بحران جنسیت، تقابل سنت و مدرنیته:
«نگاهی به داستان «سایهی لیلی» نوشتهی علیرضا روشن»
بحران جنسیت و چالشهای مواجه با آن یکی از پیچیدگی های جوامعی مثل ایران است که در آن تقابل دو جنس نه به صورت عادی بلکه در پرده ای از روابط اجتماعی و قوانین موجود در جامعه شکل می گیرد . بازتاب پیچیدگی های تقابل دو جنس زن و مرد و به نوعی چالش در پیگیری خواسته های دو جنس را می توان در ادبیات مدرن ایران دید . یکی از ویژگی های نوشتار ی همین بازتاب تقابل جنسیت و نقد و تبدیل آن به چالش های متفاوتی از زندگی روزمره می باشد. به نظر می رسد که در ادبیات مدرن ایران با بخش وسیعی از این چالش ها و در نتیجه وارونه سازی کلیشه ها و نقد آنها مواجه هستیم.
از سوی دیگر ، بررسی ادبیات و نوشتار مردان در این چنین فضایی به خصوص از آنجایی اهمیت دارد که کلیشه ها به نوع دیگری از زن ظاهر می شوند ، اما در عین حال قادرند تا بخشی از اخلاق شکل گرفته شده در همین بحران جنسیت را در نوشتار خود نشان دهند . نگاهی به ادبیات مدرن در ایران به خصوص نوشته شده توسط مردان نشان می دهد که نویسندگان مرد تمایل زیادی به سوی رهایی از کلیشه های ساختگی علیه زنان دارند، اما در عین حال در بعضی از موارد در بازپرداخت این کلیشه ها به نوعی تحت تاثیر جامعه ی مردسالار قرار می گیرند . بازیابی و بررسی این چالش ها در جامعه ی ایران حکایت از شکل گیری فضا ی متفاوتی دارد فضایی که در سطح به گونه ی دیگری نمایش داده می شود اما در عین حال بحران جنسیت را در جامعهی مدرن ایران به وضوح نشان می دهد.
رمان سایه ی لیلی نوشته ی علیرضا روشن که به تازگی به صورت الکترونیکی منتشر شده است بازتاب همین بحران در جامعه ی کنونی ایران است . داستان روایت واقعی روابط زنا شویی در جامعه ی مدرن ایران و در عین حال تلاش برای نقد این روابط است . سبک روایت کتاب به زبان ساده و با همراهی عکس هایی است که در اول هر فصل با تم اصلی آن فصل طراحی شده است . شخصیت های کتاب در این داستان محدود هستند ، اما فضای داستان به خوبی میان دو فضای خصوصی و عمومی راوی در حرکت است . حرکت میان فضای عمومی و خصوصی در داستان با شکل گیری واقعیت و رویا گره خورده است . به این ترتیب کتاب مجموعه ای از حقایق و ایده آل های شخصیت های شکل گرفته در داستان است. از دیگر مشخصه های این کتاب نشان دادن احساسات واقعی مردانه نسبت به زنان و در عین حال به نوعی به چالش کشیدن این احساسات است . نویسنده از ابتدای داستان به خوبی می تواند روایت روزمره ی روابط زن و مرد را نشان دهد . بی اعتمادی ، عدم اعتماد به نفس ، تلاش مرد برای جلب رضایت همسر و در عین حال تقابل میان ر،وابط همسر و روابط کاری مرد به خوبی در این رمان به تصویر کشیده شده اند . زاویه ی روایت به نوعی زوایه ی بسته ای است ، اما نویسنده قادر است تا به عمق روابط زناشویی و حقیقت و احساسات مردانه ی خودش نقب بزند .
مرد دندانهایش را در آینه ورانداز کرد . از رنگ زردشان دلزده شد . به خود گفت : سیگار زردشون کرده و به تضاد رنگ صورت آفتاب سوخته ی ته ریش دار بازیگر با پوست روشن دست های باریک و کشیده ی زنش فکر کرد به لحظه ای که لب کبود بازیگر بر ساق دست مخملین زنش می نشیند . سپس صورتش را شست و بدون آنکه مسواک بزند ، از دستشویی بیرون آمد . (۴)
مرد و یا همان شخصیت داستان که یک نویسندهی موفق است اما موفقیت او در سایهی روابط ناموفق با زنش پوشیده می شود ، به عبارت دیگر عدم توانایی مرد در راضی نگه داشتن زن از روابط خود به نوعی حتی بر سایر موفقیتهای او سایه انداخته است. آن چیزی که نویسنده در این داستان به خوبی به تصویر کشیده است ، عمق نگاه منفی ، عدم اعتماد به نفس و پیچیدگی های روح مرد داستان است . مردی که در بیرون و در محیط کارش تا حدودی موفق است اما به دلیل عدم اعتماد به نفس در روابط با همسرش است که چشم بر موفقیتهای خود بسته است . آن چیزی که نویسنده در تلاش است در این روایت نشان دهد رابطه ی میان وضعیت مالی و اقتصادی ، عشق میان دو نفر و در واقع تحت تاثیر قرار گرفتن این روابط به دلیل موقعیت اقتصادی است . راوی مرد به همین دلیل در ورطه ی ای از عدم اعتماد به نفس افتاده است ، شکاکی و سوأ ظن او به همسرش در واقع از همین پیچیدگی روابط مدرن نشات می گیرد . در عین حال نویسنده از طریق شخصیت داستان خود به نوعی به نقد روابط و تابو هایی می پردازد که کمتر به صورت آشکار و واضح صحبت از آن می شود .
دختر یکی از کیسه ها را که پر شده بود ، زمین گذاشت . مرد گفت : شما کسی رو دوست دارید؟ کسی شما رو دوست داره؟
دختر جواب نمی داد. فروشنده با ماشین حساب جمع می زد . مرد گفت :
یک زن از دیدن همچین آقایی تحریک میشه؟!
فروشنده هاج و واج ماند. دختر گفت : چقد شد؟
فروشنده گفت: ۸۸ و پونصد !
عدم اعتماد به نفس راوی داستان در سایه ی همین روابط اجتماعی و کلیشه هایی شکل گرفته است که در جامعه ی کنونی معنا و مفهوم خود را از دست داده است. تلاش مرد برا ی نشان دادن قدرت خلاقیت خود و موفقیتهایش برای نویسنده شدن به دلیل همین شکسته شدن روابط نمی تواند منجر به داشتن رابطه ی موفقیت آمیز با همسر شود . هر چه قدر مرد در روابط اجتماعی موفق تر می شود، به نوعی سرخورده تر در روابط زناشویی با همسرش می شود ، رابطه ای که به نظر او یک رابطه ی مشکوک و نامطمئن است . تلاش مرد برای باز پس گیری زن و در عین حال شک ممتد به زنش نیز در خلال همین روابط اجتماعی صورت می گیرد . نویسنده به خوبی توانسته است احساس و رابطه ی خود را به زن در خلال همین شک نشان دهد شکی که رفته رفته به امری طبیعی تبدیل می شود ، اما تلاش شخصیت مرد برای به دست آوردن روح و جسم زنش تا پایان داستان به تلاش عبثی تبدیل می شود .
مرد آباژور را خاموش کرد . زن به تاریکی رفت . مرد به تاریکی رفت . مرد کمرگاه زن را گرفت و او را بر خود نشاند . ماه، کتف لاغر و کوچک زن را روشن کرده بود . تارموهای پیچ پیچ زن از نور ماه ، درخشان شده بود . کرک های طلایی پوست بازو و شانه اش هاله هاله می نمود – در نور ماه . صورت زن – و هیلکش – ضد نور بود . در تاریکی بود . مرد به خط روشن دورادور زن نگریست و گفت :
فوق العاده ای پونه . قشنگی ت گریه آوره ، خوش به حالت !
زن ساکت بود و بر بدن مرد می لغزید . مرد گفت :
فکر می کنم فقط چند لحظه قرار پیشم بمونی
و باز گفت :
دوستم داری پونه یا از روی اجبار زناشویی این کارو می کنی ؟
زن گفت :سؤال نکن.
مرد گفت : پس بذار چراغو روشن کنم
زن گفت :
این طوری نمی تونم . تحریک نمی شم بدم میاد .
مرد گفت :
فقط یک بار می خوام ببینمت !
زن تکان نخورد . گفت :
چرا نمی فهمی اذیت میشم نمی تونم کاری کنم
مرد گفت :
دیدن بدن من اذیتت می کنه؟
زن از روی مرد کنار رفت و پشت به او ، رو به دیوار دراز کشید . مرد گفت :
ببخش! (صفحه ی ۱۸)
در این داستان فاصله ی زیادی میان روایت اروتیک خاص و در عین حال فضاسازی اروتیکی از تن و بدن زنان وجود دارد . تصویرهای اروتیک در این داستان به نوعی حالت انتقادی دارند نه انتقاد از زنان ، بلکه انقتاد از رفتارهای مردان که به نوعی با تصویر سازی های کلیشه ای از زنان گره خورده است . تصاویر اروتیکی در این داستان با فضای رئال داستان ادغام شده اند و در نتیجه توانسته اند تصویر متفاوتی را از تضاد میان دو جنس و ارتباط سنت و تن زن و مرد نشان دهند . به عبارت دیگر نویسنده در این داستان با سرپیچی از این کلیشه ها بحث جنسیت را به میان می آورد . شک شخصت اصلی داستان به زنش تنها محدود نمی شود ، نویسنده نشان می دهد که این یک شک و بدبینی همگانی است . اما در عین واقعیتی است که باید آن را پذیرفت. واقعیتی که بسیاری از زنان به اجبار زناشویی با مردان زندگی می کنند در حالی که می توانند در همین جامعه ی سنتی کس دیگری را دوست داشته باشند . نویسنده با تابوشکنی از خلال روایتها تقابل میان جامعه ی سنتی و در عین حال باورهای مدرن را نشان می دهد . مرد داستان نمی تواند از پس پذیرفتن این باورها بر آید و همچنان در تلاش است تا بتواند همسرش را در اختیار خود بگیرد .
مرد رفت پشت میز نشست و به عکس قدیمی که زن در یکی از شبکه های میز نهاده بود نگاه کرد . عکس تیمورتاش بود . مرد می دانست زن نمی داند این تصویر کیست . زن در اینترنت عبارتی را جستجو کرده بود و به عکس تیمورتاش برخورده بود . دانلو د کرده بود و بر کاغذ عکس پرینت کرده بود . قاب کرده بود و در شبکه ی میز گذاشته بود . مرد گفت :
می دونی این کیه؟
زن گفته بود :
برام فرقی نمی کنه . خوش تیپه . حالت چهره اش به فضای میز و ساعت جیبی شبکه ی کناری ش خیلی میاد .
مرد گفته بود :
این تیمورتاشه . وزیر رضا شاه . رضا شاه کشتش . این و نصرت الدوله فیروزو. تیمور تاش میرزا کوچیکو تو جنگل فومن شکست داد.
زن گفته بود :
قصه تعریف نکن . گفتم که ! به فضای خونه میاد میزو قشنگ کرده ! (صفحه ی ۳۰)
فضای داستان و تصویر سازی از زن در بعضی از روایتهای داستان دستخوش کلیشه سازی های مردانه از زنان می شود ، اما به نظر می رسد آن چیزی که بیشتر برای نویسنده اهمیت دارد نقد نگاه مدرن و بدون احساس و رابطه ای است که در اثر سنت ازدواج در جامعه ی مدرن پدید آمده است . واقعیت های رایج در جامعه که به نوعی بر روابط میان دو جنس هم تاثیر گذاشته است در این رمان نقش مهمی بازی می کند . نقد روابط مادی و پیوندهای بنا شده بر آن که در نتیجه تقابل میان سنت و مدرنیته است را به خوبی می توان در این داستان دید. شخصیت اصلی داستان به خصوص آن قدر درگیر این فضا و به دست آوردن آن می شود که در نهایت رسیدن به آمال و خواسته هایش هنوز به همسر خود شک دارد و او را نمی تواند از آن خود کند . عدم غلبه و سلطه ی مرد به زن و در واقع فرار زن از این روابط شخصیت اصلی داستا ن را در ورطه ی نابودی و ناباوری رها می کند ، اما آنچه که مشخص است عدم موفقیت مرد در روابط زناشویی و برعکس موفقیت او در کارش است که در عین حال نمی تواند منجر به موفقیت در زندگی زناشویی اش شود .
در فکر مرد، ناگهان ، ساعد و پستان عریان زن ، در تاریکی زیر پتو ، از نور چراغ قوه روشن شد . تیمورتاش زیر پتو بود ، روی زن . زن دو پستانش را بین دو بازویش به هم فشرده بود . دستش میان اندامش بود . تیمورتاش زیر پستان زن را بوسید و قطره ی بارانی که بر شیشه عینک قاب گردش بود نوک سینه ی زن نشست . مرد احساس بدبختی کرد ،گفت
کم فقط به خاطر تو زنده ام . فکر می کنم هنوز به دستت نیاوردم . برای چی با من ازدواج کردی ؟ چی شد قبول کردی؟
زن گفت : تو ذهن کثیفی داری. خیلی فاسدی . فکر می کنی همه مث خودت می مونن . راحتم بذار . شعور نداری اصلا. ( صفحه ی ۳۴)
آن چیزی که تا پایان داستان ادامه دارد شک و بدبینی شخصت مرد داستان نسبت به همسرش است که نمی تواند از حالت و فرم کلیشهای خود خارج شود و مدام تا آخر داستان با شخصیت اصلی داستان می ماند . در پایان مرد داستان با وجود کسب جایزه ای بزرگ قادر نیست عشق واقعی را از همسر خود تحربه کند . آن چیزی که مشخص است رابطه ی میان جامعه ی سنتی ، ازدواج اجباری ، میل زنان به استقلال و اختلال در روابط زناشویی در جامعه ی مدرن است . با اینکه داستان انتقاد خود از جامعه ی سنتی و تقابلش با مدرنیته را از خلال شخصیت زن خود به تصویر کشیده است که خود به نوعی به کلیشه سازی شک و تردید به زنان دامن زده است ، اما روایت کلی داستان توانسته است به خوبی حقایق و واقعیت های اجتماع را از تقابل دو جنسیت در جامعه ی ایرانی نشان دهد و مخاطب خود را با آن آشنا کند . در پایان می توان گفت که سبک و ساختار اروتیک داستان از سیاق عمومی فضاسازی های اروتیک پیروی نکرده است، در عین حال توانسته است به شکستن تابوهای دو جنسیت و معضلات آن در جامعه را به خوبی نمایان سازد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia