تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

برای ۳۵مین سالگرد فاجعه هولناک آتش‌سوزی سینما رکس آبادان

برای ۳۵مین سالگرد فاجعه هولناک آتش‌سوزی سینما رکس آبادان

  تلاش تارنمای «تاریخ ایرانی»، برای تبرئه مسببان واقعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان**

M. safavi در میان انبوهی پرونده جنایت و قتل، مانند پرونده‌های قتل‌عام‌های زندانیان سیاسی در دهه ۶۰، قتل‌های زنجیره‌ای و ترورهای سیاسی، کهریزک و قتل زندانیان سیاسی اسیر در زندان‌های جمهوری اسلامی که هیچ‌کدام تا کنون مشمول دارسی عادلانه نشده‌اند،‌ یکی نیز پرونده فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان است. پرونده‌ای که با گذشت ۳۵ سال هنوز در نزد خانواده قربانیان این فاجعه ومردم بازمانده است. در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد. طی این آتش‌سوزی مخوف بین ۶۰۰ الی ۷۰۰ نفر از اهالی آبادان و کسانی که برای دیدن فیلم «گوزن‌ها» در سینما حضور داشتند کشته یا ناپدید شدند. طی ۳۵ سال گذشته نوشته‌ها و روایات گوناگونی در مورد این فاجعه منتشر شده است. در این روایت‌ها و تاریخ‌نگاری‌های موجود دو خط کلی وجود دارد. یکی روایت متعصبین اسلام‌گرا و نیز گزارش سازمان اطلاعات و امنیت امریکا (سیا- میز ایران) (۱) است که در آن مقطع با اسلام‌گرایان و کمک به قدرت گیری اسلام سیاسی در ایران همسو و همراه شده بود. هر دوی این جریان، واقعه هولناک آتش‌سوزی سینما رکس آبادان را بدون ارائه شواهد محکمه پسند و قانع کننده به رژیم شاه و ساواک نسبت می‌دهند. روایت دیگر، شامل مشاهدات عینی مردم محلی و شهادت افراد مستقل و خانواده قربانیان این فاجعه است. شواهدی که مبتی براسناد و مدارک مستدل و شفاف و غیر قابل انکار، نشان می‌دهند فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان توسط اسلام‌گرایان افراطی طرفدار خمینی در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ سازماندهی و برنامه‌ریزی و اجرا شد. پس از آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، با پیگیری بی وقفه و تلاش خانواده‌های قربانیان و فعالین اجتماعی و سیاسی که خواهان دادخواهی و رسیدگی به این پرونده بودند، سرانجام در شهریور ۱۳۵۹ دادگاه ویژه سینما رکس زیر نظر قاضی انقلابی «سید حسین موسوی تبریزی» برگزار شد. این در حالی‌است که متهمان این پرونده از حق وکیل برخوردار نبودند. «دادگاه ویژه» پس از۱۴ روز بکار خود پایان داد… در این دادگاه «موسوی تبریزی» که خود از جانب خانوادهای قربانیان در مظان اتهام قرار داشت، طی یک دادرسی ناعادلانه و از قبل برنامه‌ریزی شده، حکم اعدام «حسین تکبعلی‌زاده» که یکی از عوامل اجرایی بود و ۵ مأمور شهربانی و ساواک و صاحب و مدیر سینما که نقشی در ایجاد آتش‌سوزی نداشتند را صادر کرد. به رای چند تن دیگر از جمله ریس شهربانی آبادان «تیمسار رزمی» نیز به صورت غیابی احکام اعدام صادر شد. به این ترتیب درمیان بهت و حیرت خانواده‌های قربانیان سینما رکس و مردم آبادان که با دیدن دادگاه ویژه سینما رکس از تلویزیون و شنیدن شهادت جسورانه «حسین تکبعلی زاده» در دادگاه که نقش عوامل و آمرین اسلام گرای طرفدار خمینی را در این آتش‌سوزی آشکار ساخت، مراسم دادگاه با صدها پرسش و ابهامات تازه ای که بوجود آمده بود، پایان گرفت. پس از این دادگاه نمایشی کسانی مانند «موسوی تبریزی» و «محمد رشیدیان»(۲) و فرد دیگری بنام «ابولپور» که از آمران و عوامل محلی و برنامه‌ریزان اصلی چنین فاجعه ای در شهر آبادان بودند، به مقام‌های بالای دولتی و قضایی رژیم ارتقا مقام یافتند. از جمله «سید حسین موسوی تبریزی»، به دادستان کل کشور در دوران خمینی، ارتقاء درجه یافت. «ابولپور»، به ریاست آموزش و پرورش آبادان منصوب شد و «محمد رشیدیان»، به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت. او همچنین در دوره اول مجلس اسلامی و چند دوره دیگر به «نمایندگی» از مردم آبادان در مجلس حضور داشت. محمد رشیدیان، در رژیم شاه به شغل معلمی و دبیری در دبیرستان‌های آبادان مشغول بود. ایشان از اسلام‌گرایان افراطی طرفدار خمینی محسوب می‌شد. بنا به اظهارات صریح؛ حسین تکبعلی زاده در دادگاه ویژه، محمد رشیدیان قبل از وقوع انقلاب در مسجد فرح‌آباد (قدس) آبادان با این هسته عملیاتی، شامل «عبداله لرقبا» (عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان)، «فرج الله برزکار»، «حیات» و «ابولپور» (دانشجوی سابق دانشکده نفت آبادان) همکاری نزدیک داشته است. آن‌ها طی این جلسات برای «به حرکت در آورد مردم آبادان» در مقطع انقلاب ۱۳۵۷، کارهای تبلیغی و ترویجی و سازماندهی را انجام می‌دادند. بنا به اظهارات، حسین تکبعلی زاده در دادگاه، طرح آتش‌سوزی سینما رکس و دیگر سینماها و دفتر حزب رستاخیز- شعبه آبادان- در همین جلساتی که با حضور محمد رشیدیان در مسجد قدس و در خانه ایشان به صورت مخفی انجام می‌گرفت، طرح‌ریزی شد.

