دو سرنوشت متفاوت برای یک اقدام
از اعدام تا قرارداد ۵ میلیارد تومانی
شهرگان: بابت یک اقدام مشابه در جمهوری اسلامی گرفتن حکم اعدام و یا گرفتن ۵ میلیارد تومان بابت ساخت فیلم ممکن است نصیبتان شود. بستگی دارد طرف حسابت چه کسی باشد و چه زمانی گذارتان به جمهوری اسلامی افتاده باشد.
ممکن است وقتی برای دیدار پدر بیمارتان به ایران میروید شما را به جرم نوشتن برنامهای که در سایت پورنو استفاده شده بازداشت کنند، سپس شکنجه، زندان و در نهایت حکم اعدام در انتظارت باشد.
اما درهمین حکومت ممکن است همه بدانند که شما درساخت فیلمهای پورنو مشارکت داشتهاید و در نهایت یک پروژه ۵ میلیارد تومانی هم برای ساخت فیلم به شما بدهند.
در حالی که حامیان دولتی اسدالله نیکنژاد میگویند که او در فیلمهای پورنو مشارکت داشته همچنان از سپردن پروژه فیلم “لاله” به او دفاع میکنند و این اقدام از سوی معاون سینمایی وزارت ارشاد به “قطعهسازی برای یک خودرو” تشبیه شده است.
البته احتمالا نیکنژاد فیلمهایی را که در آنها مشارکت داشته پورنو نداند اما حتی فیلمهایی رقیقتر از این فیلمها هم از دید مسئولین ایرانی پورنو محسوب میشود.
شمقدری درباره مشارکت نیکنژاد و کمپانیش در برخی فیلمهای پورنو نوشته است: «آقای نیکنژاد وکمپانی وی در ساخت بعضی پروژهها که قطعاً مورد تأیید نیست مشارکت داشته است اما این مشارکت همچون قطعهسازی است که قطعهای از یک اتوموبیل را ساخته و تحویل کارخانه اصلی داده است. از نظر حرفهای ما موقعی میتوانیم یک فیلمساز را در هالیوود پورنو و سکسی ساز بنامیم که وی در جایگاه کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و یا فیلمنامهنویس چنین حضوری در کار داشته باشد و الا یکی از صدها عامل به جز سه رکن مهم یک پروژه سریال یا سینما را به عنوان سازنده آن اثر قلمداد نمیکنند.»
برخی از زندانیانی که حکم اعدام بالای سر خود دارند امیدوارند قاضی آنان نیز نگاهی شبیه به معاون سینمایی وزیر ارشاد داشته باشد. سعید ملک پور یکی از این زندانیان است. او به اتهام نوشتن برنامهای که درسایت پورنو استفاده شده بعد از مدتها شکنجه و زندان حکم اعدام را بالای سر خود دارد. البته او برخلاف نیکنژاد خبر نداشته که بنا است برنامهاش دریک سایت پورنو استفاده شود.
وحید اصغری و مهدی علیزاده فخرآباد زندانیان دیگری هستند که با اتهاماتی از این دست به اعدام محکوم شدهاند.
برای آنان که به ریزهکاریهای جمهوری اسلامی آگاهند این اتفاقات چندان عجیب نیست اما شاید برخی در جستجوی ترازویی برای سنجش این اقدامات باشند.
ملاک استانداردهای دوگانه جمهوری اسلامی البته یک چیز است. خدمت به نظام و نبودن درخط مخالفان نظام.
همان گونه که دراستدلالهای جواد شمقدری معاون سینمایی وزیر ارشاد مطرح شده است، اسدالله نیکنژاد کارگردان این فیلم حاضر نشده است با معترضان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ همراهی کند و حتی در فیلم “یزدان تفنگ ندارد” که توسط حسین شمقدری (آقازاده شمقدری معاونت سینمایی) درباره حوادث ۸۸ ساخته شده بود نیز حضور داشته است.
نیکنژاد البته گویا از همان ابتدای انقلاب اسلامی حاشیه ساز بوده و البته رگ خواب حاکمان جمهوری اسلامی را خوب در دست داشته است. او کارگران سریال “پائیز صحرا” بود که در زمان خود سر و صدای زیادی به پا کرد و حتی کار را به آیت الله خمینی کشاند. در آن زمان رهبر ایران به حمایت از این سریال پرداخت و حتی به یکی از مراجعی که نسبت به این سریال اعتراض کرده بود توصیه کرد که در تقویت نفس خود بکوشند.
صادق طباطبایی در این مورد گفته است: «شبی در حضور امام خمینی بودیم که از دفتر آمدند و پیامی را از طرف یکی از مراجع وقت آوردند. مرجع مذکور گفته بود، همین فیلمی که در حال حاضر از تلویزیون پخش میشود، من پیرمرد را تحریک میکند، چه رسد به جوانان را. به دستور امام تلویزیون را روشن کردند. قسمتی از یک سریال بود به نام “پائیز صحرا”. امام با مشاهده آن فیلم در پاسخ پیام چنین گفتند: شما باید در تقویت نفس خود بکوشید تا به این آسانی تحریک نشوید. من در این فیلم نشانههایی از خلاف عفت یا عوامل انحراف و تحریک نمیبینم.»
نیکنژاد اینک پس از نزدیک به ۳۰ سال مورد حمایت است با این تفاوت که این بار حمایت دولتیها را دارد و از حمایت اطرافیان رهبری محروم است. همراهی او با حاکمیت سبب شده که دولتمردان ایران چشم بر حضور او در هالیوود و حتی مشارکت در فیلمهای پورنو ببندند.
معاون سینمایی وزیر ارشاد درجلسات خصوصی البته شاید به مخالفان نکتهای را یادآور شود که درجلسات عمومی امکان طرحش نباشد و آن این که فیلمهای پورنویی که نیکنژاد در آنها مشارکت داشته فیلمهایی است که برای غرب ساخته شده است و تاثیری بر جامعه ایران نداشته است. به عبارت دیگر در توهم توطئه جمهوری اسلامی او در توطئه ترویج بیبندوباری برای ساقط کردن جمهوری اسلامی نقشی نداشته است.
با این نگاه اما مسئولین دولتی نمیتوانند به آزادی سعید ملک پور و کسانی که با جرم مشابه در زندان هستند رضایت دهند چرا که سایتی که سعید ملک پور به دلیل آن حکم اعدام گرفته سایت فارسی زبان بوده است و حوزه نفوذ آن جامعه ایرانی .پس این سایت قصد ضربه زدن به نظام را داشته است.
از سوی دیگر سعید ملک پور اقدامی برای حمایت از نظام انجام نداده و به قولی برادری خود به نظام را اثبات نکرده است. شاید اگر او هم مانند برخی تواب میشد و راه روزنامه کیهان را میرفت از گرفتن جانش میگذشتند، توابانی که اعتراض به پروژه “لاله” هم از آنها شروع شده است. چهرههایی چون سعید مستغاثی که اعتراض به فیلم نیکنژاد در روزنامه کیهان هم از آنان آغاز شده است.
نکتهای که جواد شمقدری معاون سینمایی وزیر ارشاد با کنایه خطاب به شریعتمداری یاداور شده و نوشته است: «خود شما از کسانی که سوابق گروهکی یا همراهی با جریانات روزنامههای زنجیرهای دوره اصلاحات داشتهاند الان استفاده میکنید. و از آنان مقاله و مطلب میخواهید و در کیهان چاپ میکنید.»
استانداردهای جمهوری اسلامی هیچ مقیاسی برای سنجش ندارد و تنها کسانی میتوانند این استانداردها را تشخیص دهند که رفتارهای حکومت را از نزدیک لمس کرده باشند.
استانداردهای دوگانه مسئولین جمهوری اسلامی را درباره رسانههای فارسی زبان نیز میتوان شاهد بود. در حالی که رئیس دولت ایران صدها مصاحبه با رسانههای خارجی را افتخار خود میداند زندانیان بسیاری حکم فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای خارج از کشور را در پرونده خود دارند.
حساسیت جمهوری اسلامی هم البته رسانههای فارسی زبان است. به عنوان مثال بی بی سی انگلیسی میتواند در ایران دفتر داشته باشد اما بی بی سی فارسی نه. هتلهای ایران میتوانند رسانههای خبری انگلیسی زبان را در معرض دسترس میهمانان خود قرار دهند اما درباره رسانههای فارسی زبان این امر ممکن است حتی به پلمب شدن هتل بینجامد.
واکاوی استدلال مسئولین هم سخت نیست. بخش کوچکی از جامعه ایرانی به زبان انگلیسی مسلط هستند و بنابراین رسانههای انگلیسی زبان تهدیدی برای حاکمیت محسوب نمیشوند.
استانداردهای دوگانه جمهوری اسلامی البته دربازه زمانی خاص هم متفاوت است. اگر نیکنژاد این اقبال را داشت که درسالهای اولیه دولت احمدینژاد او را دریابد چه بسا منتقدانی نظیر روزنامه کیهان نیز به صف مدافعان میپیوستند اما اینک که کوکب اقبال دولتیها رو به افول است حامیان رهبری دیگر چشم براقدامات دولت نمیبندند.
نیکنژاد که به سبب حضور خود در ایران و ادامه ارتباطش با مسئولین ایرانی به ریزهکاریهای سیاست ایران اگاه است احتمالا میداند در عین شانس برای دریافت ۵ میلیارد دلار ممکن است سرنوشت تلخی درانتظارش باشد. چه بسا روزی اگر به کشور پا بگذارد قوه قضائیه برای تصفیه حساب با دولت هم که شده او را به جرم تهیه فیلمهای پورنو بازداشت کند و حتی سرنوشتی مانند سعید ملک پور پیدا کند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید