دو خوانش از مجموعه شعر «پدر» اثر نعمت مرادی
- خوانش سریا داودی حموله
ـ دوستت دارم زیبای من/اندازهی/چاقویی که/گردن اسماعیل را نبرید/اندازه لبخندی به شکل مرگ/که شعر به دوش میکشد./
مجموعهی «پدر»[i] تکرار مستمر «من ـ تو»های فاعلی هم بستهی تعقیدهای «لفظی ـ معنایی» است.
در این دیالکتیک فراشخصی شعر آیینهای از واقعیتهای فردی ـ اجتماعی است که کالبد اصلی ابژههای آن متعلق به قلمرو شگفتانگیز معنا میباشد. و حکمهای تحکمی حاصل تردید و دودلیهای تعارضی بین خودآگاه و ناخودآگاه است. در این جدانشینی و پارادوکسهای تقابلی ـ تقارنی از پیچیدگی زبانی خبری نیست:
ـ مرگ/برگی بود/شبیه پنجه گرگ/روی آخرین بوم نقاشی پدر./
شاعر-راوی با نگرههای اجتماعی، زبان تلگرافی و گاه حسهای نوستالژیکی بن مایههای متن را بنا نهاده است. فرم ساده را برای بیان مفاهیم پیچیدهی فلسفی انتخاب کرده و ساختار پیچیده را برای بیان امور ساده بر گزیده است، سعی دارد زبانِ شعر را تعارضی ـ تقابلی نشان دهد، پس با نسبیگرایی واقعیتهای انتزاعی (ذهنی) را به تصویر در میآورد و با آشنایی زداییهای معنایی به سمت مفاهیم ساختاری میرود و با فضای ساختاری تقابل و تناقضهای عینی میسازد.
معمولا فضایی که میآفریند ریشه در مناظر دانای کل روایی دارد، از عادتهای کلیشهای گریز زده و حسهای معنایی و مفهومی را به جوهر شعر نزدیک میکند و با تلفیق «ذهن ـ عین» ابژهها را همپوشانی میکند:
ـ اتفاق درخت/از تبر نیست/درختها/گاهی/به میل خود، خودکشی میکنند./
مفاهیم انسان مداری حضوری عینی و ملموس دارد، از لحاظ زبان، لحن، زاویه دید… فضای شعرها تعریف قانع کنندهای دارند و تمهیدات متعارض حاصل جدال بین ذهنیت و عینیت است:
وجه استعلایی متن از کشفهای زیباشناختی است. با وجود روایت خطی، شعرها سطحی جنونمند دارند، زبان تصویری مجموعه از گزارههای به هم پیوسته میباشد و گزارههای ترکیبی و ادراکات حسی نیروی محرکهی شعرها محسوب میشود.
لایهی پنهانی در شعر وجود ندارد، معمولا راوی صریح و روشن حرف میزند.این نوع حرکت در محوریت دیالکتیک فراشخصی به سبب ظرفیتهای مختلف ساختاری شده است:
ـ هر وقت به تو نزدیک میشوم /به اندازه/تمام درخت های خیا بان/از من دور می شوی/زنی به شکل پارازیت /سرک میکشد توی تصویر/پاره میکند/میرود تا رفتن/رفتن فعلی است/که باید برود/و تو ماندهای/پشت به من/با موهای شرابی/و چشمهای به شکل التماس/به شبیه/دعوت ترین دعوت/برای شب تن/شب ستاره بازی/ستاره هم لبخند ندارد/قهر کردهای /نازت خریدار/ دارد/اهوی دوپا/زندگی تیمارستانیست دونفره/مرگی دونفره/بی باران/و لبهای که گریه میکند/من/ یااو/او/ یا من/او/زن تر است/حق گریه با اوست./
ماهیت انضمامی اُبژهها وابسته به فرمِ زبانی است و حسهای نوستالژیکی وابسته به واقعگرایی زبان است، ماهیت پرسشگونه بعضی ابژهها بسامد مشترکی از «عین ـ ذهن» را بر دوش دارند.آنچنان که ساختار معنایی بندها حاصل کشمکشهای درونی «طبیعت ـ انسان» است و این دیالکتیک فراشخصی هم بستهی تجربههای تلفیقی «ذهن ـ عین» میباشد.
ساختار زبان هم بستهی موتیفهای «غنایی ـ تغزلی»است و لحن رمانتیک نوعی واکنش «حسی ـ عاطفی» به نسبت ابژهها میباشد.
تلفیق آبژکتیویته (عینیت مندی) و سابجکتیویته (ذهنیت) در محتوا جذابیت بیشتری دارد و ایجاز مندی و روایت ساده از اشیا و پدیدهها منجر به تصاویر روایی میشود:
ـ کودک/جلوی سینما ایستاده بود/ارزو داشت/اپاراتی سینما شود/سینما سوخت/ارزویش را در چمدان گذاشت./
تک گوییهای توصیفی معطوف به زبان ساختاری است. تِم (مضمون)های نوستالژیکی مفاهیم هستمندی را یدک میکشد، و پدیدههای عینی جز دلالتهای معنایی است که در این نظاممندی تصاویر روایی بازنمود بارز دارد..
گرچه شاعر با تجربههای اکتسابی برای کشف افقهای نو تلاش میکند،اما بعضی ترکیبهای وصفی حامل بار اضافی هستند و در بعضی بندها دریافتهای شاعرانه فدای فضای ساختاری شده است. دو مقولهی «مرگ ـ عشق» در جزییات نمود برجستهای دارند و غرابت ساختاری هم پیوند به سویههای معنایی است :
ـ اتفاق درخت/از تبر نیست/درختها/گاهی/به میل خودشان خودکشی میکنند./
هستمندیهای محسوس نشات گرفته از معنا محوری است و تقابلهای لفظی ـ معنایی هم بستهی محورهای جانشینی(انتخاب کلمات) میباشد.رویکردهای نوستالژیکی هم وابسته به سویههای معنایی است و ساختار سیستماتیک، آمیزهای از نگرههای اجتماعی و فردی میباشد.
[divide style=”2″]
- خوانش مصطفی مرادی
مجموعه شعر پدر، کتاب تازهای از نعمت مرادی است که در شصت و هفت صفحه و با چهل و دو شعر کوتاه و بلند، توسط انتشارات آسا در بهار نود و چهار منتشر گردیده و روانه بازار کتاب گردیده است. اولین سوالی که در مورد این کتاب به ذهنم خطور کرد این بود که این مجموعه شعر، چقدر میتواند برای من مخاطب، تاویل و تفسیرهای زیستشناختی داشته باشد؟ حالا چه در شعرهایی که رنگ و بوی شهریتری دارند، شبیه شعر چهار کتاب، که به نظر من یکی از موفقترین شعرهای نیمه بلند این مجموعه محسوب میشود، چه در مورد شعرهایی که به تدریج رنگ و بوی بومیتری دارند، شبیه شعر سی در صفحهی پنجاه و یک، و یا شعر سی و دو، صفحه پنجاه و دو، یا شعر چهل صفحهی شصت و چهار، حالا من میخواهم دربارهی شعر سی و دو مواردی را هم از جنبهی ساختاری و هم از جنبهی جامعهشناختی و روانشناسی ارائه بدهم.اما قبل از تحلیل من در مورد این شعر، شعر را با هم مرور میکنیم. «نام پدرم درویشعلی / با سبیلهای کم پشتی که نداشت / نه درویش بود / خیابانها را دوره کند / نه علی بود / در خانهی کسی را بزند/ او یک بیمار بود / که هر روز / با دستان سنگیناش / روی گونههایم / یادگاری مینوشت./ جنبهی اولی که در موردش بحث میکنیم، جنبه ساختاری قضیه است. لوی استروس معتقد بود، که باید الگوهای زبانشناسانه به قلمروهای دیگر زندگی اجتماعی انسان تعمیم داده شود. برای مثال روابط خویشاوندی در تمامی جوامع انسا نی، همواره، به نظامهایی از عناصر متفاوت و متقابل شکل میدهند که در آنها زنان در میان طوایف و قبیلهها رد و بدل میشوند،و یا به اصطلاح به گردش میآیند. در این مبادله یکسر، همانند مبادله واژهها میان افراد گونا گون است در استفاده از زبان. اما چه کسی میتواند نگاه خلاقانهای به این واژهها داشته باشد. گاهی با قرار دادن و همنشینی چند واژهی ساده، شاعر میتواند جنبههای مختلف یک رابطهی خویشاوندی پدر و فرزند را به تصویر بکشد. که جنبههای گوناگونی از زندگی خانوادگی، و همچنین، زندگی اجتماعی انسان باشد. نعمت مرادی چه در زبان ساده و بیتکلفش، و چه در ایجاد ساختارهای خطی و شکسته در فرم، تا حدود زیادی موفق عمل کرده است. همخوانی ارگانیک میان اجزا، خود میتواند گویای این مسئله باشد. چهارچوب یا شالودهای که میتوان خیلی از عناصر را در آن ریخت. انتخاب اسم درویشعلی، و کارکرد دوگانه و سه گانهای از این اسم، تا حدودی زیرکی شاعر را به رخ میکشاند. استفاده از یک اسم تقریبا بومی در شالودهی یک شعر، چقدر خوب میتواند باعث قدرت، و ایجاد یک تکنیک و بازی فرمی، از دو واژهی درویش و علی گردد. دومین مسئله این شعر این است که، آیا این شعر خواستگاه واقعی دارد. و بر اسا س و پایهی واقعیتهای تجربی و زیستی شکل گرفته است. یا نه، پایه و اساس آن نشئت گرفته از تخیل شاعر است. پس این مسئله هم میتواند جنبه ذهنگرایی در راستای تخیل را داشته باشد، و هم خردگرایی بر اساس مفهوم تجربههای زیستی، ماین دوبیران، در زمان خود گفت که تخیل را نمیتوان کارکرد ویژهای به شمار آورد. چرا که برگیرنده دو پد یده روانی است، یکی قوهی دریافت شاعر، و دیگری توان خواست. و پ . کوارسی بر این باور است که پرسانههای تخیل، از حدود پر سانههای روندهای ادراکی و عقلی فراتر نمیرود. پس با این دو نظریه میتوان گفت که شاعر، زندگی کافکا گونهی نه تنها زندگی شخصی خود، بلکه بوسیله آن، توانسته یک جامعه را روانکاوی کند. کتک به عنوان یک مسئله مهم چه از جنبههای عقیدتی کافکاوار، و چه از جنبههای عاطفی واحساسی جایگاه ویژهای در خیلی از جوامع دارد. نقش کتک به عنوان یک اصل در تنبیع چه روابط پد ر و فرزند، و چه در زندگی زناشویی، به عنوان یک اصل کار بردی مورد استفاده قرار میگیرد. بدون در نظر گرفتن آسیبهای اجتماعی، و این طور میشود که شعری به این زیبایی، در نوستالژیک یک شاعر سر باز میکند و نوشته میشود. و این است که از یک شعر کاملا ساده، اما با تفکری پیچیده، به چند گونگی معانی و مفهوم آفرینندگی شاعرانه در شعر خوب توجه میکند. بازنمایی این واقعیتها در شکل هنرمندانهاش میتواند باعث ایجاد تاثیر بر مخاطب و در سطح بزرگتری جامعه باشد. اگر شبیه همین شعر، قدرت این امکان را داشته باشند که بتوانند تابوهای جامعه را به تصویر بکشند. و قابلیت در ک حسی و دریافت پذیر باشند. میتواند بستر خوبی از آگاهی باشد. نشان دادن این جور تابوها، باید کاملا با هدف نگاشته شود. و نقش پدر به عنوان یک الگو، پدر به عنوان یک رهبر و تکیهگاه، هم میتواند باعث تخریب خانواده شود، و هم میتواند باعث ایجاد استحکام و قدرت و روند رو به رشد خانواده در سطح جامعه گردد. با هم شعری از کتاب را بخوا نیم./ زنم چرخ خیاطیاش را دوست دارد / بچهاش / و ظرفهای چینی داخل بوفه را / اشیا را طوری میچیند / تا زیبایی سالها در آنها بماند / گلهای روی تراس را شبیه خودش آرایش میکند/ و با قفل دستانش برایم آغوش میسازد / اما من بدون توجه به اشیا / به گلهای روی تراس / عشق را لابه لای کلمات / در بوف کور/مسخ / و تنهایی پر هیاهو جستجو میکنم / بدون اینکه بفهمم /انگار/ زنی زیبا رو / روزی صد بار / اندازهی این کتابها / در این خانه زنده به گور میشود/
______________
[i] پدر، نشر آسا، چاپ اول ۱۳۹۴
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سریا داودی حموله شاعر، نویسنده و محقق کارنامهای از شعر، نقد و پژوهشهای مردم شناسی دارد. از مجموعههای چاپ شدهی شعرسپید، «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم! آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود! نان ونمک میان گیسوان تهمینه، از عصای شکستهی نیچه تا عصر مچالهی لورکا، من ما بودم با دو فاعل اضافی، سِرنادهای میترائیک، همهی کلمات در میدان ونک پیاده میشوند! در هرکلمهای آفتاب پنهان است! خلیجی که از هر طرف خاورمیانه است! ادامهی زنی که پلاک خانه را گوشواره کرده است! بادها با حرف میم شروع میشوند!…» و همچنین در حوزهی نقد ادبی تاکنون دو جلد از «آنتولوژی شعر شاعران معاصر، کلمات بیش ازآدمی رنج میبرند!»، و یک جلد آنتولوژی شعر شاعران خوزستان به نام بافتارهای منفرد! و هم چنین « آنتولوژی شعر شاعران اقلیمی، بافتار و ساختار ادبیات قوم بختیاری» را منتشر کرده است. البته در زمینهی پژوهش و تحقیقات مردم شناسی، سه گانههای «دانشنامه قوم بختیاری، موسیقی قوم بختیاری و ادبیات قوم بختیاری» را منتشر کرده است.