rex2

محمد رشیدیان، به عنوان یکی از عوامل و آمرین و به عنوان کسی که از قبل از برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس از جانب خانواده‌های قربانیان سینما رکس در مظان اتهام قرار داشت، طبق توافق و خواست موسوی تبریزی، برای پاسخگویی در دادگاه فراخوانده نشد. چرا که اگر محمد رشیدیان برای پاسخگویی در دادگاه حضور می‌یافت و مورد پرسش جدی قرار می‌گرفت، چه بسا نقش موثر موسوی تبریزی و آخوند جمی از اسلام‌گرایان افراطی طرفدار خمینی (که بعدها به آیت‌الله جمی و به سمت امام جمعه آبادان برگزیده شد) و کسان دیگر که در صدور فتوا و یا سازماندهی عوامل اجرایی کوشیده و برنامه‌ریز این جنایت هولناک بودند، در مقابل شاکیان و خانواده‌های قربانیان فاجعه سینما رکس آبادان فاش می‌شد. موسوی تبریزی در مقابل درخواست و دادخواهی خانواده‌های قربانیان سینما رکس که خواهان حضور محمد رشیدیان در دادگاه بودند، در مقابل چشمان حیرت‌زده مردم آبادان که مراسم دادگاه را به صورت زنده که از تلویزیون آبادان پخش می‌شد، تماشا می‌کردند، گفت: «چون اقای رشیدیان بکار مهمی مشغول است، ما تلفنی از او سئوالاتی کرده‌ایم و اگر لازم شد او را دعوت می‌کنیم.»

