تماشای جهان
شعری از آران طالبی
تماشای جهان از شکاف دو چشمت
تمام نمیشود
چه کوتاه است زیبایی
تو را با دستهای مشت کرده
بالا بردهاند
نشانت میدهند
حالا تنت میان زمین و آسمان
پخش است
گفته بودم که نرقص
تماشای جهان از شکاف دو آجر
تمام نمیشود
چه کوتاه است ویرانی
این آجرها خانه نیستند
سقف بالای سرت هم
حالا تنت میان آهن و دود
پخش است
گفته بودم که در خانه نمان
گفته بودم که پوستت را میکشند
نه برای زیبایی
که بر تن مردهای
گفته بودم که آسمان صَمغِسرخ میزاید
و دو پریچهی سرطانخوی
تخمِ چرکین میکارند
گفته بودم که مردانِ خاکستریِ سیاستخانه
زنانِ لوند را از میان دندانهایشان
تُف میکنند
گفته بودم که مرگ روی تنت
بارها امضا میشود
و تتوهای تازهتری در بازار رنج
بهفروش میرسد
گفته بودم که از خیال تهرانیات
تا کوچههای تلآویو
تا برج غزه
فقط بوی خون است که میآید
گفته بودم روی مهربانی نان
حساب باز نکن
مردی که کشته میشود
نانآور بچهات نیست
زهرچشمیست که ابر اندوهگین
در تابوت بچهات برایت میبارد
گفته بودم ما همه در تنهایی خود
بمب هستهای رها کردهایم
و تماشای جهان از شکافت دو هسته
تمام میشود
چه کوتاه است زندگی
تو را در میان بُرشی از اتم
رها کردهاند
حالا نشانت میدهند
جهان زیبا نیست
و انسان قرار است بارها بمیرد