در پی شناخت شگردهای واقعگرایی جادویی یا ادبیات جادو -۳
بخش سوم و پایانی
۱- یکی از اهداف ادبیات جادویی، ساختن جهانی است با مرزهای شکسته و با این مفهوم که هر شخص نه منحصر به خود بلکه بهصورت یک امتداد یا ادامۀ اجداد خود و حتی دیگر انسانهاست و یادآور این سخن سعدی که گفت: بنیآدم اعضای یکدیگرند…
۲- هدف دیگر ادبیات جادویی، گسترش جنبههای واقعگرایی در کنار دخل و تصرف در پدیدههای مافوق طبیعی و فرو کاستن از ابهامات در این زمینه است.
۳- در این نوع ادبی آن قدر حوادث غیرطبیعی تکرار میشود تا خواننده بپذیرد در جهانی غیر از جهان خود قرار دارد با جغرافیایی نامعلوم و شخصیتهایی با سخنان متفاوت و در زمانی حلقهای با خصوصیت عدم قطعیت.
۴- در این نوع ادبی سعی میشود خواننده نخست به جادو و حوادث غیرطبیعی علاقهمند و حتی امیدوار شود اما همین که جذب آن شد آرام خود به این نتیجه برسد که با ضد آن روبرو بوده است.
مقدمه:
گرایش به رئالیسم جادویی ناشی از بحران دورۀ دگرگونی و انتقال ارزش های جدید به ارزش های سنتی است و تا وقتی رونق دارد که این انتقال ارزشها به سراسر جهان، حتی به دورافتادهترین جوامع برسد. در دنیایی که از یک سو انسان قادر است به فضا برود و در ماه کاوش کند و از اعماق دریاها نفت استخراج نماید و در آنِ واحد جمعی قادر باشند از طریق اینترنت با سراسر پایتخت های جهان و مراکز قدرت، گفتگو کنند و تصاویر ماهوارهای بفرستند و جمعی دیگر چنان در فقر و فاقه گرفتار گرسنگی و امراض گوناگون ذهنی و جسمی بسر برند و مثل اجداد خود در قرنها قبل زندگی کنند، ادبیات جادو که ریشه در واقعگرایی دارد به پیشروی ادامه میدهد و خوانندگان فراوانی را به خود جذب میکند.
ادبیات جادو ناظر است بر روند تغییر شکل و محتوای تمامی آنچه روزگاری وهم و خیال پنداشته میشد و اکنون علم توانسته به برخی از آن اوهام پاسخ های منطقی بدهد. تا زمانی که تمامی مردم جهان نتوانند از حاصل تلاش های دانشمندان و مخترعان به نسبت مساوی برخوردار باشند، مردم جوامع عقبمانده جز برخورد طنز و هزلآمیز و حتی اغراقآمیز واکنش دیگری ندارند و این واکنش نامش چیزی نیست جز ادبیات جادو یا واقعگرایی جادویی. البته این نامی است که غرب روی این نوع واکنشها گذاشته است.
ادبیات جادو، مجموعۀ شگردها و توجیهاتی است برای بیان شکافی عمیق و ناموزون که بر اثر ورود زندگی جدید و نو همراه اختراعات و اکتشافات غیرقابلتصور و برقآسا و سرازیر شدن بیپشتوانهٔ فرهنگی و اقتصادی آن به جوامع عقبمانده و سنتی و گاه قرونوسطایی. همچنین رئالیسم جادویی جایگزین شکافی است که از باورهای قرونوسطایی در جامعۀ امروزی رسوب کرده است، یعنی یک مسیر و جاده دو طرفه است و هنوز بخش عظیمی از مردم در باره هر یک از این پدیدهها به نظری واحد و قطعی نرسیده و هضمش نکردهاند. تردیدها، دو دلیها، باورپذیریها و باورناپذیریها، عدم قطعیت های فکری و عملی ناشی از زیست همزمان عناصر متضاد در زندگی روزمره و فاصلۀ فراوان بین جوامع عرضهکننده این اختراعات و جامعۀ مصرفکننده این اختراعات، همه و همه دستاویزهایی هستند برای ساختن این نوع ادبیات در سراسر جهان.
نشان دادن صحنههای ناهمگون و ناساز از زندگی روستایی و شهری، غربی و شرقی، بومی و غیربومی، درک واقعیات واقعی و واقعیات خیالی، پدیدههای طبیعی و فوق طبیعی، حضور معجزات ادیان در شهرها و روستاها در کنار رواج فلسفههای هیچانگاری (Nihilism) و درهم تنیدن و گره خوردن های برخی مضامین جدی با شوخطبعی و … گویی یک باره بهمن سنگینی از عقاید جدید و نو را در درون حفرۀ تاریک عقاید عقبمانده و سنتی سرازیر کرده و بقول نیما یوشیجِ شاعر، آب در خواب گه مورچگان ریخته و همگان را با انبوهی از مضامین جدید التقاطی روبرو ساخته است. تا جایی که هضم این مسائل و تفکیک خیال از وهم و از آنچه واقعیت جاری شمرده میشود و آنچه واقعیت پنهان نام دارد، کار دشواری است که این روش نگارشی به اسم ادبیات جادو بعهده گرفته است. در مقالههای قبلی به چند مورد از شگردها اشاره کردیم و در این مقال به چند مورد دیگر اشاره میکنیم.
۱- دوری از طعنه و کنایه:
یکی دیگر از شگردهای رایج در رئالیسم جادوی، پنهان نگاهداشتن نگاه طعنهآمیز و انتقادی راوی – نویسنده است از جهان وهم زده و جادویی نسبت به واقعگرایی معمولی است. در این شیوه نویسنده (منظور نویسندۀ تثبیت شده است) خودش را از باورهای مردم آن منطقه و گروه اجتماعی مورد بحث دور نگه میدارد تا خواننده او را بهعنوان نمایندۀ آن جامعه یا جامعۀ مقابل تصور نکند. بهعبارتدیگر نویسنده هیچگونه اظهارنظر قطعی و صریحی در بارۀ درستی و نادرستی حوادث و اعتبار جهانبینیهای بیانشده، اعم از سنتی یا جدید توسط شخصیتها نمیکند تا این تکنیک منجر به پذیرش خواننده بشود. از آن جا که تبیین حوادث مافوق طبیعی و عناصر خیالی باعث از بین رفتن باورپذیری خواننده میشود. نویسندگان این نوع ادبی، حوادث و عناصر مافوق طبیعی و فراواقعی را به طور کلی قابلبحث نشان نمیدهند تا خواننده دریابد که معقول و غیرمعقول، دو قطب مخالف هم و متضاد هستند و از خود بپرسد چرا بر ضد هم شورش نمیکنند؟ حال آنکه شورش میکنند و خواننده در ابتدای امر نمیبایست آن را مشاهده کند. در این شیوه حضور یک راوی بیغرض و بیطرف که حال و هوایی کام لا متعادل را در تمام داستان اعمال میکند الزامی است.
۲- لحن و شخصیتپردازی:
در ادبیات جادویی دو عنصرِ لحن و شخصیتپردازی باید بتواند پدیدههای فراحسی و غیر ملموس را طوری در نظر خواننده موجه و حقیقی جلوه دهند که خواننده بیهیچ دلیل و برهانی عنصر اغراق و غلو را در گفتار و کردار آنان بپذیرد و نسبت به وقوع حوادث تردیدی به خود راه ندهد. چنین لحنی معمولاً خاصیت جذابیت و اغفال را به حد وفور دارد. در خصوص شخصیتپردازی باید گفت ازآنجاکه رئالیسم جادویی حاصل تلفیق جهان واقعی با جهان تخیلی و فراحسی است، شخصیت های داستانی این شیوۀ ادبی باید از چنان نرمشی برخوردار باشند که بتوانند در دو جهان متفاوت و متضاد زندگی کنند و بهراحتی از جهان زندگان به جهان مردگان بروند و بازگردند و در هر دو جهان به حیات خود ادامه دهند و در هیچ یک دچار حیرت و شگفتی نشوند. گویی اصلاً حادثۀ شگفتی رخ نداده است تا تعجب آنان را بر انگیزد.
۳- گرایش به نثری شعرگونه:
در شیوۀ ادبیات جادویی به دلیل مضامین غیرعادی، هراز گاه منطق نثر به هم میریزد و تا حدی به شعر نزدیک میشود اما این نزدیکی به حدی نیست که ساختار را تغییر دهد. همهچیز آرام آرام صورت میپذیرد. این پدیده جدا از ادبیات جادو، قبلاً هم وجود داشته است، اما در ادبیات جادو تفسیر واقعیت های داستانی اثرگذار بوده و واقعیت دیگر را صرفاً به معنای واقعیت ملموس مادی پس زده است. نگاه کنید به رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست فرانسوی که خود زیر بنایی بوده است برای نثرنویسان ادبیات جادویی که از سال ۱۹۶۷ و با انتشار رمان «صد سال تنهایی» خود را بازشناخت و به هویت شعرگونهگی خود پی برد. نگاه کنید به داستان کوتاه «زیباترین مغروق جهان» مارکز یا رمان «پدرو پارامو» اثر فوئنتس.
۴- چالش اعتقادات و آیینها و …:
نگاه کنید به فرازی از داستان «دو دلار آب*» نوشته خوان بوش، نویسندۀ دومینیکنی. داستان در بارۀ کمبود آب در روستایی دورافتاده با زنان و مردانی که گویی هیچ چارهای ندارند جز نذرونیاز تا باران ببارد و از آن فضای خشک و قحطیزده بیرون بیایند.
«…آفتاب و گردوخاک، گردوخاک و آفتاب. لعنت خداوند برای بد جنسی های بشر بر سر آنان نازل شده بود؛ اما لعنت خدا کجا و ایمان رمیخیای پیر کجا؟… در گوشهای از برزخ، ارواح آمرزیدگان تا کمر در میان شعلههای آتش به حسابوکتاب خود میرسیدند و با آتش پاک میشدند. جالب آن که همانها بودند که مهارِ باران را در دست داشتند. یکی از عجوزههای ریشو از آن ته داد زد… دوستان خبردارید رمیخیای پیر اهل روستای پاس و اُندو، دو دلار پولِ شمع داده و نذر ما کرده تا باران ببارد؟…رفقایش دهانشان بازماند…یکی گفت: دو دلار؟… یکی دیگر از آن ته برزخ با صدای تو دماغی داد زد…پس چرا عوضش را نمیدهند؟ چرا حاجتش را روا نمیکنند؟ آخر این چه طرز سلوک با مردم است؟…
یکی دیگر با صدای خَش دار و نخراشیدهای گفت…باید خواستهاش را بدهیم و… ناگهان در تمام برزخ صدا پیچید…دو دلار آب برای پاس و اُندو. دو دلار آب! دو دلار آب!…و روز بعد در پاس و اُندو آسمان ابری شد و رم یخیای پیر صبح زود از جا بلند شد و در شرق لکههای ابر سیاه را دید…ساعتی بعد باران با ترنم به بام خانه و مزارع میبارید و…بعد روستای پاس و اُندو پر آب شد (طوری که بدتر از روزگار خشکسالی قابل زندگی نبود) طوری که رم یخیای پیر نیز ناچار به کوچ گردید…»
در این برش داستانی پرانتز (طوری که بدتر از روزگار خشکسالی …) از من است تا تاکید شود در اینگونۀ ادبی نویسنده صحنهها را طوری میچیند و گفت و گوها را طوری ادا میکند که خواننده هوشمند از ورای داستان پیام نویسنده – راوی را میگیرد و نیازی به دخالت نویسنده – راوی نیست.
———-
* دو دلار آب، نوشتۀ خوان بوش، ترجمۀ اسدالله امرایی – شمارۀ ۷ مجله تکاپو – دی و بهمن ۱۳۷۲
* مجله «داستان نامه» مصاحبه با عبدالله کوثری – شماره ۵۰، شهریور ۱۳۹۱
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محمد محمدعلی؛ داستاننویس و نویسندهٔ معاصرِ ایرانی، زادهٔ اردیبهشت سال ۱۳۲۷ خورشیدی در تهران است.