 به این ترتیب موسوی تبریزی، از حضور یکی از آمرین و عوامل اصلی این جنایت در دادگاه جلوگیری کرد و مانع از اجرای دادرسی عادلانه و شفاف در مورد این پرونده شد. چنین اقدامی در هر کشوری که برخوردار از یک سیستم قضایی و دادگستری مستقل و نسبتاً عادلانه است، جرم محسوب می‌شود و فرد خاطی به خاطر ایجاد مانع در اجرای دادرسی عادلانه و پنهان‌کاری مورد تعقیب قانونی قرار می‌گیرد. محمد رشیدیان که توانسته بود از طریق به خدمت گرفتن چند آدم ناتوان و بیمار و نادان مانند حسین تکبعلی زاده، آتش‌سوزی سینما رکس آبادان و چند مکان دیگر را سازماندهی کند و در مظان اتهام قرار داشت، بدون پاسخگویی به خانواده قربانیان این فاجعه، در خرداد ۱۳۹۲در سن ۷۶ سالگی با بارعظیمی از جنایت و قتل که بر دوشش سنگینی می‌کرد، درگذشت.

 فرد دیگری که می‌تواند با حقیقت‌گویی در مورد این پرونده شفاف‌سازی نماید، شخص موسوی تبریزی است که اگر قبل از مرگش لب به حقیقت بگشاید شاید مورد رحمت یا بخشش خانواده‌های قربانیان و مردم ایران قرار بگیرد.

Rex Abadan3

اما موسوی تبریزی، در مصاحبه‌ای (۳) که در سال ۱۳۹۱ با تارنمای «تاریخ ایرانی»(۴) انجام داده است، ترجیح داده که برای «حفظ اسرار نظام»- بجای حقیقت‌گویی- متأسفانه به تکرار همان دروغ‌های بزرگی که بیش از سه دهه پیش در مورد این پرونده بیان کرده، بپردازد.

 مردم آبادان و خانواده قربانیان سینما رکس که پی‌گیر حوادث و اتفاقات قبل از انقلاب در این شهر بودند، به یاد دارند سید حسین موسوی تبریزی قاضی دادگاه ویژه سینما رکس، از ماه‌ها قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، از طرف شبکه روحانیت طرفدار خمینی، از قم به آبادان فرستاده شد. او از همان ابتدا با محمد رشیدیان و دیگر اسلام‌گرایان افراطی طرفدار خمینی، برای پیشبرد برنامه اسلام‌گرایان در شهر آبادان رابطه نزدیک برقرار می‌کند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز در تأسیس کمیته‌های سرکوب و سپاه و ایجاد دفتر حزب جمهوری اسلامی در آبادان همکاری‌های موثرش را با این افراد از جمله با محمد رشیدیان ادامه می‌دهد. وی در گفتگویی که با تارنمای «تاریخ ایرانی» انجام داده است، گرچه بعد از گذشت بیش از سه دهه، اشاره‌ای به ارتباط پنهانی خود با اسلام‌گرایانی که در آتش‌سوزی سینما رکس نقش داشتند می‌کند، لیکن او همچنان مسئولیت این فاجعه را بدون ارائه مدرک و شواهد قابل‌قبول به ساواک و موجودات موهوم و خیالی نسبت می‌دهد!   

 تارنمای «تاریخ ایرانی» که زیر نظر «سید محمدصادق خرازی»(۵)، اداره می‌شود اخیراً طی ده‌ها مقاله به «تاریخ‌نگاری» این فاجعه پرداخته است. در این مجموعه که شامل بیش از ده مطلب است مصاحبه‌ای نیز با موسوی تبریزی، قاضی دادگاه ویژه سینما رکس انجام شده است. با خواندن مطالب و مصاحبه مشخص است که هدف اصلی مسئولان و نویسندگان این «تارنما» چنین است که با تاریخ‌نگاری یک‌سویه و ایدئولوژیکی، بدون ارائه مدرک و دلیل محکمه‌پسند، علت فاجعه سینما رکس آبادان را به موجودات خیالی یا چند روان‌پریش که به رژیم گذشته و «ساواک» یا «موساد» اسراییل رابطه داشته‌اند، نسبت دهد. به این جهت تلاش اصلی این «تارنما» نه شفاف‌سازی و ثبت واقعیت‌ها، بلکه ایجاد ابهام بیشتر در این پرونده است. تلاشی با این قصد که می‌خواهد با تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک – «اسلامی» مسببان واقعی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان را تبرئه نماید.  

rex-court

تارنمای «تاریخ ایرانی»، در مصاحبه‌ای که با موسوی تبریزی انجام داده است، بجای طرح انبوه پرسش‌هایی که از طرف شاهدان عینی و خانواده قربانیان به صورت ثبت‌شده موجود است و به وضوح نقش موسوی تبریزی، محمد رشیدیان و دیگر اسلام‌گرایان افراطی را در این واقعه نشان می‌دهد، مصاحبه را با پیش کشیدن ادعاهای فرد بدنام و منفوری مانند سر شکنجه گر رژیم شاه «پرویز ثابتی» و فرد مشکوک دیگری آغاز می‌کند. بی‌شک چنین آغاز حساب‌شده‌ای در مصاحبه، از این جهت است تا این پیام به خواننده القاء شود که هرکس بگوید اسلام‌گرایان افراطی در آتش‌سوزی سینما رکس آبادان دست داشته‌اند، از منابع ساواک و دیگر منابع مشکوک تغذیه می‌شوند. موسوی تبریزی، در این مصاحبه با آوردن نمونه‌هایی از عملکرد «پرویز ثابتی»، مسئولیت آتش‌سوزی سینما رکس آبادان را برای تبرئه خویش و یارانش، به ساواک و آدم‌های خیالی نسبت می‌دهد. او در ادامه دروغ‌پردازی‌های خود و برای توجیه احکام اعدامی که برای برخی از «متهمین» که در آتش‌سوزی سینما رکس دست نداشتند می‌گوید: «… اما مأموران شهربانی تیراندازی می‌کردند و مانع می‌شدند که مردم از سینما خارج شوند…»

 نگارنده به عنوان کسی که مدت کمی بعد از وقوع حادثه برای کمک در محل حضور داشت، نه تنها شاهد هیچ‌گونه تیراندازی از جانب مأموران شهربانی نبودم بلکه مأمورین شهربانی با کمک مأموران آتش‌نشانی همراه با مردم، با ابزاری که در دست داشتند مشغول شکستن دیوارهای سینما بودند که از آن طریق به کسانی که در سینما گرفتارشده‌اند کمک نمایند؛ اما موسوی تبریزی برای اینکه سناریو خود را برای تبرئه مسببان اصلی، کامل نماید، با طرحی دروغ که مأموران شهربانی از جمله «ستوان بهمنی» به مردم در حال فرار از سینما شلیک کرده‌اند، «ستوان بهمنی» را محکوم به اعدام کرد. این در حالی بود که بر اساس شواهد موجود ستوان بهمنی، در روز حادثه در مرخصی بود ولی هنگامی که خبر واقعه را شنیده بود برای کمک در محل حاضر شده بود و نقشی در آتش‌سوزی سینما رکس نداشت. موسوی تبریزی، تنها به خاطر کینه شخصی که به ستوان بهمنی داشت او را محکوم به اعدام کرد.

تارنمای «تاریخ ایرانی»، بجای اینکه تمام پرونده بیست جلسه دادگاه سینما رکس را که شامل اعترافات بی‌پرده حسین تکبعلی زاده  است، برای آگاهی عموم بدون کم و کاست درج کند، اقدام به درج مطالبی مجهول با این عناوین زد: «آتش‌سوزی سینما رکس و عوامل نامعلومش» یا «سیا» گفت؛ «سینما رکس آبادان را ساواک آتش زد» یا «آتش‌سوزی سینما رکس آبادان؛ یا کار طرفدارن شاه بود یا رژیم های منطقه». هدف او این بود تا این پرونده را بیشتر دچار ابهام و سردرگمی نماید.

در مطلب دیگری که در تارنمای «تاریخ ایرانی» درج شده است، مطلبی است بنام؛ «عامل آتش‌سوزی سینما رکس، از اقرار در خانه تا اعتراف در دادگاه»، که نویسنده تلاش می‌کند تا اظهارات و شهادت «حسین تکبعلی زاده»، تنها بازمانده از عوامل اجرایی که در آتش‌سوزی سینما رکس نقش داشت، بی‌اعتبار سازد. نویسنده این مطلب – از میان تمام اظهارات حسین تکبعلی زاده در دادگاه که بروشنی ارتباطش را با محمد رشیدیان و شرکت در جلساتی که در مسجد فرح‌آباد (قدس) برای ایجاد آتش‌سوزی در سینماها ومکان‌های دیگر انجام می‌شد – تنها بخشی را برای مقاله‌اش انتخاب کرده است که شهادت حسین تکبعلی زاده را در دادگاه بی‌اعتبار سازد. نویسنده مرتباً اشاره می‌کند که حسین تکبعلی زاده «معتاد به هروئین و حشیش و مواد مخدر بود.» یا «سابقه دار و خلاف کار بود.»

Rex3

نویسنده برای بی‌اعتبار نشان دادن شهادت حسین تکبعلی زاده، دست به ترفندهای دیگری نیز زده است. از جمله می‌نویسد: «حسین تکبعلی‌زاده از دستگیری مجدد تا اعدام در زندان آبادان ماند. درباره شخصیت و وضعیت او نکات ضد و نقیضی وجود دارد. او در این مدت تحت تأثیر گروه‌های سیاسی که در زندان بودند، قرار داشت. بنا به گفته کسانی که او را از نزدیک دیده‌اند، او ثبات نداشته و بار‌ها حرف‌های خود را تغییر داد.»

نگارنده این سطور که خود در شهر آبادان متولد و بزرگ شده‌است و از نزدیک شاهد مرگ و سوختن تعداد زیادی از زنان و مردان و جوانان شهر آبادان در سینما رکس بود، پس از انقلاب در خرداد ۱۳۵۹، به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و کارگری، به جرم واهی «ایجاد اخلال و اعتشاش در مناطق نفت خیز خوزستان» در شهر مسجد سلیمان دستگیر شده و بعد از مدتی از آنجا به زندان آبادان منتقل شد. در آن زمان برخلاف ادعای نادرست نویسنده مطلب، «عامل آتش‌سوزی سینما رکس، از اقرار در خانه تا اعتراف در دادگاه»، تنها به جرم سیاسی در زندان بود. او یک دانشجو بود که بخاطر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی به جرم واهی «ایجاد اخلال و اغتشاش در مناطق نفت خیز خوزستان» دستگیر شده بود. او ابتدا به اعدام و بعد به حبس ابد محکوم شده بود. (در ادامه این نوشته از او به عنوان زندانی «الف» یاد می‌کنم). به این ترتیب هنوز رژیم تازه قدرت گرفته اسلامی به خاطر مقاومت مردم در شهر آبادان و مقاومت هموطنان عرب در خرمشهر به آن درجه از سرکوبگری نرسیده بود که «گروهای سیاسی» را آنطور که نویسنده ادعا می‌کند به زندان بیاندازد که حسین تکبعلی زاده را «تحت تأثیر» خود قرار دهند، یا او را «شست و شوی مغزی» دهند.

