به یاد و در سوکِ دکتر حسین فاطمی
ای سرورِ آزادگان ، یادت گرامی باد
وقتی که آن ابله به اعدامِ تو فرمان داد ،
وقتی هزاران جان کنارِ جانِ تو جان داد ،
وقتی سرودِ « زنده بادت» بر لبت غلتید ، *
خونخواهیَت را ای به خون آغشته ، فرمان داد
نامِ بلندت اینچنین ورد زبانها شد
راه و روندت رهنمای رفتنِ ما شد
دیدی چسان در دامِ ، خودگسترده ، درافتاد ؟
دیدی که آن بیمایه ابله چه رسوا شد ؟
امروز چون دیروز باز از هولِ جان بگریخت
امروز چون دیروز در بیگانگان آویخت
بارِ دگر این بیخرد با خفّت و خواری
آن آبروی رفته را بر رویِ نامش ریخت
آخر به دامان که ریزم اشک این غم را
آخر کرا گویم غمِ این درد و ماتم را
آوخ که می سوزد هنوز آن خانه در بیداد
شادا که رفتی و ندیدی این جهنم را
هرگز مپنداری که یادت میرود از یاد
هرگز مپنداری که خاموش است این فریاد
آزادگی با یادِ هر آزاده ، می بالد
ای سرورِ آزادگان ، یادت گرامی باد
* « پاینده ایران، زنده باد دکتر مصدق» آخرینکلامش در کشتارگاه.