Advertisement

Select Page

بررسی ریشۀ نام دو شهر “گناباد” و “گناوه”

بررسی ریشۀ نام دو شهر “گناباد” و “گناوه”

دکتر مرتضی مومن‌زاده

   “گناباد” و “گناوه” نام دو شهر کهن، یکی در شمال شرق و دیگری در جنوب غربِ ایران ‌اند. شباهتی در گویشِ دو واژۀ “گناباد” و “گناوه” این احتمال را مطرح می‌کند که نام این دو شهر از نظر ریشه‌ای (Etymologic) نیز یکی باشد. لذا بر این شدیم که مروری به تاریخچۀ آنها انجام دهیم. برای تأیید و یا ردّ هم ریشه بودنِ دو نام “گناباد” و “گناوه” فهرستی از دیگر جاهائی که نامشان به این دو نام شباهت دارد را نیز مرور می‌کنیم. در پایان به تعبیر و تفسیر ریشه و معنیِ دو واژۀ “گناباد” و “گناوه” و علّت جغرافیاییِ نام‌گذاریِ دو شهر “گناباد” و “گناوه” پرداخته خواهد شد.

   تاریخچۀ شهر گناباد (Gonabad)

    “گناباد” نام شهری در جنوب استان خراسان رضوی است. قدیم ترین و عمیق‌ترین قناتِ جهان در “گناباد” قرار دارد. این قنات از دوره هخامنشیان تاکنون عامل تولید و حفظ حیات در شهر “گناباد” بوده است. قنات “گناباد” با شماره ۵۲۰۷ به‌عنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت شده است. این قنات دارای مظهری در جایی از “گناباد” به نام “قصبه شهر” است. “گناباد” دارای نام‌های دیگر “جناباد” و “گون آباد” نیز می‌باشد. این شهر در منابع عربی و اسلامی با نام‌های “جنابِد” (Janābed) و کَنابِد (Kanābed) نیز ثبت شده است. همچنین در کتب تاریخی از “گناباد” با نام “گناپا” یاد شده است. قسمت مرکزی این شهر، “جویمند” نام دارد. در شاهنامه فردوسی از شهر “گناباد” چندین بار با نام “گنابِد” و در برخی نسخه‌ها با نام “کنابد” نام برده می‌شود.

    تاریخ قنات “قصبه گناباد” به نام کاریز کیخسرو به ۲هزار و ۷۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. قلعه تاریخی “عمرانیِ” “گناباد” و آثار تاریخی “زیبد”، برخی از آثار کهن این شهر هستند (ویکی‌پدیای فارسی).

    در دشت گناباد جا‌های متعددی با نام‌هایی بسیار کهن وجود دارند؛ به‌عنوان مثال دِهِ “ریاب” (Riāb) یا”ریو”(Riow)، “دِهِ زیبد” (زیود)، “دِهِ سِنو” (Senow)، “بیدخت” (Beydokht)، “مِند” (Mend)، “نوغاب”، “قصبۀِ شهر”، “رهن” (Rahn)، “بیلند” (Bilond) و “قوژد” (Ghoozhd)  که همگی نامهائی بس کهن می‌باشد.

  دشت گناباد، میدان نبرد “دوازده رخ”، از استوره‌های حماسی شاهنامه:

     نام “گناباد” با دیکتۀ “گنابد” چندین بار در شاهنامۀ فردوسی آمده که میدان جنگ دوازده رخ بینِ ایرانیان و تورانیان بوده است. در ویکی‌پدیای فارسی زیر عنوان “جنگ دوازده رخ” می‌آید: جنگ دوازده رخ سومین جنگ ایران و توران است. در شاهنامۀ فردوسی آمده که پیرانِ ویسه، وزیر افراسیاب در این جنگ کشته می‌شود. فردوسی، حماسه سرای طوس در شاهنامه ۲۵۱۸ بیت شعر در شرح این نبرد که به پیروزی سپاه ایران پایان می‌یابد آورده است. بخشی از این حماسه چنین است:

    “کیخسرو” آگاه شد که افراسیاب شاه توران، سپاهی بزرگ را برای حمله به ایران گرد آورده است. او گودرز را با لشگری گران به “کوه زیبد” فرستاد. ولی گودرز پیش از آن که جنگ را آغاز کند پسر خود، گیو را با پیام صلح نزد پیران ویسه به توران فرستاد:

بی آزار لشگر به فرمان شاه                                    همی رفت منزل به منزل سپاه

چو گودرز نزدیک “زیبد[۱]” رسید                                سران را ز لشگر همی برگزید

در جای دیگر می‌گوید:

بگوئی به پیران که من با سپاه                                    “بزیبد” رسیدم بفرمان شاه

ولی افراسیاب پادشاه توران، جنگ را انتخاب کرد و به پیران ویسه فرماندۀ خود فرمان داد به جنگ ایرانیان برود. دو سپاه در دشت “گنابد” در مقابل هم قرار گرفتند:

                   بیامد چو پیش “گنابد” رسید                         بران دامن کوه لشگر کشید

                   چو پیران سپاه از “گنابد[۲]” براند                      بروز‌ اندرون روشنائی نماند

چو دانست گودرز کامد سپاه                         بزد کوس و آمد ز “زیبد” براه

ز “زیبد” همی تا “گنابد” سپاه                       در و دشت از ایشان کبود و سیاه

   پنج روز آرایش جنگی دو لشگر، ایرانیان در کوه “زیبد” و تورانیان در کوه “گنابد”، هر دو سپاه را خسته کرد و در نهایت بنا بر این شد که ۱۱ نفر از دلیران هر سپاه انتخاب شوند و جنگ تن به تن کنند. در این نبرد هر یازده جنگجوی تورانیان بدست ایرانیان کشته شدند و سپاه تورانیان پا به فرار نهاد. کیخسرو پس از شنیدن خبر پیروزی سپاه ایران، بسوی کوه “زیبد” حرکت کرد و در جشن پیروزی حضور یافت و دستور داد پیکر پیران ویسهِ را در ایوانی در دامنۀ کوه (در صوفه) به خاک بسپارند. این مکان را امروزه ایوان صوفۀ پیر می‌نامند (ویکی‌پدیای فارسی، زیر نام زیبد).

   آثار کهن بسیاری چه در شهر گناباد و چه در دشت و کوهپایه‌های آن وجود دارد که نشان از عمر هزاران‌ساله این زیستگاه و پهنه “دشتِ گناباد” است. داستان حماسه‌ای جنگ دوازده‌رخ در شاهنامه نیز تأییدی بر دیرینگیِ استوره‌ای “گناباد” می‌باشد.[۳]

     با‌توجه‌به اینکه یکی از نام‌های کهنِ گناباد، “کنابد” (Kanābed, Konābed) و دیگری “جنابد” (Jonābed) بوده می‌توان به‌احتمال‌زیاد گفت که “جنابد”، عربی شده “گنابد” (Gonābed) و “کنابد” (Konābed, Kanābed) است.

شهر”گِناوه” (Genaveh)

     “گِناوه” (Genāveh, Genāweh)، نام شهری بندری و کهن در کناره شمالی خلیج‌فارس و مرکز شهرستان گناوه در استان بوشهر است. از دیگر نامهای پیشین آن “غناوه” و “گندآوه” است(ویکی پدیای فارسی). این زیستگاه در کتاب‌های قدیم به نام‌های “گنابا”، “گنفه”، “گناوه”، “جنابه” و “جنابا” آمده است. زیستگاه مخروبه “گناوه” قدیمی در شمال شهر گناوه امروزی قرار دارد. در محل “گناوه” قدیمی آثاری باقی مانده است که امروزه به نام‌های تیرسول (شنِ فشرده)، تل‌ گنبد، تل ‌گودی، تل ‌مناره و تل ‌امامزاده خوانده می‌شوند. در ویرانه‌های اطراف “گناوه”، گوپال (گل پخته استوانه‌ای شکل)، به‌صورت سفال زرد یا سرخ‌رنگ، فراوان به چشم می‌خورد. در‌حال حاضر از “گناوۀ” قدیم به‌جز آثار سنگ‌ها و پی‌های مدفون در زیر خاک و بازمانده تاق‌نماهای سنگی اثری دیده نمی‌شود. ‌گاهی در درون گودال‌ها و حفره‌ها و در زیرِ پی‌های عمارت‌های ویرانه، سکه‌ها و دست‌افزارها و مصنوعات سنگی و سفالی یافت می‌شود (ویکی‌پدیای فارسی).

 فهرستی از جاهائی که نام آنها به نام‌های “گناباد” و “گناوه” شبیه است:

   واژۀ “گناباد” از دو بخش “گن” (Gon) و “آباد” (Ābād) تشکیل شده است. واژۀ “گناوه” نیز از دو بخش “گن” (Gen)  و “آوه” (vehĀ) تشکیل می‌شود. واژۀ “جن” (Jen,Jan,Jon) گویشی عربی شده از واژۀ “گن” است که در آن، حرفِ “ج” بجای حرف “گ” نشسته است. بنابراین مثال‌هائی از نام جاهائی در زیر آمده که یکی از واژه‌های “گن” و یا “جن” را در ترکیب خود دارند.

۱-“گناباد” مشهد(Gonabad)

     جانام “گناباد” (گُن‌آباد)، نام دهی است در دهستان میان‌ولایت، بخش مرکزی، شهرستان مشهد، استان خراسان رضوی (ویکی‌پدیای فارسی).

۲-“چشمۀ آبگرم گنو” (Genow Hot Spring)

   “چشمۀ آبگرم گنو”، نام چشمۀ آب معدنیِ گرمی در فاصله ۳۴ کیلومتری شمال شرقی بندر عباس، بر سر راه بندر عباس- سیرجان می‌باشد. این چشمه در بخش مرکزی شهرستان بندر عباس واقع شده و یکی از نقاط دیدنی استان هرمزگان است. چشمه “گنو” در دره‌ای قرار دارد که کوه “گنو”، از شمال و جنوب، آن را فرا گرفته است. از آب این چشمه برای استحمام (آب درمانی) و آبیاری نخلستان استفاده می‌شود. آب چشمه “گنو” جزو چشمه‌های خیلی گرم و گوگردی محسوب می‌شود. (ویکی‌پدیای فارسی)

۳-“تِگن” درّه گز(Tegen)

  “تگن” (Tegen, Tagan)، نام دهی در دهستان درونگر، بخش نوخندان، شهرستان درّه گز، استان خراسان رضوی است (ویکی‌پدیای فارسی).

۴-“رودِ تجن” GEN010  (TAB) “Tajan River”

   جانام “رودِ تجن” (Tajan, Tejen)، نام رودی است که از حاشیه شرقی شهر ساری می‌گذرد و به دریای خزر می‌ریزد. این رود از کوه‌های چهاردانگه، دودانگه و هزارجریب سرچشمه می‌گیرد (ویکی‌پدیای فارسی).

۵-“سنگِ تجنِ” نوشهر( Sange Tajan)

     “سنگِ تجن”، نام دهی در ۴ کیلومتری نوشهر، مازندران است (ویکی‌پدیای فارسی). این دِه در منطقه دورافتاده خیرودکنار واقع شده است (گوگل ارث).

۶-“تجنِ” سرخس (Tajan)

     “تجن”(Tajan, Tejen) ، نام مرکز دهستان سنگر، از بخش مرکزی، شهرستان سرخس، خراسان رضوی است (ویکی‌پدیای فارسی).

۷-“تجنِ” آستانه اشرفیه(Tajan)

    جانام “تجن” (Tajan gukeh)، نام دهی از دهستان کیسِم (Kisem)، شهرستان آستانه اشرفیه، استان گیلان است (ویکی‌پدیای فارسی).

۸-“رودِ تجنِ” ترکمنستان (Tejan River)

   “رودِ تجن” (Tejen, Tajan)، نام رودی است که از شرق شهر سرخس می‌گذرد (در واقع از میان سرخس ایران و سرخس ترکمنستان) و از جنوب به شمال جریان دارد. این رود به نام “رود سرخس” و همچنین “هریرود” نامیده می‌شود (ویکی‌پدیا).

۹-“تجنِ” ترکمنستان( Tejan)

    “تجن”، نام شهری کهن و کوچک در ترکمنستان است.  نام‌های دیگر این جا “تِجِند” (Tejend)، “تِجِنت” (Tejent) و “تِژِن” (Tezhen) می‌باشد. “تجن”، همچنین نام واحه‌ای در صحرای قره قوم، استان آخال (Ahal) ترکمنستان می‌باشد. فاصله جاده‌ای این شهر تا عشق آباد، مرکز ترکمنستان، ۲۲۰ کیلومتر و در جنوب شرق آن قرار می‌گیرد (www.wikipedia.org). “تجن” در کنار رود “هری” (Hari)، یا “هریرود”  قرار دارد.

   به نظر می‌رسد که شهر “تجن” نام خود را از رود “تجن” گرفته باشد؛ همچنین احتمال دارد که ریشه نام “آخال”، “آکال”، “آب کال” (کال به معنی رود خشک) باشد.

۱۰-“تجنک” بابل  (Tajanak)

    “تجنک” (Tegenak, Tajanak)، نام دهی در دهستان کاری‌پی، بخش لاله‌‌آباد، شهرستان بابل، استان مازندران است. نام محلّیِ این دهِ تاریخی، “تیجنک” است و به “کیامحلّه” هم شهرت دارد (ویکی‌پدیای فارسی).

۱۱-“تجنک” آمل  (Tajanak)

   “تجنک” (Tajanak, Tejenek) ، نام دهی در دهستان پایین خیابان لیتکوه، بخش مرکزی، شهرستان آمل، استان مازندران است (ویکی‌پدیای فارسی).

۱۲-“تجنک علیا و سفلیِ” ساری  (Tajanak-e olyā va soflā)

   “تجنک علیا و سفلی”، نام دو ده، در دهستان “مذکوره” (Mezkureh, Mazkureh) (مس‌کوره؟) بخش مرکزی، شهرستان ساری، استان مازندران است (ویکی‌پدیای فارسی).

۱۳-“بروجن”  (Borujen)

   “بروجن” (Borujen, Borugen)، نام شهری از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری است. تاریخ اسکان مردم در این زیستگاه مشخص نیست. یکی از نام‌های بروجن “اورجی” (Uwrjey) است. در ویکی‌پدیای فارسی آمده است که این نام را میتوان به دو بخش تقسیم نمود: یکی “اور” (Uwr) و دیگری “جی” (Jey). واژۀ “جی” را یکی از محله‌های اصفهان گفته‌اند (به وجود تپه‌ای‌ کهن در داخل شهر اصفهان به نام “جی” توجّه شود).

    نام برخی از محله‌های بروجن از‌نظر ریشه‌شناسی جالب‌توجّه هستند؛ از‌جمله “طوس”، “تولا”، “کاردونی” (باغ‌قلی) و “اردوبار”.

۱۴-“رودِ هنجن”  (Hanjan River)

    “رودِ هنجن” (Hanjan, Henjen)، نام رودی است که دِهِ “هنجن”  در کنار آن قرار دارد. به نظر می‌رسد که “دۀ هنجن” نام خود را از این رود گرفته باشد؛ نه به‌عکس. “هن” یا “هند” در جاهای متعددی از سرزمین ایران و آسیای مرکزی، نام “رود”ی است؛ برای مثال رود “هن” در جایی به همین نام (رودهن در حومه شرقی تهران و در مسیر تهران‌ـ آمل) یا رود “هندوس” (Indus) که از هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و رود “پنجاب” (پنج‌ رود) به آن ریخته می‌شود و در دریای عمان به دریا می‌رسد و یا مثل دِه “بیدهند” که در کنار رودی به همین نام (رود بیدهند) در حومه قم قرار گرفته است.

۱۵-“هنجن” (Hanjan)

    “هنجن” (Hanjan, Henjen)، نام یکی از دِه‌های شهرستان نطنز در کوهپایه کرکس است. “هنجن” در بخش مرکزی شهرستان نطنز قرار دارد و دارای قلعه‌ای کهن می‌باشد که در سده هشتم هجری قمری مشهور و مسکون بوده است. حمدالله مستوفی در کتاب نزهت االقلوب می‌گوید: «این قلعه بر روی سرسختی ساخته شده و آسیایی بادی داشته است». ده “هنجن” دو قنات به نام‌های “گنبد” و “بیشه” دارد که بین دو دِهِ “هنجن” و “لوگرد” قرار گرفته‌اند (ویکی‌پدیای فارسی).

 ۱۶-“گن‌کن” (Genkan)

    “گن‌کن”، نام دهی در دهستان راسک و فیروزآباد، بخش مرکزی، شهرستان راسک، استان سیستان و بلوچستان است (ویکی‌پدیای فارسی).

۱۷-“قنات جنوِ” بشرویه  (Jenow)

    “جنو” (گنو؟) (Genow? Jenow,)، نام قناتی در دِهِ “ارسک” ((Arask) ، بخش بشرویه، شهرستان فردوس، استان خراسان جنوبی است ( ویکی‌پدیای فارسی، ذیل “فهرست قنات های شهرستان فردوس”).

۱۸-“خُنجینِ” فراهان  (Khonjin)

     “خُنجین” (خنگینِ) (Khonjin, Khongin)، نام زیستگاهی (بخشی)، در بخش “خنجین”، شهرستان فراهان، استان مرکزی است. آثار کهنِ چندی در این زیستگاه و منطقه اطراف آن وجود دارند؛ یکی از این آثار تپه آسیاب خرابه، مربوط به هزاره‌های سوم و چهارم پیش از میلاد؟ در شهرستان فراهان، بخش “خُنجین”، دِه “گورچان” می‌باشد که با شماره ۲۵۰۵۳ ثبت آثار ملّی شده است. اثر دیگر تپه قلعه “خنجین”، مربوط به دوره اشکانیان، واقع در زیستگاه “خنجین” است که با شماره ۲۲۰۷۵ جزو آثار ملّی می‌باشد. (ویکی‌پدیای فارسی).

۱۹-“خانجینِ” زنجان  (Khānjin)

“خانجین” (خانگین ؟)، نام دهی در دهستان گلابر، بخش مرکزی، شهرستان ایجرود، استان زنجان است (ویکی‌پدیای فارسی).

  تجزیه و تحلیل و ریشه‌یابی

    واژۀ “گناباد” از ترکیب دو واژۀ “گُن” (Gon) و “آباد” تشکیل شده است. واژۀ “گنابد” (Gonabed) که در شاهنامه برای زیستگاۀ “گناباد” آمده نیز قابل تقسیم به دو بخش “گُن” (Gon) و “آبد” (Ābed) می‌باشد. همانگونه که در شرح “گناباد” آمد، نام “گناباد” در برخی منابع عربی و اسلامی “جنابد” (Jonabed,Ganabed) است. واژۀ “جنابد” در واقع همان “گنابد” است که عربی سازی شده، به این معنی که در واژۀ “گن”، حرفِ “ج” بجای حرفِ “گ” می‌نشیند.

    واژۀ “گناوه” نیز از ترکیب دو واژۀ “گن” (Gen) و “آوه” تشکیل شده است. در شرح شهر “گناوه” گفته شد که یکی از دیگر گویش‌های “گناوه”، “جنابه” است. اگر واژۀ “جنابه” (Genabeh, Ganabeh) به دو بخش “جن” (Gen,Gan) و “آبه” (Ābeh) بخش‌بندی شود به خوبی آشکار است که واژۀ “جن” گویشی از واژۀ “گن” است که در آن، حرفِ “ج” بجای “گِ” نشسته تا واژۀ “گن” را به “جن” برگرداند. به هر حال در واژۀ “گناوه”، بخش “آوه” (Āveh) گویشی از “آبه” (behĀ) است و به معنیِ “منتسب به آب” و یا “جایگاه آب” می‌باشد.

دو نام “گناباد” و “گناوه” در کلیدواژۀ “گن” مشترک‌اند. لذا این دو نام پس از عربی‌سازی به ترتیب به “جنابد” (Gonabed,Ganabed)و “جنابه” (Genabeh) تبدیل شده و تلفّظ آنها، یعنی “جنابد” و “جنابه” به یکدیگر شبیه‌تر شده است. واژۀ “آباد” یا “آبد” در نام “گناباد” یا “گنابد” نیز به احتمال قریب به یقین، همان واژۀ “آوه” یا “آبه” بوده که به “آباد” و یا “آبد” تبدیل شده است. لذا دو واژۀ “گناباد” و “گناوه” در واقع دو گویش از یک مفهوم هستند  و از نظر ریشه‌یابی(Etymologic) کاملاً هم ریشه هستند.

   در شرح ۱۸ نام‌ مشابۀ  نام‌های “گناباد” و “گناوه” گفته شد که در نزدیکیِ مشهد دهی به نام “گناباد” وجود دارد و احتمالاً  نام قناتی در این دِه است. همچنین گفته شد که “گنو”(گن، او)(Gen,Ow) نام یک چشمۀ آب معدنیِ گرم در استان هرمزگان است. “گن‌کن” نیز که نام دهی است و مرکب از “گن” و “کن” است و “کن”، خود به معنیِ “قنات” و یا “چشمه” می‌باشد. بطوریکه ملاحظه می‌شود تشابه‌ اسمی و موضوعی در ۳ جای مذکور با “گناباد” و “گناوه” وجود دارد. این امر نشان از این واقعیت دارد که واژۀ “گن” به معنیِ نوعی “مظهر آب” است که در این موارد، چشمه و قنات می‌باشند.

      واژۀ “جن” که گویش عربی شدۀ “گن” است در نام‌های “رود تجنِ” ساری و “رود تجنِ” ترکمنستان، “رود هنجن” و “قناتِ جنو”(Jen,Ow) (جن، آب (  به خوبی نشان از رابطۀ واژۀ “جن” با “مظهر آب” یعنی “رود” و “قنات” دارد. به این ترتیب ملاحظه می‌شود که هر دو واژۀ “گن” و “جن”، نشان از “مظهر آب” دارند که می‌تواند “رود”، “چشمه” و یا “قنات” باشد. دربارۀ حرف “ت” در اوّل واژۀ “تجن” (ت،جن) گفتنی است که “تجن” نه تنها نام “رودِ تجن” است بلکه در نام‌های “سنگِ تجن”، “تجنِ سرخس”، “تجنِ آستانه اشرفیه”، “تجنِ ترکمنستان”، “تجنکِ بابل” و “تجنکِ آمل” نیز آمده است. حرف “ت” در این نام‌ها مخفف “ته” (Teh) به معنیِ “گرم” و “گرما” است. به این ترتیب واژۀ “تجن”، اعم از “رود”، “چشمه” و “قنات”، به معنی “مظهری از آب” با ویژگی گرمی و گرمای نسبی می‌باشد.

     در نام‌های “گنو” (چشمۀ آب معدنی در هرمزگان) و “جنو” (قناتِ “جنوِ” بشرویه) واژۀ “گن” و یا “جن” همراه با “و” (Ow) آمده‌ که گویشی دیگر از “آب” و “آو” (Āw) می‌باشد. با کمی اغماض در نحوۀ گویش ملاحظه می‌شود که نام‌های “گنو” و “جنو” به واژه‌های “گنابد” و “گناوه” (“جنابد” و “جنابه” عربی شدۀ “گنابد” و “گناوه”) بسیار شبیه هستند(“گنابد”، “گناوه”، “گنو” و “جنو”). از آنجا که “گنو” و “جنو” هر دو نام چشمه و قنات یعنی “مظهر آب” هستند احتمال معنیِ “مظهر آب” برای “گنابد” و “گناوه” به یقین نزدیک می‌شود. به این ترتیب همزادیِ زایشی (Etymologic) این چهار نام آشکار می‌گردد.

     حال که مشخص شد “گن” به معنی نوعی “مظهر آب بر سطح زمین” است ملاحظه می‌شود که “گناباد” یا “گنابد”(گن، آبد) و “گناوه” (گن، آوه) هر دو به معنی “مظهر آب” می‌باشند که در آنها مفهوم “آب” یکبار در واژۀ “گن” و بار دیگر در واژۀ “آبد” (bedĀ) و یا “آوه” آمده است، همچنانکه بگوئیم “چشمۀ آب”، یا “قناتِ آب” که مفهوم “آب” در “چشمه” و در “قنات” مستتر است. ولی در عین حال می‌گوئیم “چشمۀ آب” و “قناتِ آب”.

 

     شهر “گناباد” نام خود را از “قناتِ گناباد” می‌گیرد

     ریشه واژۀ “گناباد” و “گنابد” در بررسی فوق مشخص شد. به این ترتیب که واژۀ “گناباد” در حالت عام به معنیِ “مظهر آب” است و در حالت خاص می‌تواند “رود”، “چشمه” و یا “قنات” باشد. لیکن در مورد شهر “گناباد” کدام یک از این سه نوع “مظهرِ آب” مصداق پیدا می‌کند؟. به این منظور لازم است دربارۀ “قنات گناباد” (قنات کیخسرو)، “قصبۀ شهر” که محلّ شهرِ کهنِ “گناباد” است توضیح بیشتری داده شود:

    همانگونه که در تاریخچۀ شهر “گناباد” گفته شد مظهرِ “قنات گناباد” در محلّ “قصبۀ شهر” است و در واقع، آثار بجا مانده از شهر کهنِ “گناباد” یا “قصبۀ شهر” در زیر پای “قنات” مذکور قرار دارد[۴].

       شکی نیست که “قناتِ گناباد”، با توجه به قدمت چند هزارساله و موقعیتِ ارتفاعیِ آن در بالا دستِ شهر گنابادِ کهنه (قصبۀ شهر) می‌تواند هستۀ اوّلیۀ تشکیل  زیستگاه “گناباد” باشد. رابطۀ جغرافیائی و باستانی و تاریخی بین این قنات (که نام دیگر آن قنات کیخسرو است) و رابطۀ علّت و معلولیِ وجود آب برای اسکان اوّلیه انسان در محل “مظهر آب” نشان میدهد که وجود قنات “گناباد” به احتمال قریب به یقین, علّت به وجود آمدنِ هستۀ اوّلیۀ شهر “گناباد” امروزی است. البتّه یک نکتۀ ابهام باقی می‌ماند و آن اینکه  “قنات گناباد” دستکندۀ انسان است. لذا می‌بایستی از نظر زمانی نسبت به اسکان اوّلیۀ انسان در محلّ “قصبۀ شهر” (گناباد قدیم)، متأخر باشد. لذا نمی‌تواند، خود علّت بوجود آمدنِ اسکانِ اوّلیه باشد. در این مورد شاید بتوان گفت که مظهر “قناتِ گناباد” در ابتدا چشمه‌ای بوده (کن،گن) که “گناباد” از توسعۀ آن “چشمه” بوجود آمده است[۵]. نام اوّلیۀ این چشمه یا قنات، بنا به تفسیر و استنباط نگارنده می‌توانسته در آغاز، “گناب”، “گناو”، “گناوه” و یا “کناب”، “کنو”(Kanow) و “کناوه” بوده باشد که بعد‌ها نام شهر “گناباد” از آن گرفته شده است. به هرحال نام این قنات در آغاز، “قناتِ قصبه” و “قناتِ کیخسرو” نبوده است.

  در مورد علّت نام‌گذاری بندر “گناوه” نیز، با توجه به ریشه واژۀ “گناوه” که “مظهری از آب” است می‌بایستی به دنبال “چشمه”، “رود” و یا “قناتی” در محدودۀ “گناوۀ قدیمی” بود. البتّه گرچه چنین “مظهری از آب” در گذشته‌های دور، عاملِ نام‌گذاریِ زیستگاه “گناوه” شده ولی لزومی ندارد که تا امروز باقی مانده و نخشکیده باشد.

۱ –“زیبد” نام دهی در ۲۲ کیلومتری غرب جنوب غربِ “گناباد” است. (تصویر ماهواره‌ای گوگل ارث). در نزدیکیِ این دِه، قلعۀ مخروبۀ کهن “زیبد” بر بالای کوهی واقع شده است. دِهِ “زیبد” (زیود) جزو دهستان زیبد، بخش کاخک، شهرستان گناباد، استان خراسان رضوی می‌باشد(ویکی‌پدیای فارسی، زیر نام زیبد).

۲ در برخی نسخه‌های شاهنامه، “کنابد” نوشته شده است.

۳– رجبعلی لباف خانیکی در کتاب “خاستگاه حماسه‌های پنهان”، انتشارات میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳خورشیدی دربارۀ تاریخچۀ زیستگاه “گناباد” و دشت و کوهپایه‌های آن به تفصیل سخن گفته است.

۴ – “گناپا” یکی از نام‌های شهرِ کهنِ “گناباد” است. نام دیگر گناباد “کنابد” است که مرکب از دو بخش “کن و آبد” می‌باشد. آیا می‌توان گفت که نام “گناپا” قابل بخش‌بندی به سه بخش “گن”(Gon)، “آ” مخففِ “آب” و “پا” است؟ و از این بخش‌بندی استنباط نمود که “گناپا” به معنی زیستگاهی در زیر “پا” ی “گنا” است و “گنا” (Gonā) به معنی گُناو یا “گناوه” است؟! در گویش “کنابد” (Kanabed) نیز آیا می‌توان آنرا به “کن, گویشی از “کان” به معنیِ “قنات” یا “چشمه” گرفت؟ و “آبد” (Ābed) را گویشی تغییر یافته از “آبه” (Ābeh) دانست؟ این پرسش‌ها مطرح می‌شود تا شاید در آینده  دربارۀ آنها پژوهش بیشتری صورت گیرد.

۵ – بطوریکه می‌دانیم، چشمه‌ها مظهر‌های آب هستند که بطور طبیعی بوجود می‌آیند. ولی قنات‌ها را انسان‌ها به منظور بهره‌ گیری از منابعِ آبِ زیر زمینی می‌سازند. ولی در بسیاری موارد، انسان برای افزایش آب‌دهی (دبی) یک چشمه به پاکسازی و توسعۀ چشمۀ طبیعی  اقدام می‌کنند. لذا بعید نیست که نام پیشین که “چشمه” است، پس از دستکاری، پاکسازی و توسعه به نام “قنات” شهرت بیابد. 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights