جنین ِجنون
عکسها : مرضیه نیک
پسرم را صدا میزنم پسرم را خیلی صدا میزنم پسر خیلی کوچکم را.
خسته ام می کند خانه ی خیلی کوچکم که کوچک است برای اینکه دنبال پسرِ خیلی گم شده ام بگردم . خسته ام میکند .
خیلی به هم ریخته ام. خانه را به هم ریخته ام. خانه مرا به هم ریخته . خانه خیلی کوچک است. که در آن پسر خیلی خیلی کوچکم از
دست رفت. دست از سر زنم هم برداشته ام و گذاشته ام او هم از دست برود.
کسی که از ارتفاع بلندی افتاده دیگر نمی تواند بلندپروازی کند خیلی بلند پرواز بودم که فکر می کردم پسر خیلی کوچکم را خیلی خوب
و خوش بزرگ می کنم که دستش را آخ … دست کوچکش … دست خیلی کوچکش را. انگشتانِ خیلی خیلی کوچکش را. انگشتان خیلی قرمزش را بزرگ می کنم.
زنم داد می زد خیلی بلند. همه میگویند خیلی بزرگش کرده ام. زنم خیلی بلند داد می زد. آن قدر که دادِ پسرِ خیلی کوچکم توی آن
داد ها گم بود. از پله ها بالا می رفتم در حالی که داشتم خیلی سقوط می کردم. هر پله را که بالا می رفتم هزار پله سقوط می کردم،
همه چیز قرمز می شد، خیلی قرمز، مثل پسر خیلی کوچکم، مثل پاهای زنم، مثل دستانم، مثل صورتم، مثل لباس هایم، مثل موهایم.
من بزرگش نکرده ام چطور می توانم بزرگ کنم چیزی را که وقتی خیلی کوچک بوده از دست رفته است. از ارتفاع بلند، خیلی کوچک
سقوط کرده ای و نمیتوانم بزرگش نکنی. وقتی افتاده ای نمی توانی بزرگ شوی.
تو نیافتاده ای تو را انداخته اند. تو نمی افتادی. تو مثل من بلند پرواز بودی. تو باید پر می زدی. پرنده نمی افتد. تو نمی افتی.
تو نمی افتادی.
تو را چطور انداختند بابا.
بابا چقدر بزرگ شدی. بابا تمام خانه را گرفته ای بابا. بابا تمام خانه را همرنگ خودت کرده ای بابا روی فرش
روی سرامیک های سفید روی باند ها روی دستمال ها روی پاهای مادرت روی دستهای من روی صورتم روی لباسم روی موهای من… بابا
تو بزرگ شدی. چه زود بزرگ شدی. تو آن بالا بودی. بالا بودی که دیر رسیدی. رسیدی و همه گفتند قدم نورسیده مبارک. قرار نبود اینقدر زود برسی از آن بال و همه خانه را همرنگ خود کنی. مرا در خودت غرق کنی. مرا قرمز کنی. تو نمی افتادی. تو را انداخته اند بابا.
تو خیلی زود افتادی بابا. خیلی خیلی زود …
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید