسانى هستند که از بد و بدتر گذر کردند و مدعى شدند که آقاى روحانى نه تنها بد نیست، بلکه بهتر از ایشان اصلن وجود ندارد! موضوع شرکت در انتخابات مجلسى است که اصلن وجودش مورد مناقشه است و تحت عنوان مبارزه با به اصطلاح مثلث جیم مردم را تشویق به راى دادن به جنایتکاران نابکارى از جنس رئیسى کردن. دریک کلام، در این فضاى غبارآلوده، مخدوش کردن صف دوستان و دشمنان مردم با هر توجیهى وباهرابزارى ره به سوى آزادى نخواهد برد!

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights