بررسی ریشه و معنی نام قزاق
شهرگان: ابتدا این فرض به نظرم رسید که نام قزاق ریشه سکایی دارد ولی معانی اساسی سکایی و ترکی آن را تنها بعد از نظم و نسق دادن به نظریات متقدمین قزاق در این باب، در تطبیق با مندرجات تاریخ هرودوت راجع به مردمان سمت غرب قزاقستان، دریافتم.
ویکیپدیا در مادّه قَزّاق می نویسد: “قزّاق نام واحدی نظامی در اوکراین بود. این نام را نباید با قوم قزاق که مردمانی در قزاقستان و دیگر مناطق آسیای میانه هستند اشتباه گرفت.”. معهذا در ویکیپدیای انگلیسی ریشه این دو نام یکی به شمار رفته است. ویکیپدیای فارسی همانجا در ماده قزاق و قزاقستان می آورد: “ساکنان اصلی منطقه امروزی قزاقستان از اقوام ایرانیتبار اسکیت بودند. مردمان ترک تبار از سده پنجم به اینسو آغاز به نفوذ و کوچ در منطقه کردند. هونها در اوایل سده هشتم قبل از میلاد به این منطقه آمدند و در سالهای بعدی ترکان قبچاق که از کوهستانهای آلتای آمده بودند در حوالی دریاچه آرال ودشت قبچاق ساکن شدند قزاقها شعبه ای از ترکان قبچاق هستند.”
ولی آرتور کسلر در قبیله سیزدهم به نقل از تاریخ روس در سال ۱۰۲۳ میلادی از قبیله شمال قفقازی به نام کازوگیان یاد می کند که نیروی نظامی بزرگی در کنار خزرها بوده اند. در مورد این قبیله در پاورقی توضیح داده شده است کازوگیان (کاسوگیان) یا کاساکها قبیله قفقازی زیر فرمان خزرها بوده اند و ممکن است اسلاف قزاقها باشند.
از اینجا می توان چنین نتیجه گرفت که کازوکیان (به ترکی یعنی ایل کاز) به عنوان دارنده هسته اصلی نام و نشان قزاقها و قُزاقها (کوساک ها) در قفقاز در بین اوکراین و قزاقستان سکنی داشته اند. از اینجا این سؤال پیش می آید که این کدامین قوم باستانی خبر هرودوت و دیگران است که در این تاریخ تحت این نام ظاهر شده است. برای این کار باید به بررسی نامهای قزاق و قزّاق و نامهای باستانی مربوط بدین نواحی بپردازیم تا شاید به نتایج نسبتاً مطلوب برسیم.
در ریشه یابی های بدون اساس تاریخی «قزاق» را در زبان ترکی غالباً به معنی فراری (قاچاق)، دلیر (قوچاق)، بیخانمان، حادثهجو و طغیانگر گرفته اند و وجود این معانی را برای آن چنین توجیه نموده اند که مردم و قبایل عصیانگر از سمت خیوه و خوارزم به سرزمین قزاقستان کنونی فرار کرده و در آنجا پناه می گرفته اند و از این جا این نام بدین سرزمین اطلاق شده است. در حالی که چنانکه گفته شد آن در قرن دهم میلادی هم نام قوم به خصوصی در منطقه قزاقستان حالیه و شمال کوهستان قفقاز بوده است.
جستجوهای من در باب تبار باستانی قزاقان نام قوم آرگی پایی خبر هرودوت را نشان می دهد که نامشان در زبانهای اوستایی و سانسکریت و سکایی به معانی دارای نوشابۀ با ارزش (آرگی- پایی) و پاینده سلامتی و تندرستی و فارغ کننده بیماری و درد و رنج[میهمانان] (آرُگیه-پایی) بوده است. نظر به سنت سرتراشیدگیِ (تاسیِ) ایشان این نام در اصل از ریشه سکایی- سانسکریتی کاساگ (کاش-اک) به معنی موی سر تراشیده بوده است که بعداَ برای ظاهر این نام سکایی کاساک (کاسوک) معنی توتمی ایل و تبار غاز سفید از خود زبان ترکی بیرون تراویده است. هرودوت نام این مردم را در ارتباط با تاس ها (نیاکان باشقیرهای عسل پرور) آورده و این دو قبیله بزرگ ترک را یکی گرفته است: “تا این سرزمین سکاها (اسکیتان) که من (هرودوت) شرح دادم زمین مسطحی است با خاک گیاهی، اما بعد از آن زمین سفت و سنگلاخی است. اگر آدم از این منطقه سنگلاخی عبور کند در کنار کوه بلندی (اورال) به مردمی می رسد که مرد و زن آن از هنگام تولد تاس (باشگقیر/باشگرد) هستند و بینی تحت و چانه دراز دارند. آنها زبان به خصوصی دارند ولی لباس سکایی می پوشند و از میوه درختان تغذیه می کنند. نام درخت پونتیکون است و تقریباً به اندازه یک درخت انجیر. میوه آن به قدر لوبیا است ولی هسته دارد. زمانی که میوه آن می رسد آب آن را فشار داده و از یک پارچه به عنوان صافی می گذرانند و آن را آسکی می نامند. آنها آن را می لیسند و یا آن را با شیر مخلوط کرده، می آشامند. و از رسوب آن کیک درست کرده و می خورند. آنها رمۀ زیادی ندارند، برای اینکه چراگاه خوبی ندارند. هر یک زیر درختی سکنی دارند و در زمستان روی درخت را با یک چادر نمدی سفید می پوشانند. اما در تابستان چادر ندارند. هیچکس با ایشان کاری ندارد چونکه ایشان مقدس به شمار می روند و آنها هیچ سلاح جنگی ندارند. همه مجادلات قبایل همسایه توسط ایشان حل و فصل میشود و آن پناهجویی که بدیشان پناهنده میشود بدین وسیله از هر گونه تعقیبی آزاد میگردد، نام ایشان آرگی-پایی است.”
چنانکه اشاره شد ابن فضلان نیز دورنا دوست (قزاق) را همنشین وهمجوار باشگردها (تاسهای شیره پرور) ذکر می نماید که دیدیم یکی شان حامل نام سکایی قدیمی و دیگریشان حامی مترادف ترکی همان نام است. همچنانکه دیدیم در خبر هرودوت نیز اخبار مربوط بدیشان در هم آمیخته است.
ولی اساطیر مردم قزاق ریشه نام مردم قزاق یا کازوک را به وضوح به غاز سفید (غاز-آک) یا غازْ سفیدْ سرور (غاز-آقا) و ایل غاز (غاز-اوک) می رسانند. می دانیم ابن فضلان موقع عبور از غرب قزاقستان حالیه در سمت مجاور باشگردها (سر تاسان) از دورنا پرستی مردم آن نواحی خبر می دهد و می گوید: ” جمعی درنا را پرستش می نمودند. به من گفتند آنها با جماعتی از دشمنان خود می جنگیدند و از ایشان شکست خوردند و درنا پشت سر ایشان صدا کرد و در اثر آن دشمن بعد از پیروزی شکست خورد. از این جهت دورنا را می پرستند و می گویند: این خدای ما است و این ها کار اوست. او دشمنان ما را شکست داده است. از این رو آنها این حیوان را پرستش می کنند.” لابد درنا در اینجا (خبر ابن فضلان) معادل همان غاز سفید اساطیر قزاق گرفته شده است که در اینجا به ذکر آن می پردازیم.
مقاله زیر در مورد تاریخ و معنای اسم قوم قزاق اثر پروفسور قزاق تبار نور غالی جوسب بای استاد تاریخ دانشگاه پکن می باشد که نام قزاق را به درستی هم بر اساس اسطورۀ روشن و صریح غاز سفید متن مقاله اش بدین معنی و همچنین به مفهوم جوانمرد گرفته است، در حالی که در اساس این نام همچنین صورت سکایی کاساک (کاش-اک) به معنی موی سر تراشیده (تاس) حضور داشته است.
بخشی از دیدگاههایی که در خصوص معنای اسم «قزاق» بیان گردیده، از ترکیب و امتزاج حکایات تاریخی با اطلاعات و دانسته های شجره ای موجود در میان ملت قزاق، پدید آمده است. حکایات و شجره های قزاقی، واژگان «قزاق»، «آلاش alaş و جوز jüz را در پیوند با یکدیگر معنا پیدا می کنند. در یک حکایت قدیمی رایج قزاقی، صحبت از وجود رهبر جوانمردی است. به نام قالشا قادر(kalşa kadir) او قشونی گرد می آورد، سرکرده ی آنها می شود و با دشمنان زیادی جنگ می کند. (قالشاقادر) درنبردی به سختی مجروح میشود. او بدون نفرات، آب و جان پناه، در بیابان تنها می ماند.درد جراحتهایش به تدریج افزایش می یابد. او که از رمق افتاده است، هر قدر تلاش می کند، نمی تواند سرپا بایستد، به زمین می افتد. در آستانه مرگش «غاز سفیدی» پروازکنان از آسمان فرود می آید، با چکاندن قطرات آب در دهان وی، او را از بی آبی نجات می دهد و وی را به کنار دریاچه ای وسیع و درخشان منتقل می کند. این غاز «پری زاده ای بود که به صورت «آق قیز» (Ak kız)- دختر سفید چهره- درآمده بود.او پوشش «غاز سفید» را از تن خارج میکند.به دختری پاک و بی غش تبدیل شده، به مداوای جراحات “قالشاقادر” می پردازد. قالشا قادر با این دختر سفید چهره (Ak kız) ازدواج می نماید. فرزند پسری که از ازدواج آنها به دنیا می آید، قزاق نامیده می شود.
«قزاق» صاحب سه پسر به نام های: آق آریس «Akaris»، بک آریس «Bekaris» و جان آریس«Janaris» می شود. گفته می شود که اولوجوز Ulu cüz از آق آریس، اورتا جوز Orta cüz از بک آریس و کیشی جوز kishy cuz از جان آریس نسب یافته اند. در این حکایت، آنچه جلب توجه می کند، دختر بودن نماد خاستگاه قوم قزاق است. بر اساس این حکایت، در دوره ی سلطه ی نظام مادر سالاری، متوسل شدن به غازسفید (Ak- kaz) و پرستیده شدن غاز، ردپای خود را در باورهای پدید آمده ی آن دوره بر جای می گذارد.
در طایفه «قبچاق» قزاق ها، عشیره ای با نام «غاز» وجود دارد. در زمان های قدیم، به دریاچه ی بالکاش ((آب غاز یا دریاچه ی غاز)) گفته می شد. علاوه بر این در آن منطقه شهری به نام «شهر غاز» هم وجود داشت. به شکل «غاز سفید» درآمدن، پروازکنان از آسمان فرود آمدن، بر دریاچه ای درخشان نشستن، عاشق (پری زاده) شدن و ازدواج با او، از درونمایه هایی است که در داستان های قزاقی به تکرار دیده می شود. قزاقها (غاز سفید) را پرنده ای «خوش یمن و مبارک» می شمرند و شکار آن را جایز نمی دانند. باغشی های قزاق (شامانها) که انسان ها را شفاء می دهند- پرهای «غاز سفید» را بر روی سر خود قرار می دهند و به او توسل می جویند. قزاق ها، لاشه ی «غازهای سفید» مرده را بر دیوار می آویزند و پرهای آنها را بر روی سینه ی کودکان نصب می کنند. این هم از بقایای توسل جستن به «غاز سفید» و اعتقاد قدیمی در اسناد مکتوب چینی نیز شبیه به اطلاعات موجود در داستان های مردمی قزاق- که در بالا به آن اشاره رفت- وجود دارد. در یکی از این منابع آمده است: منشاء ترکان از این قوم است. آنها در شرق «هون ها» بودند. رئیس قبیله ی آنها «آپان» نام داشت. او صاحب ۱۷ برادر بود. «اجن شیدو Ejenşido» یکی از این برادران فرد «مقدسی» بود که می توانست باران بباراند. او دو زن داشت. یکی از آنها «پری تابستان» و دیگری «پری زمستان» بودند. یکی از این زنان چهار فرزند به دنیا آورد. یکی از فرزندان به «غاز سفید» تبدیل شد. دیگری اراضی بین رودهای آباکان (Abakan) کن (Ken) در قزاقستان را موطن خود قرار داده، کیگو Kig (قرقیز Kirgiz) نامیده شد… اگر تعبیراتی را که در خصوص معنای اسم قزاق، بیان شده، گروه بندی نمائیم، به سه قسمت قابل تقسیم هستند:۱- بر اساس آنچه که از حکایات تاریخی رایج در میان ملت قزاق مستفاد می شود، اصل کلمه ی قزاق، از پرنده ای قدیمی کاز- آک کوک Kaz- akkuk که پذیرفته شده همان «غاز» است، منشاء گرفته است، و یا آنچه از آن پرنده متولد شده است و به دیدگاهی اطلاق می شود که در قیاس با «غاز» پدید آمده است…
«آبای قونان بای اولو» اوزان و روشنفکر بزرگ قزاق که در قرن ۱۹/م، در مقاله اش با عنوان «درباره ی منشاء قزاقها» می نویسد: هنگامی که اعراب به آسیای مرکزی لشکرکشی نمودند (قرن ۸/م) قزاقهای «کوچرو» را «خیبایی» (Khibayi) یا «خوزاقی» (Khuzagi) نامیدند. «خیبایی» به معنای کسانی بود که در «چادرهای نمدی» زندگی می کردند. کلمه ی «خوزاقی» از نام مردمان کوچ نشین سرزمین های اعراب گرفته شده بود. یکی از خوانین آن دوره، وقتی شیوه ی زندگی کوچ نشینان را می بیند، می گوید: اینها براستی غاز- آق (Kaz-ak) هستند، مخصوصاً به «غاز» برگشته شباهت دارند. بنابراین هم خود آنها و هم ملت های دیگر، شروع کردند به اینکه آنها را قزاق بنامند. آنها قبلاً خود را «اولوس(ملت)» می نامیدند و از قضیه رد می شدند.«ابوبکر دیبای اولو» پژوهشگر قرن ۱۹ قزاق، مدعی است که کلمه «قزاق» از دو نام « پرنده غاز» و اوزاق(Uzak) تشکیل شده است».
به نظر پ. توکتاروف P.Toktarov نویسنده، کلمه ی قزاق از کلمات غاز (پرنده) و آپپاک (Appak) ترکیب یافته است. او بیان می کند که اصل قزاق آق غاز Ak- Kaz (غاز سفید) است… آ. عبدالرحمانوف معتقد است چون ریشه ی «قزاق» از «قاز kaz و اوغ oğ ساخته شده، بنابراین دو قسمتی است. اوغ oğ در زبان های ترکی باستان، به معنای «نژاد» و «قوم» آمده است. تفسیر او اینگونه است که کلمه ی قزاق از نظر ریشه ی پیدایش اولیه اش، با کلمات قاز- اوغ (اوق) (Kaz- oğ|ok) یعنی با قبایل قاز Kaz ارتباط و پیوند دارد…
تل کوجا جان اوزاکوف در ماه مارس ۱۹۸۳، در مجله جولدوز (ستاره)، منتشره در آلماتی، در مقاله ای با عنوان «منشاء اسم قزاق» می نویسد که: بخش اول اسم قزاق، یعنی کاز، کاس، در زبان های اورال، آلتای، قفقاز و دیگرزبان ها به معنای مرد، جوانمرد، رادمرد و شخص می باشد. اسم ملت قزاق امروزی، از دو عنصر و جزء Kaz , ak تشکیل شده است. جزء اول آن Kaz کاز به معنای مرد، جسور، جوانمرد، آدم و شخص و بخش دوم آن Ak علامت جمع می باشد. بدین ترتیب «اسم قزاق» در قدیم به معنای «اشخاص و جوانمردان واقعی» رادمردان جسور بوده است.”
اگر این وجه اشتقاق اخیر درست باشد که به نظر هم میرسد همین طور باشد، نشانگر آن است که این نام و معنی ترکی قزاق (جوانمرد با فتوت) بر اساس موضوع پناه دادن پناهندگان فراری، به مردم آرگی پایی (پاینده سلامتی پناهندگان، جوانمرد، فتی) بدیشان داده شده است و نام قزاق از برآیند دو ریشه نیرومند جوانمرد و موی سر تراشیدۀ ترکی و سکایی آن پدید آمده و لذا بر اسامی دیگر ایشان تفوق یافته و رسمیت پیدا کرده است.
توضیح:
این مقاله صورت خلاصه شده ی کتاب «تاریخ قدیمی قزاقستان» است که چاپ اول آن در سال ۱۹۸۷ بوده است. کتاب حاصل تلاش گروهی از دانشمندان قزاق است که نام آنها معلوم و مشخص نیست. آنها این کتاب را در جمهوری خلق چین نوشته و به چاپ رسانده اند. «مرادخان قاتی» کتاب را پس از برگرداندن به حروف کریل قزاقی، بسال ۱۹۹۳ در آلماتی چاپ نمود. متن مقالۀ نورغالی جوسب بای از وبلاگ ( naimans.blogfa.com) گرفته شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران