دو خوانش از مجموعه شعر «پدر»، اثر نعمت مرادی
۱- خوانش ابراهیم عالیپور
شعر کوتاه در ایران و ادبیات فارسی از قاعده و قانون خاصی پیروی نمی کند، (بحث قالب نیست، منظور فرم ظاهری و درونی کار است) یعنی ما برای بررسی شعر کوتاه چارچوب و تئوری مشخصی نداریم که رفرنس بدهیم، چند تایی کتاب از ع.پاشایی و شاملوست که با فرهنگ ما در زیر لایهها مطابقت ندارد.
با تمام کاستیهایمان وقتی شاعری در کمترین حد استفاده از واژهها میتواند به زبان شعر برسد خود جای شکر دارد، یعنی سرودن شعر کوتاه در زبانی و دستور زبانی که خود به خودی به استعاره و چند بعدی کلمه غنی است (و البته کژ و تابیهایی که به زبان شعر کمک میکند) کار سادهای نیست.
کتاب ((پدر)) اثر ((نعمت مرادی )) لازمهی این نگاه است که ما ظرفیتهای برجستهی شعر کوتاهش را بیرون بکشیم و در موردش حرف بزنیم، البته ناگفته نماند شعرهای بلند این کتاب خود جای بررسی و بحث دارند که در متنی چند صد کلمهای نمیگنجد.
کتاب ((پدر )) از آن دست کتابهایی ست که دچار رمانتیسم نشده است، رمانتیسمی که از شاعرانی مانند مشیری و توللی و.. در ایران شروع و تا به امروز خرخرهی شعر جوان ما را میجود، اگر کتاب را نگاه کنیم میبینیم به مفاهیم مانند عشق، محبتهای دو جنس مخالف، رفتارهای کنترل نشدهی هنجار گریز و… نیست، بلکه این کتاب از چندین فضای مختلف اعم از جامعهشناسی، روانشناسی و… تشکیل شده است.
مرد نوشت تابوت
زن ترسید
پاییز
از سر شاخههای کوچه
به حیات رسید
((پدر، نعمت مرادی،۹۴ ،۱۶))
یا:
ما بردگان
جارو به دست کوچکی بودیم
در خیابان
احساس خوشبختی میکردیم
به اندازه
بوی خوش یک زن
((قبلی ،۲۲))
ادبیات انتقادی که واقعا خلاء آن را در ادبیات امروز میبینیم گاه رسالتی مهم همچون روشنگری تودهها و.. بر عهده دارد، ((نعمت مرادی )) فراموش نمیکند که علاوه بر اینکه یک هنرمند است یک شهروند اجتماعی است که بر عهده گرفته است که به نمایندگی از طبقهی اجتماعی خود به مسائل ذکر شده در خود شعر نقل قول کردهام، چون او میداند زبان شعر برندهترین زبان برای به نقد کشیدن است، چرا که در دیگر علوم انسانی مانند جامعه شناسی و … زبان از استعاره خالی ست و به خاطر سانسور مجبور است دو پهلو حرفش را بزند. اما سو تفاهم نشود که شعر در ابتدا هنری است که مولفههایی مانند زیباییشناسی، فرم و.. را رعایت میکند در گام بعدی است که شاعر به مسائل اجتماعی فرهنگی جامعه میپردازد، شکل و ساختار هنری کاملا حفظ میشود همانگونه که نعمت مرادی حفظ کرده است و در محتوا است که رمانتیسم تبدیل به دادخواست و تجلیل در برابر چشم پوشیهای …میشود.
شعر نعمت مرادی شعری ساختمند است که از خط روایتی مشخص شروع و به پایان میرسد، از وجه استعاری کلمات کمتر استفاده کرده است، یعنی ترجیح داده که کلمه معنا و بعد معمول خود را در دستور زبان معیار داشته باشد، یعنی کتاب پدر رعایت شدهی کتابی است که برای اکثریت نوشته است، عوام رابطه بر قرار میکند، خواص را قانع میکند، ساده نویسها را دارد، و به زبان گراها احترام میگذارد.
همانگونه که گفتم شعر نعمت مرادی جنبههای مختلفی برای مطالعه در خود دارد، بعد نشانه شناسی اثر جای کار زیادی میگذارد، بررسی ساختار، نگاه به روایت و ژانری که نعمت مرادی در چارچوبش مینویسد، بررسی زبان و مولفههای زبان و همچنین زیر بناهایی مثل جامعه شناسی و…/ من و پدرم/پارتی نداشتیم/ دستهایمان پارتیمان شد/ هردو کارگر شدیم/ و یا شعر دارکوب از لحاظ ساخت نشانه شناسی…/ دارکوبی که به چشمهایم میزند/ کوری چشمهایم را نمیخواهد/ آشیانهاش را میسازد./
۲- خوانش یحیی ناصری
اخیرا کتاب شعری از نعمت مرادی چاپ شده که مشتمل است بر ۴۲ قطعه شعر کوتاه و در ۶۶ صفحه که عنوانی و نامی برای شعرها انتخاب نکردهاند. ازآنجایی که با خواندن اشعار ایشان بنظرم آمد مجموعه شعر ایشان کارمتفاوتی است از برخی کارهای تکراری وتقلیدی که منتشر میشود واین خود آقای مرادیست که احساسش را بیان میکند نه بتقلید یا برای خوشایند برخی مخاطبان طرفدار مد روز بودن هنر. اشعار ایشان را با عنوان کلی پدر چند بار خواندم ومرور کردم تا بیشتر با فضای عمومی شعرش آشنا شوم در کلام ایشان ابداعات و استعارات زیبایی مشهود است معتقدم برای نقد شعر ناقد میباید از زاویهی دیگری بجز زاویهی دید شاعر کلام را مورد بررسی قرار دهد یعنی بر دیدگاه شاعر احساس و چیزی که بعنوان الهام از آن یاد میشود حاکم است و منتقد میباید با منطق و جستجوی رد احساسات شاعرانه در عینیت یعنی خاستگاه ذهنیات شاعر نظر خود را بیان نماید در واقع آنچه بر قلم و زبان شاعر یا هر هنرمند دیگری جاری میشود از خلع و ماورای طبیعت نشات نمیگیرد بلکه این انعکاس تمام رویدادها واتفاقاتی است که از شرق تا غرب از جنوب تا شمال این کرهی خاکی رخ میدهد و یا انعکاس آنچه در منظر هنرمند به عنوان ناظری ریز بین قرار دارد از کهکشان تا الکترون و تمام این در ناخودآگاه صاحب اندیشه و هنر ذخیره میشود تا لحظهای که امکان بروز مییابد و چه بسیار ناخودآگاه بر زبان شاعری و یا اثری از هنرمند دیگر جاری یا عیان میشود. و من در جستجویم در اشعار آقای مرادی دنبال رد گیری این احساس بودم فضای اشعار بیشتر میل به سیاهی و گاهی یاس دارد شاید متاثر از جویست که عینی و قابل لمس است و تخیل و صحنه پردازیهای او را بدین سو کشانده است و چرا که نه .کلام ایشان گاه از خاطراتی درگذشته با رویدادهایی از حال میکس میشود و پانولی میسازد از گذشته به حال بدون هیچ فراز و فرودی .و این به نوعی دیگر در تنوع و گوناگونی قطعات مشهود است گاه بسیار رمانتیک و گاه آدم را به فضای ریالیسم دزد دوچرخه و چارلی چاپلین میبرد .سیل حوادث و رویدادها انبوه اطلاعات در دسترس شاعر را چنان دیگر آحاد روشنفکر واندیشمند بگونهای در محاصره قرار داده که در هر قطعه و در مجموع اثرمیخواهد تکلیفش را با همه روشن کند .به همین دلیل بهتر است که اشعار آقای مرادی تک تک وجمله به جمله مورد بر رسی قرار گیرد اما از آنجایی که مجالی نیست ناگزیر سخن را به مداقه در چند قطعه کوتاه میکنم .اولین قطعه خطابش به کسی است که دوستش دارد ومیزان دوست داشتن را میسنجد با اساطیر سالیان دور قیاسی در خیلی دور و خیلی نزدیک .قطعهی دوم اشاره به دارکوب و ساختن لانه به نوعی تنازع بقا را نقد میکند که نه در جنگل که در میان ما آدمها جریان دارد از دید من قبح پروسه را به زیبایی افشا میکند شاید شاعر یا خوانندهی دیگر این شعر از زاویهی دیگری بدان بنگرد و کار دارکوب را در سطح جامعه توجیه کند که جای بحث دارد یعنی حق میدهد به کسی تا خانهی خویش آباد کند به بهای خانه خرابی و حتی نابودی دیگری یا دیگران بهر حال شاعر آنچه را باید بگوید به زیبایی و اختصار بیان نموده است .شانزدهمین قطعه اشاره به گذشته و حال دارد توصیف تراژدی است نمایش خشم از کردار خویش و اکنون تکرار تراژدی با عاملیت خودمان اما با دیدگاهی مردسالارانه و این بینش از ابتدا تا انتهای اثر مشهود است حتی زمانی که بظاهر رگههایی از فمینیسم در خود دارد نیز وجه مردسالارانه غالب است این یکی از ایراداتی ست که میشود مطرح کرد .یکی از زیباترین قطعات شعر شمارهی هیجده است که اگر نامی برای آن انتخاب میکرد بهتر بود سوژهی خوبی را انتخاب نموده و بخوبی هم از عهدهی ترسیم فضای مناسب و گویا برای موضوع بر آمده است. در پایان شعر پوست انداختن جنازه و آرام شدن مردم روستا تلنگریست به اندیشیدن برای جوابی به چراهای بسیار. اگر بخواهیم وارد جزییات و نکات ریز اثر شویم مواردی بچشم میخورد که شاید تغییراتی در آنها به کاملتر شدن آن کمک کند هرچند این موارد چنان نیست که خدشهای قابل اعتنا بر اشعار وارد کند . برای نمونه در شعر چهارم (دکور اشیا را طوری میچیند) را با توجه به اینکه دکور خود معنای چیدمان را میدهد میشد به گونهای دیگر نوشت .در شعر بیست و یکم (چه زمانی بدرند چه زمانی دریده شوند) جای کلمهی (که) در هردو بند خالی است در شعر بیست و دوم (سایش نباتات) را من نتوانستم درک کنم در انتهای همین قطعه حرف (و) در(و برای خاک…..جشن گرفتیم)با توجه به بند های بالاتر زاید بنظر میرسد اگر اشتباه در چاپ نباشد .درمجموع اشعار آقای مرادی سرشار از نو آوری است نگاهی فراگیر به جهان ما دارد بدین معنی که نگاهش تک بعدی نیست پدیدهها را از ابعاد مختلف تاریخی فلسفی و جامعه شناسی مورد کنکاش قرار میدهد. کتاب ایشان از کارهای خوب و قوی منتشر شدهی نسل جوان ماست به ایشان تبریک و خسته نباشی عرض میکنم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید