داستان یک فراری
چگونه سرباز ارتش سوریه به شورشیان پیوست
کریستین ساینس مانیتور – نیکولاس بلنفرد
ترجمه: احسان عابدی
داستان این سرباز فراری جوان ضعفهای حکومت اسد را عیان میسازد. در این داستان میخوانیم که افسران ارتش از شورشیان رشوه میگیرند و نیز با دامن زدن به اختلافات فرقهای، سوریهایها را علیه سوریهایها میشورانند.
لبنان، وادی خالد
خالد، رزمنده جوانی که به شورشیان ارتش آزاد سوریه پیوسته، این روزها موبایلش را از خودش جدا نمیکند. چهرهای جدی دارد که حدود بیست ساله نشان میدهد با موهایی صاف و مشکی و ریشی یکی دو روزه. منتظر تماس یکی از خویشاوندانش است که در خانهای امن در شمال لبنان اقامت دارد، جایی آن سوی خط مرزی که با مین پوشانده شده و گشتیهای ارتش سوریه مراقبتش میکنند، بیرون از سوریهای که به سمت یک جنگ خانگی پرمخاطره و خشونتآمیز پیش میرود.
او میگوید: «فقط منتظر همین تماس هستم. بعد، بلافاصله از اینجا میروم. نمیتوانم بیشتر از این صبر کنم. باید برگردم و دوباره بجنگم.»
خالد تک تیرانداز گردان شهدای تل کلاخ است، یکی از چندین و چند واحدی که شورشیان ارتش سوریه را دربرمیگیرد. تل کلاخ در مرز شمالی لبنان واقع است، در ۲۶ مایلی حمص که این روزها به کانون قیام علیه حکومت سوریه و ریاست جمهوری بشار اسد تبدیل شدهاست.
خالد چیزی حدود دو ماه است که در یکی از این خانههای امن در لبنان به سر میبرد تا جراحات و زخمهایش که ناشی از شکنجه در زندان است، بهبود یابد.
تجربیاتی که او در طول این یک سال اخیر کسب کرده شبیه تجربهای است که هزاران جوان سنی مذهب دیگر به عنوان سرباز وظیفه در ارتش سوریه کسب کردهاند، کسانی که از دستور سرکوب مخالفان معترض سرپیچی کردهاند و ضمن فرار از خدمت در نهایت به ارتش آزاد سوریه پیوستهاند. داستان او ضعفهای حکومت اسد را عیان میسازد. او شرح میدهد که چگونه افسران ارتش از شورشیان رشوه میگیرند و نیز با دامن زدن به اختلافات فرقهای، سوریهایها را علیه سوریهایها میشورانند.
خالد پیش از این در نیروی هوایی خدمت میکرد و محل خدمت او جایی نزدیکی دمشق بود. در مارچ سال گذشته، وقتی که اعتراضها در جنوب سوریه آغاز شد او نیز به تل کلاخ (Tel Kalakh) اعزام شد اما ترک خدمت کرد. اعتراضها به سرعت تا غرب کشور گسترش یافته بود و به تل کلاخ رسیده بود که شهرکی سنی نشین است و حدود بیست هزار سکنه دارد.
سرباز وظیفهای که شورشی شد
خالد پیش از آن که به واحد نظامی خود در نزدیکی دمشق بازگردد در نخستین تظاهراتهایی که در تل کلاخ برگزار شد، شرکت کرد. اما دلیل او برای شرکت در این تظاهراتها چه بود؟ او میگوید: «اگرچه من یک سرباز بودم، اما کشتن معترضان خارج از توان من بود.»
خالد در بازگشت دستگیر شد و او را به سرقت سلاح از ارتش متهم کردند. او میگوید: «این یک بهانه بود. آنها فهمیده بودند که من در تظاهراتها شرکت کرده بودم.»
او در یک سلول انفرادی نگهداری میشد در حالی که به شدت کتکش زده بودند. میگوید که با وارد آوردن شوک الکتریکی شکنجهاش کردهاند، و بعد برای اثبات گفته خود جای الکترودها را بر گردنش نشان میدهد.
خالد چهار ماهی را در زندان گذراند تا آزادش کردند و برای ادامه خدمت او را به یک منطقه دورافتاده و محروم در شمال شرق سوریه فرستادند، جایی که غذا به سختی پیدا میشد و شرایط زندگی فاجعهبار بود در حالی که هیچ وظیفهای هم به او محول نکرده بودند. خالد میگوید: «انگار به یک زندان دیگر منتقل شده بودم.»
رشوه پرمنفعت
پس از سه ماه در قبال پرداخت رشوه به دو افسر، در نهایت اجازه مییابد که محل خدمت خود را برای هجده روز ترک کند. اما هنگامی که به خانه بازمیگردد بلافاصله به ارتش آزاد سوریه ملحق میشود.
در آن زمان تل کلاخ تحت کنترل کامل ارتش سوریه و نیروهای امنیتی بود. شبه نظامیان شبیحا (اشباح) نیز به آنان پیوسته بودند که بیشتر آنان از جامعه علویان سوریه هستند. علویان، فرقهای هستند که از مذهب شیعه انشعاب کردهاند و به عنوان پشت و حامی حکومت اسد شناخته میشوند.
خالد وظیفه تیراندازی را عهدهدار شد و خیلی زود خود را در صحنه نبرد با ارتش سوریه یافت.
او میگوید: «نبردهای خیلی سختی با ارتش داشتیم. یک بار یکی از واحدهای ارتش را محاصره کردیم و از آنها خواستیم که خودشان را تسلیم کنند. برخی از آنان پذیرفتند و به ما پیوستند. بعد، ارتش یک نفربر فرستاد تا سربازانی را که هنوز تسلیم نشده بودند، نجات دهد، ولی ما آن را با آرپیجی منهدم کردیم و به هوا فرستادیم.»
مخفی شدن در خانهها
وقتی که ارتش رسمی کنترل شهرک را در دست گرفت، رزمندههای ارتش آزاد سوریه در روستاهای اطراف مخفی شدند. برخی از آنان را هواداران ارتش آزاد پناه دادند و برخی دیگر مجبور شدند که در کوه و کمر بخوابند.
خالد میگوید: «هر جایی که میرویم مردم کمکمان میکنند. آنها ما را به خانههایشان میبرند، دو سه نفر این خانه و دو سه نفر هم آن خانه و به این ترتیب ۲۰۰ رزمنده میتوانند مخفی شوند.»
امروز ارتش آزاد سوریه بر شهرک مسلط شده، اما نبرد همچنان ادامه دارد.
گردان شهدای تل کلاخ متشکل از ۳۰۰ تا ۴۰۰ رزمنده است که به واحدهای ۶ تا ۱۰ نفره تقسیم شدهاند. هر واحد جنگی به جز سلاحهای شخصی افراد، مجهز به یک آرپیجی و یک مسلسل است. به گفته خالد، آنها به وسیله تاکی واکی با هم ارتباط برقرار میکنند و نیز با واژگان کدگذاری شده با هم صحبت میکنند که ارتش رسمی سوریه نتواند با استراق سمع مکالمات آنان را دریابد.
او میگوید: «ما کدهای مختلفی برای مخابره پیامهای متفاوت داریم که میتوانیم مرتب آنها را تغییر دهیم و هر بار که از این طریق با هم ارتباط برقرار میکنیم، بلافاصله بعد از آن تغییر مکان میدهیم تا ارتش نتواند موقعیت ما را شناسایی کند.»
خو گرفتن به جنگ
شیوههای ارتباطی که خالد شرح میدهد، شبیه شیوههایی است که شبه نظامیان شیعه لبنان، حزبالله از آن استفاده میکنند و همین نشان میدهد که اگرچه ارتش آزاد سوریه متشکل از سربازانی است که از ارتش رسمی جدا شدهاند، با این حال آنها به سرعت شمایل نیروهای پارتیزانی را به خود گرفتهاند و از شیوههای آنان بهره میبرند. خالد میگوید که به دست آوردن اسلحه و مهمات، دغدغه همیشگی آنان است؛ «هر بار که یک تیر شلیک میکنیم، مجبوریم در نظر داشته باشیم که این گلولهها چه ارزشی دارند.»
افزایش روزانه شمار کشتهشدگان در سوریه و به بنبست رسیدن راههای دیپلماتیک برای خاتمه دادن به بحران، انگیزه جامعه جهانی را برای حمایت تسلیحاتی از ارتش آزاد سوریه افزایش میدهد. سناتور مک کین از ایالت آریزونا آمریکا تمایل شدید خود را برای مسلح کردن شورشیان سوریهای اعلام کردهاست. مک کین که چند روز قبل به افغانستان سفر کرده بود در همان سفر گفت: «ایران و روسیه به رژیم بشار اسد سلاح میرسانند. مردمی که قتل عام میشوند میباید بتوانند از خودشان دفاع کنند.»
منتقدان طرح مسلح کردن ارتش آزاد سوریه به دشواریهای این کار اشاره میکنند که عبارت است از انتقال تعداد قابل ملاحظهای سلاح از مرزهای سوریه به داخل آن و نیز مشخص نبودن سلسله مراتب و ساخت ارتش شورشیان. به تازگی نیز ایمن الظواهری، رهبر القاعده از قیام مردم سوریه حمایت کردهاست که باعث دامن زدن نگرانیها میشود که مبادا گروههای شبه نظامی جهادی، مبارزه مردم سوریه علیه بشار اسد را مصادره به مطلوب کنند.
با این حال، علیرغم کمبود سلاح، خالد میگوید که ارتش آزاد سوریه گاهی اوقات به واسطه هواداران خود در ارتش رسمی یا افسران اهل رشوه، میتواند به جنگافزارهای پیشرفتهای دست یابد.
او میگوید: «برخی از افسران ارشد ارتش با ما هستند چرا که آنها به اهداف ما ایمان دارند یا این که ما میتوانیم با پرداخت رشوه آنها را بخریم. آنها تنها راه رسیدن ما به سلاحهای پیشرفته هستند.»
او مثال کورنت (Kornet) را میآورد که یک موشک ضدتانک پیشرفته روسی است و آنها توانستهاند که به همین طریق چند تایی از آن داشته باشند.
جنگ فرقهای
تقابل نیروها در سوریه رفته رفته صورتی فرقهگرایانه پیدا میکند. در یک طرف نبرد به طور خاص اپوزیسیون سنی مذهب مسلح ایستادهاست و در طرف دیگر علویانی که طبقه حاکم را تشکیل میدهند. خالد این مسئله را تایید میکند که گردان شهدای تل کلاخ تعدادی از علویان را ربودهاست تا در قبال آزادی آنان حکومت نیز سنیهایی را که بازداشت کردهاست، آزاد کند.
او میگوید: «یک بار دو نفر از اهالی سنی تل کلاخ از یک روستای علوی میگذشتند که آنها را با چاقو زدند و در نهایت به قتل رساندند. ما در حوالی آن روستا یک ایست بازرسی برپا کردیم و ماشینی را که سرنشینانش علوی بودند، هدف قرار دادیم. یکی از آنها خواست فرار کند که با شلیک گلوله او را کشتیم. دو سرنشین دیگر باقی مانده بودند که آنها را گروگان گرفتیم و در ازای آزادی آنها خواستار آزادی زندانیانمان شدیم.»
آیا آنها از قبل این سه علوی را میشناختند؟ آیا آنها سرباز ارتش یا اعضای گروه شبه نظامی شبیحا بودند؟
خالد در پاسخ میگوید: «مسئله این نبود. ما میخواستیم که با دستگیری آنها انتقام آن دو مرد را بگیریم که در روستای آنها چاقو خوردند و هم این که به حکومت فشار بیاوریم که مردم ما را آزاد کنند واگرنه ما دستور داریم که هیچ آسیبی به علویانی که در شهرک زندگی میکنند، وارد نیاوریم.»
این نوع انتقامگیریها و آدمرباییها یادآور جنگ داخلی لبنان در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ است و نیز یادآور وضعیت عراق در سالهای اخیر.
او میگوید: «این یک جنگ فرقهای است. ما هیچ وقت نمیخواستیم که کار به اینجا بکشد اما حکومت مسائل را به این سمت و سو پیش برد.»