حکایتهای نانوشته و انقلابهای ناتمام در خاورمیانه
سخنرانی دکتر حمید دباشی در کنفرانس چالشهای دمکراسی درون زا – در دانشگاه یوبیسی- ونکوور
نخستین سخنران کنفرانس دکتر حمید دباشی سخنان خود را با یادآوری انقلاب ۵۷ و سفر به ایران برای پژوهش در مورد تز دکترای خود که در مورد انقلاب اسلامی بود شروع میکند. همزمان با آغاز سخنرانی شاهد یک اسلاید شو هستیم که تصاویر و پوسترهایی را از رهبران و فعالان نیروهای سیاسی پیش از انقلاب و پوسترهایی در همبستگی با مردم فلسطین و دیگر نهضتهای آزادیخواهانه آن زمان به نمایش میگذارد و دکتر دباشی توضیح میدهد که ارتباط پوسترها با موضوع سخنرانی در ادامه سخنان او روشن خواهد شد.
در هنگامه بحران گروگانگیری طبعا امکان پژوهش در موضوع مورد نظر برای او فراهم نمیشود، اما مجذوب شیفتگی عمومی به خمینی، به ماهیت اقتدار کاریزماتیک پرداخته و از بررسی نقش کاریزماتیک خمینی به بررسی اقتدار کاریزماتیک پیامبر اسلام میرسد و تز خود را در شکلگیری این اقتدار کاریزماتیک پیامبر و باز تولید آن در ابعاد مختلف مینویسد.
اندکی پس از فارغالتحصیلی کتابی مفصل در مورد شکلگیری ایدئولوژیکی انقلاب به نگارش در میآورد که با نام الهیات معترض در سال ۱۹۹۳ به چاپ میرسد. اما بعدتر، در بازخوانی آن در مییابد که کتاب دارای کمبودهای اساسی است. این کتاب به طور عمده به پوشش ابعاد ایدئولوژیکی انقلاب میپردازد، لذا نویسنده از خود میپرسد که نقش مردم در این میان چیست؟ دانشگاهها، کارخانهها، آنها چگونه بسیج شدند؟
برای پاسخ به این سوا لات به جمعآوری نشانههای مختلف تصویری و تجسمی انقلاب، از دیوارنویسی گرفته تا بستهبندی آدامسی که شعاری بر آن نوشتهشده و یا بیلبوردها و دیگر نشانهها میپردازد. پس از آن به اتفاق پیتر چرکافسکی که پیشتر مجموعه بزرگی از این نشانهها را گردآوری کرده بود کتابی مینویسند به نام «صحنهپردازی یک انقلاب» که در آن به تحلیل و بحث در مورد شواهد تجسمی انقلاب میپردازند. کار جمعآوری نشانهها و شواهد انقلاب و آرشیو کردن آنها بدون توجه به گرایشات ایدئولوژیکی این نشانهها و شواهد، خواه گرایش اسلامی، ملی، یا سوسیالیستی انجام میگیرد.
اما رژیم پس از انقلاب به اسلامی زه کردن تاریخ ایران و حذف دیگر جنبههای ایدئولوژیکی، سیاسی و سازمانی آن پرداخته و به طور سیستماتیک یک فرهنگ سیاسی چندوجهی و جهانش هری را اسلامی زه کرد.
مقارن همین زمان بیبیسی فارسی پژوهشی در پیوند با ابعاد کامل این شواهد تصویری انجام میدهد.
سخنران پس از پرداختن به موضوع فوق به بررسی جنبش سبز از زاویه بحث خود میپردازد. دکتر دباشی میگوید وقتی جنبش سبز شروع شد دریافتیم جنبشی شکلگرفته که نه کام لا انقلابی است و نه کام لا رفرمیستی. برخی آن را انقلاب – اصلاح خواندند. دکتر آصف بیات آن را جنبشی پسااسلامگرا خواند و من در این حرکت جنبشی مدنی دیدم. دریافتم که این جوانان در جستجوی آزادیهای مدنی هستند و ماندن یا نماندن رژیم بر سریر قدرت نسبت به این خواستههای مدنی از نظر آنان امری ثانویه است.
کتابی در مورد جنبش سبز نوشتم و در این زمینه مشغولیت اساسی ذهنی من احساس شکلگیری تحولی معرفتی به علت تغییرات جمعیتی و فرسودگی برخی باورهای ایدئولوژیکی بود. این جوانان به دنبال انقلابی سوسیالیستی و یا جنبش رهایی ملی نبودند.
تحولات بعدی در منطقه، با توجه به تشابه ترکیب جمعیتی ایران و دنیای عرب و نقش اینترنت همین سمت و سو را در انقلابهای عربی نشان میداد. از نزدیک تحولات بهار عربی را دنبال کردم؛ و بحثهایم را در کتاب از تحولات ایران به تحولات دیگر کشورهای منطقه بسط داده و به طور مشخص و با اطمینان استدلال کردم که ما پا به دورانی از فرسودگی معرفتی گذاشتهایم.
این استدلال شباهت زیادی به ایده پسااسلامگرایی آصف بیات داشت، با اشاراتی وسیعتر مبنی بر اینکه آنچه که پایانیافته اسلامگرایی مبارز، سوسیالیسم جهانسومی و ناسیونالیسم ضد استعماری است. سه گرایشی که در جریان برخورد با استعمار اروپایی شکل گرفتند. این نیروها همه در انقلاب ایران حضور داشتند. اما نیروهای اسلامی با سرکوب، پاکسازی دانشگاهها، انقلاب فرهنگی، بازداشتهای گسترده و اعدامها کوشش کردند نیروهای دیگر را از بین برده و انقلاب را مصادره کنند.
در سال ۲۰۱۱ برداشتم از انقلابهای بهار عربی این بود که آن اشکال ایدئولوژیکی دیگر کارایی ندارند و پس از پایان دوران پسااستعماری آن شیوه معرفتی تولید ایدئولوژی دیگر معتبر نیست و امکانات آن پایان یافته است.
در نتیجهگیری کتابم برآورد من در مورد بهار عربی این بود که این بیاعتباری و فرسودگی در تولید ایدئولوژی موجب ایجاد یک خلاء شده است. در این خلاء، ما به دنبال شیوههای جدیدی برای شناخت دقیق این انقلابات هستیم. در این مقطع به بررسی شعارهای اصلی انقلابهای عربی پرداختم، از آن جمله شعار «مردم خواستار سرنگونی رژیم هستند.» اما در این شعار سرنگونی رژیم من سرنگونی رژیم شناخت را دیدم، امری که با ما دانشگاهیان مرتبط است. آنچه را که میفهمیم چگونه میفهمیم؟ آنچه را که میدانیم چگونه میدانیم؟ به عبارتی دیگر شرایط نظمدهنده فکری ما در دانشگاهها و اندیشکدهها دیگر پاسخگوی واقعیتهای نوظهور پیش رو نیست. لذا وظیفه ما به عنوان اندیشمندان، دانشگاهیان، و نویسندگان نه این است که دانشگاهها و اندیشکدهها را به دور بریزیم. بلکه اندیشیدن به این نکته است که از چه طرق خاصی میتوانیم این تحولات را در قالبی معرفتی و تئوریک گنجانده و ارائه دهیم.
در اینجا به عنوان مثال میتوان جنبش زنان را مطرح کرد و نگرش جدیدی که باید به آن داشته باشیم. در میدان تحریر زنان با پوششی در انقلاب شرکت میکنند که اگر با همان پوشش در خیابانهای پاریس ظاهر شوند دستگیر میشوند، اما همین زنان در مصر در حال رهبری یک انقلاب هستند. اینجاست که درک و برخورد ما با کل مسئله پوشش و عدم پوشش متفاوت میشود و تشخیص میدهیم که این تبدیل بدن زن به آوردگاه ایدئولوژیکی بین احمدینژاد و سارکوزی، این بت و اره سازی پوشش زنان که برای جداسازی اجتماعی کاربرد دارد، برای ما بیگانه میشود. تجربه من در مورد پوشش و چادر مادرم و کارکرد آن چنین نبوده است. چادر برای زنان ما کارکردی چندمنظوره داشته است.
به طور تاریخی جنبشهای حقوق زنان نه تنها در دنیای عرب یا ایران بلکه در اروپا و آمریکا نیز با ورود زنان به بازار کار آغاز میشود. در حل حاضر ۶۳ درصد از ورودی دانشگاههای ایران به زنان تعلق دارد. اما زنان تنها ۱۲.۳ درصد کل نیروی کار را تشکیل میدهند. ۵۰ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهها نمیتوانند به دلیل وضعیت بد اقتصادی ایران وارد بازار کار شوند.
واقعیت آن است که در سال ۱۹۹۷ تعداد ۳ میلیون نفر داوطلب در کنکور سراسری شرکت کردند درحالیکه تنها برای ۲۴۰۰۰۰ نفر ظرفیت پذیرش وجود داشت، یعنی برای کمتر از ۱۰ درصد داوطلبان. یعنی آنکه ۹۰ درصد از داوطلبان بدون آموزش و بیکار ماندند و البته بخشی از این ۹۰ درصد جذب سه لایه نیروهای امنیتی رژیم شدند؛ یعنی جذب سپاه، بسیج و حزبالله. آنان بهاینترتیب دارای کار، مسکن و درآمد شده و میتوانستند تشکیل خانواده دهند.
دکتر دباشی نتیجه میگیرد که با توجه به صحنه تحولات ایران و دنیای عرب فرموله کردنهای سیاسی – ایدئولوژیکی استاندارد دیگر در برابر این واقعیتها پاسخگو نیست.
پس از آن سخنران به ایمیلی اشاره میکند که در چنین شرایط فکری دریافت کرده است. فرستنده ایمیل میگوید دارای مجموعهای از پوسترهای انقلابی است که با توجه به کتاب دباشی در مورد پوسترهای انقلابی ممکن است برای او مفید باشد. این پوسترها در گالری نویسنده ایمیل در شهر اشویل در ایالت کارولینای شمالی نگهداری میشدهاند. در ابتدا به نظر دباشی چنین میرسد که این پوسترها با سیستم فکری او ارتباطی ندارد و لذا تمایلی به اقدامی در این مورد نشان نمیدهد. اما بعدتر متوجه میشود که به مجموعهای کم نظیر از ۱۴۶ پوستر انقلابی دسترسی پیدا کرده است که استدلال ۲۰ سال پیش او را تقویت میکند. استدلالی مبنی بر اینکه انقلاب ایران چندبعدی و حامل تمایلات سیاسی – ایدئولوژیکی چندگانه بوده و جمهوری اسلامی همه تمایلات دیگر را جراحی کرده است تا همهچیز را اسلامی جلوه دهد.
نهایتاً سخنران برای دیدن پوسترها به اشویل میرود و در آنجا درمییابد که گروهی از هنرمندان، فعالان، و جوانان طرفدار محیطزیست اداره گالری را به عهدهدارند. پوسترها مجموعهای را تشکیل میدهند که بهوسیله کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی خارج از کشور در دوران مبارزه علیه رژیم شاه تهیه و منتشر شدند. در این مجموعه پوسترها شاهد همبستگی با هر آرمان ترقیخواهانه هستیم: جنبش مدنی آمریکا، جنبش رهایی فلسطین، جنبشهای جاری در آفریقا، جنبشهای ترقیخواهانه در اروپا، مبارزات دانشجویان سیاهپوست آمریکایی، و دانشجویان عرب. پوسترها به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، اسپانیایی و غیره هستند.
مقایسه شواهد واقعی ارائهشده در این پوسترها با روایت کلی ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی از انقلاب موجب مظنون شدن سخنران به همه روایات و حکایات تمام و کمال میشود. مظنون به هر کسی که ادعا کند آرشیوی تمام و کمال دارد. نه تنها آرشیو سخنران از سینمای فلسطین که سالها صرف گردآوری آن کرده است و آرشیو پوسترهای انقلابی ناکامل بودند بلکه هیچ آرشیو دیگری هم به تنهایی کامل نبود.
اگر نیروی دیگری غیر از حکومت اسلامی هم نیرویی مانند حزب توده، یا چریکهای فدایی خلق یا مجاهدین بر دیگر نیروها غلبه کرده و شروع به پاکسازی این تاریخ چندوجهی میکردند، در واقع تاریخ را جعل کرده بودند. به همین شکل روایتهای تمام و کامل دیگر نیز، همچون روایت صهیونیسم از تاریخ فلسطین، یا روایت سفیدپوستان از تاریخ آمریکا و کشف آن مورد تردید است.
به گفته سخنران در بازخوانی انقلاب ایران و انقلابهای عربی با دو گروه از مواد اولیه روبرو میشویم. یک گروه نیروهای مادی انقلاباند که از طبقه شروع میشود و با جنسیت و اقلیتهای نژادی تداوم میابد. اینها نیروی مادیای هستند که انقلابات با آن ساخته میشوند. دوم تجسم اجتماعی و چگونگی تبیین این نیروها در این تجسم اجتماعی است.
در کتابی در مورد بهار عربی دباشی به فضای عمومی به عنوان عرصه شکلگیری سه نیروی عمده شرکتکننده در آن میاندیشد. اولین نیرو اتحادیههای کارگری، دومین سازمانهای حقوق زنان و سومین سازمانهای دانشجویی بودند. به نظر او چنین میرسد که حکومتهای تمامیتخواه با هر ایدئولوژی نابودکننده امکان مقاومت اجتماعیاند و به این نتیجه میرسد که مقاومت عمومی نه از طریق مدعاهای ایدئولوژیکی بلکه از طریق فعالیت این سه نیرو در فضای عمومی شکل میگیرد. نیروی کار، زیرا که نیرویی مولد است و بدون آن تولیدی در کار نخواهد بود و به خاطر توانایی این نیرو در به زیر کشیدن ماشین ستمگری. پس از آن و بلافاصله جنبش حقوق زنان است که بایستی در همان اولین گام در جنبش حضور داشته باشد. سوم انجمنهای دانشجویی هستند. اتحادیههای کارگری با خواستههای مشخص کارگری شروع میکنند، اما این خواستههای مشخص کارگری در ابعاد سیاسی جنبش قرار میگیرد. جنبشهای حقوق زنان با خواسته مشخصی نظیر درخواست قوانینی برای حق سرپرستی کودکان شروع میکنند. کسانی که در جبهه اول مبارزه علیه سنگسار هستند این زنان قهرمانند، نه کسانی همچون شهره آغداشلو. این خواستهها نیز ابعادی سیاسی دارند. خواستههای انجمنهای دانشجویی مانند شهریه، خوابگاه و غیره نیز از همین گونه است.
سخنران سپس میگوید که با بیانی آزادتر به این انقلابات اندیشیده است، نه بیانی چندان آئینی مانند مدلهای عبدالناصر، مصدق، گاندی، یا نهرو که می ایند و کارشان رهایی بخشی است، بلکه به عنوان حکایتی که نمیدانیم در صفحه بعدی آن چه میگذرد. ما به بنیادهای اجتماعی نیاز داریم، به تحول سیستماتیک فرهنگ. ما به یک شخصیت کاریزماتیک برای رهبری انقلاب نیاز نداریم. در این صورت است که استعاره انقلاب شروع به تغییر میکند. انقلابی که یک شبه رخ میدهد. انقلاب کلاسیک مارکسیست – لنینیستی. دباشی میگوید من در پایان کتاب بهار عربی ایده انقلاب با سرانجام باز را پیشنهاد کردم. انقلابی که زبان خود، ایدهآلها و آمال خود را تولید کند؛ و نسل پس از نسل هر کدام در انقلاب سهم داشته باشند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محسن صفاری؛ مترجم ساکن ونکوور – کانادا است که نوشتن مقالات اقتصادی را از زمان دانشجویی با نشریه دانشجویی باران در لاهیجان آغاز کرده و تاکنون نیز ترجمههای زیادی از او در نشریات فارسی بهویژه شهروند بیسی و سایت شهرگان چاپ شدهاست.
کتاب «زمین، سیاره آسیب پذیر: تاریخ اقتصادی کوتاهی از محیط زیست» اثر جان بلامی فاستر را ترجمه کرده که در سال ۱۳۹۵ در تهران، توسط انتشارات جهان ادیب، منتشر شدهاست.
کتاب «تله ی پیشرفت، پژوهشی در زمینه های محیط زیستی فروپاشی تمدنهای باستانی» نوشته رونالد رایت در زمستان ۱۳۹۸ از سوی نشر چشمه انتشار یافت که تاکنون به چاپ چهارم رسیده، و نسخه صوتی آن نیز منتشر شده است. کتاب «انقلاب زیست بومی، صلح با کرهی زمین» نوشته جان بلامی فاستر را پاییز ۱۴۰۰ نشر چشمه منتشر کرد.
کتاب «تاریخ جهان در آیینه هفت چیز ارزان» از سوی همین انتشاراتی در آینده نزدیک منتشر می شود.