تحریف و تخریب دلبخواه از متن نوشتهٔ من
منیر طه
به مناسبت روز شانزده آذر، آذر ماه گذشته نوشتهای در احترام آزادی خواندم از هیأت رهبری جبهۀ ملّی ایران. این نوشته شامل پانزده بند است که بند ششم آن برگرفته از نوشتۀ من است به سال شانزدهم آذر ۱۳۸۴، با تحریف و تخریب دلبخواه.
عنوان نوشتۀ من عنوانِ نظمش را دارد: هله برخیز که خون بر سرِ بازار آمد. در گوگل با همین عنوان و با نام من جستجو کنید خواهید یافت و همچنین در آرشیو سایت ایران لیبرال، احترام آزادی، ملیّون ایران، شهرگان ونکوور و دیگر همانندان. از نظمش میگذرم و نثرش را عیناً میآورم:
در یورش به دانشکدۀ فنّی سه دانشجو به نامهای شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا که به همراه دیگر دانشجویان میخواستند از دانشگاه خارج شوند، در راهروی دانشکده تیر خوردند و مردند. روزنامههای نوکرِ دربار و میرآخورانِ روزنامهنگار نوشتند: سربازان تیراندازیِ هوایی کرده بودند. از جان گذشتهای هم نوشت: لابد دانشجویان بالای درخت نشسته بودند. ندانستم چه بر جانش آمد.
تیراندازی هوایی! بجای اینکه سقف دانشکده را سوراخ کند، سینۀ سه دانشجوی هدف گرفته را سوراخ کرد.
«خونی که برجهید و روان شد
پنداشتی ز دیده نهان شد؟ ــ
خون است خون، کجا شود از دیدهها نهان
از فتنهایکه از سرِ خون بردمد فغان»
از سرودهای به وقت دانشجویی
پیش از آوردن بند ششم از مقالۀ ایشان یادآور میشوم که در آغاز سطر اوّلِ این بند نویسنده متوجّه طعن و طنز نهفته در تیراندازی هوایی که در آغاز نوشتۀ من آمده نشده و وارثین آن تیراندازی جنایتکارانه را به جایش نشاندهاند.
اینک ادامۀ نوشتۀ من و آنچه در بند ششم مقالۀ هیأت رهبری اجرائی جبهۀ ملّی ایران آمده:
نوشتۀ من:
وارثین آن تیراندازی هوایی! و بلاگردانانِ بلای ۲۸ مرداد که ملتّی به ستوه آمده را گرفتار اینچُنین پیآمد شومی کردند، فراموش نکنند نخستین خونی که سطح دانشگاه را رنگین کرد، به وقتِ پادشاهِ فراریِ نوکر امریکا بود که با یک اردنگی به داخل دروازه شوت شد و با همان اردنگی به خارجِ دروازه اُوت. این جوان کُشی همچنان ادامه یافت تا خلافتِ دیگر جبّاران و نسخه برداران که وحشیانهترینِ آن را در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ دیدیم و شنیدیم.
ونکوور، هفتم دسامبر ۲۰۰۵ ـ شانزدهم آذر ۱۳۸۴
هیأت رهبری اجرائی جبهه ملّی ایران:
وارثین آن تیراندازی جنایتکارانه و بلاگردانانِ بلای ۲۸ مرداد که ملتی به ستوه آمده را گرفتار اینچنین پیآمد شومی کردند، فراموش نکنند که نخستین خونی که زمین دانشگاه را رنگین کرد، پس از کودتای ۲۸ مرداد و در روز ۱۶آذر بود. عجبا که دانشجوکُشی و جوانکُشی همچنان ادامه یافته است تا خلافتِ دیگر جباران و نسخهبرداران آن روز، ۱۸ تیر ۱۳۷۸ را رقم بزنند و در این روزها تمام دانشگاه های کشور را مورد تاخت وتاز قرار دهند.
تهران – ۱۶ آذر 1401 خورشیدی
اینگونه دستیازی خودمختارانه در سایبان جبهۀ ملّی بیحرمتی به بنیادگذار راستگفتار و درستکردار آن و یاران و همرهانِ همزمان و همانندش است.
شوخی در همسایگی ما و با خبر از ماجرا گفت: اینو بهش میگن قلم اندازیِ ساچمهای.