در آن زمان در زندان آبادان، «متهمین» پرونده سینما رکس از جمله «حسین تکبعلی زاده» در طبقه دیگر زندان نگه‌داری می‌شدند. در فاصله‌ای که من در زندان بودم دو بار «حسین تکبعلی زاده»، به اتاق ما آمد. او ظاهری آرام داشت و کم حرف و خجالتی بود. به نظر می‌آمد که او با گذشت حدوداً دو سال از فاجعه سینما رکس، متوجه خطا وعمل نادرست خود شده بود. او از اینکه آلت دست اسلام‌گرایان و قربانی مغزشویی افرادی مانند محمد رشیدیان و گروه‌هایی از نوع گروه «فداییان اسلام» که در به آتش کشیدن سینماها و مراکز تفریحی پرونده و تاریخ طولانی دارند، شده بود، از عمل خود و مشارکت در آتش‌سوزی سینما رکس، سخت پشیمان و نادم بود. به همین خاطر او از مدت‌ها قبل توانسته بود خود به صورت داوطلبانه با «زندانی الف» تماس بگیرد و حقایق مربوط به آتش‌سوزی سینما رکس را برای انتقال اطلاعات دقیق به خانواده قربانبان، باز گو کند. از این طریق بود که اطلاعات مربوط به آمرین و عوامل اجرایی آتش‌سوزی به بیرون زندان و به خانواده‌های قربانیان سینما رکس که در آن موقع برای حق‌خواهی و انجام دادرسی عادلانه، در اداره دارایی آبادان تحصن کرده بودند، منتقل می‌شد. این اطلاعات – در آن روزهای پر آشوب که رژیم تازه قدرت گرفته از طریق اوباش خود خانواده‌های قربانیان را تحت فشار قرار داده بود – از جانب خانواده‌های قربانیان برای آگاهی رسانی به مردم آبادان از طریق بلندگو خوانده می‌شد. به همین خاطر از ماه‌ها قبل از برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس، مردم آبادان به نقش اسلام‌گرایان افراطی طرفدار خمینی و آمرین و عوامل اجرایی به آتش کشیدن سینما رکس پی برده بودند. برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس که به طور زنده برای مردم آبادان پخش شد و شهادت جسورانه حسین تکبعلی زاده در دادگاه هر چه بیشتر نقش اسلام‌گرایان افراطی را در به آتش کشیدن سینما رکس آبادان نشان داد؛ اما در میان ناباوری خانوادهای قربانیان سینما رکس، دادگاه ویژه با هدایت قاضی موسوی تبریزی، بجای محاکمه آمرین اسلام‌گرای افراطی طرفدار خمینی، با صدور احکام ناعادلانه پایان گرفت. طی این دادگاه فرمایشی، حسین تکبعلی زاده که در این ماجرا آلت دست اسلام‌گرایان قرار گرفته بود و سخت از کار خود پشیمان بود و پنج تن دیگر که شامل چند مأمور امنیتی ساواک و افسر شهربانی بودند و صاحب و مدیر سینما که هیچ‌گونه نقشی در به آتش کشیدن سینما نداشتند محکوم به اعدام شدند. یک یا دو شب بعد از پایان دادگاه، زندان آبادان در محاصره نیروهای کمیته و حزب الهی و سپاه قرار گرفت. آن‌ها نزدیکی‌های نیمه شب از بیرون از زندان شعار «اعدام باید گردد» سر داده بودند. ما از داخل زندان به وضوح موج صداها و شعارها را می‌شنیدیم. در میان توحش و موج سرکوبی که آن روزها توسط اسلام سیاسی و رژیم تازه به قدرت رسیده در سراسر شهر آبادان به راه افتاده بود، آنطور که شنیدیم، «محکومین» به اعدام را، نیمه شب به قبرستان آبادان بردند و آن‌ها را در کنار گور دستجمعی قربانیان آتش‌سوزی سینما رکس به شکل فجیعی تیرباران کردند.  

 پی‌نوشت‌ها:

*  محمد صفوی از فعالین سابق کارگری آبادان،  فعال کارگری و حقوق بشر در کانادا

** یکی از مستندترین نوشته‌هایی که به نظر این قلم، در مورد فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شده است، جزوه‌ای است بنام «مسببان واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟» که در نوشته بالا از آن بهره برده‌ام. این جزوه توسط یکی از دوستان قدیمی‌ام و یکی از فعالین کارگری شهر آبادان «مصطفی آبکاشک» در سال ۱۳۶۴ خورشیدی نوشته شده است. ایشان از زندانیان سیاسی رژیم شاه بودند که در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ در بخش ساختمانی نیروگاه «دارخوین» مشغول به کار بود و در مقطع انقلاب از اعضای هیئت مؤسس «سندیکا مستقل کارگران پروژه ای – فصلی آبادان و حومه» بودند. ایشان در سازماندهی مردم آبادان در دفاع از خانواده‌های قربانیان آتش‌سوزی سینما رکس نقش بسزایی داشت. وی این جزوه را بر اساس مشاهدات دقیق خود از دادگاه سینما رکس و اظهارات شاهدان عینی، در سال ۱۳۶۴ تهیه و تنظیم کرد. این نوشته برای نخستین بار بدون نام و مشخصات برای «روزنامه انقلاب اسلامی» متعلق به دکتر ابوالحسن بنی‌صدر فرستاده شد که در آنجا درج شد. اخیراً تارنمای «انقلاب اسلامی». متعلق به دکتر بنی‌صدر، این جزوه را با حاشیه‌هایی تکمیلی که این تارنما به طور جداگانه به آن اضافه کرده است تجدید چاپ نموده است. علاقه‌مندان از طریق لینک زیر می‌توانند به کلیات این جزوه، دسترسی پیدا کنند. «مصطفی آبکاشک» برای نجات جان خود از دست رژیم جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ خورشیدی، از ایران گریخت. او مدتی در ترکیه و ایتالیا زندگی کرد و سپس به آمریکا رفت. ایشان پس از مدتی زندگی در شهر لس‌آنجلس که به کار لوله‌کشی اشتغال داشت، سرانجام بر اثر حادثه رانندگی در بهار ۱۳۶۸ جان باخت.

۱-  http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/2890-2013-07-19-15-46-56.html?Itemid=0

http://tarikhirani.ir/fa/files/52/bodyView/546/.html

۲- محمد رشیدیان، صفاتی دزفولی و سید محمد عربی از اعضای قدیمی حزب زحمتکشان دکتر بقائی در آبادان بوده‌اند که در خود این حزب از جناح طرفدار آیت‌الله کاشانی شناخته می‌شده‌اند و با سایر افراد این گروه از جمله علی‌اکبر پرورش در اصفهان و حسن آیت ارتباط داشته‌اند رشیدیان و صفایی دزفولی پس از انقلاب کنترل کمیته‌های آبادان و کیاوش کنترل کمیته اهواز را به دست گرفتند. نقل از تارنمای انقلاب اسلامی (دکتر بنی‌صدر)

۳- متن کامل مصاحبه و دیگر مطالب مندرج در مورد پرونده سینما رکس در تارنمای «تاریخ ایرانی» را می‌توانید از این طریق بخوانید.

۴- تارنمای «تاریخ ایرانی» زیر نظر اصلاح طلبان حکومتی اداره می‌شود. «سید محمدصادق خرازی»؛ در معرفی این تارنما یادآوری می‌کند: «…لذا اولویت ما از نظر جغرافیایی درج مطالب مرتبط با ایران و حوزه تمدن ایرانی و طبیعتاً اسلامی خواهد بود. از نظر زمانی نیز تمرکز ما بیشتر بر تحولات قرون معاصر خواهد بود. اگر چه از نحله‌های فکری ماقبل از آن که در زمان معاصر هم تأثیرگذار بوده‌اند غافل نخواهیم شد…»

۵- سید محمدصادق خرازی سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری… ویکی‌پیدیا.

  Rex Abadan2

عکس‌ها موسوی تبریزی و مراسم دادگاه. سمت چپ: حسین تکبعلی زاده

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

۱ نظر

  1. جهانگیر

    مستندترین . اولین پزارش مکتوب غیر دواتی پیرامون سینما رکس جزوه کوچکی بنام ” کزارش آتش سوری سینما رکس بود که توسط گروه یاران حیدر عمواوغلی منتشر شد. گروه یاران حیدرعمواوغلی بر خلاف همه تحلیل های رو نویسی شده مستندا اعلام کرد آتش سوزی سینما رکس کار گروه منصورون ( محسن رضائی و صفاتی دزفولی ) بوده که از کیاوش ، رشیدیان ، جمی و لرقبا هم استفاده کرده بودند.رهبری جنبش کارگری در آبادان در بخش کارگران پروژه ای بدست مصزفی و اکبر و رحیم بود و در پالایشگاه شهید فرج الله دشتیانی دبیرشورای کارکنان نفت بیشتر از همه فعال بود.

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights