دوست من
کسا عنقایی
صمیمیترین دوست من یک جلاد است. من همیشه او را به خاطر خواهم داشت، حتی هنگامیکه او را بکشم، باز به او و مهربانیهایش فکر خواهم کرد. برای خود او هم قابل توجّه است که کسی دوستش بدارد، آخر همه از او میترسند، حتی همسر و بچههایش. در واقع دوست من از همهجانب تحت فشار است. او تنها میتواند امیدوار باشد مردمی که وی را در طول راه خانه تا محل کار و بالعکس میبینند، نسبت به او مهربانی نشان دهند و یا لااقل بیتفاوت باشند.
شاید فکر کنید دوست من، خود از کاری که دارد متنفر است، اما اصلاً اینطور نیست، او کارش را بسیار دوست دارد و حتی از آن لذت هم میبرد، اما مطمئنم که این لذت، لذتی روانی نیست، بلکه لذتی است که مثلاً ما از پیشرفتمان در اموری که به آنها علاقه داریم، حس میکنیم، نه چیزی دیگر.
یکبار دوستم سعی کرد خاطرهای را برایم تعریف کند، اما نتوانست، زیرا هر بار که شروع میکرد جملهاش را بگوید، به چشمانم نگاه میکرد و نمیدانم در آنها چه میدید که منصرف میشد. بالاخره وقتی که اشتیاق مرا دید، گفت:
نمیتوانم خاطره را برایت تعریف کنم، اما فقط مثالی میزنم تا ماجرا را حدس بزنی: تصور کن که مثلاً دختربچهای دستش را در یک شیشه مربای توتفرنگی یا آلبالو ـ فرقی نمیکند فقط سرخرنگ باشد تا خون را تداعی کند ـ فروببرد و بعد وقتی که با اشتیاق دستش را بیرون میآورد تا آن را بلیسد، ناگهان متوجه شود که از مچ به پایین قطع شده است، بیآنکه حتی کوچکترین دردی حس کرده باشد.
مکثی کرد و لیوانش را بالا برد و جرعهای نوشید و بعد ادامه داد: من تنها آرزویم این بود که بتوانم راهی پیدا کنم که انسانها را بدون درد بکشم و اصلاً بهخاطر همین هم این شغل را انتخاب کردم و راستش را بخواهی فکر میکنم به آرزویم رسیدهام، چون چند روز پیش یکی از قسمتهای بدن را که میتوان از آن طریق انسانها را بدون درد کشت، پیدا کردهام.
بعد خندید و ادامه داد: «جالب است نه؟ قانون فکر میکند میتواند انسانها را ادب کند و با درد بکشدشان، اما نمیداند که من راهی پیدا کردهام تا نتواند نقشه کثیفش را اجرا کند، اینطور نیست؟»
پاسخی ندادم، چون در این فکر بودم که او را به طریقی تا پایان همان شب بکشم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید