دو شعر از رویا مولاخواه
۱
«شکار»
آیا آن غم مسقطی/فوندانت مشروحِ
چشمهای من نبود
در خامه زایی مقرنس کیک ها؟
تو از شمع هایی که خاموش می شدند
در تکلم ویرانگری ،چه می دانی؟
آیا آن شعله های سرکش سوخت زای قرمزها
دو قرص معلق در زولپیدم چشمهای من نبود
که با یک لیوان آب سرکشیدی؟
چشم های سرخ در نیزار کدام گریه
از تجمیع کلمه ها سربراورده به ریختن اش
آن متن محتضر در شامه ی عینی خطوط
از کدام قاره جدا می شود در میزنای رودخانه ها
من چشم های شجاعی داشتم پیش از تولدم
که در جنگل هول و هَوَل/
کور زای تلو تلو شدم در کفالت ساق ها
من پیش از دیدن نعره ها
در سلوک نهضت شیرهای خفیف
جستن های گوزن را
با پهلو در چاقو به بیشه برده ام
ای گوزن چشمهای وزیده ام
در کوهسال رگ ها و ریشه ها
حذر کن از فرط گرازها و خیک ها
حذر کن از انقلاب معرض/ در غرض موشهای خانگی
حذر کن از فرط سرخنای بیراهه /در دم های تله بند
من در مقطع پیچش حروف در گودال ها
افتاده ام به خیزها و رستن ها
و هی از خودم می دوم در تله ها و بته ها
تن داده ام به سیبک شکار و
شکاف قرنیه را /در قرن های ندیدگی
به عمد می برم تو اصالت ذبح
حالا تو ای گوزن چشم های مرده ام
که در شکارگاه حریص دروغ های جنگلی
در ریشه های عناد و جنگ
با تولد کوتاه مرگ در شقیقه ات نمی افتی
و در آویختن ات ،دیوارها را
کوتاه می کنی/ به قد زندانبان
به حرف بیا در خط عمیق پیشانی ات
ای دویده بر زاری رگ های خمار/ در غبار تئین ها
که در خطوط فتوکروم های عینک ات
گله های بامداد می دوند/ در شب
و از گلوی بریده ات
صبح اتاق می روید در دیوار
ای از درخت های کوتوله در نهضت بی پایان علف ها
شاخه بریدی /در جمعیت شاخ ها
بگو با آن چاله ها
در بارانی که از سر تو دست برنمی دارد
چه می کنی؟
۲
«مستند»
مرا درم بیاور از بیفتک معوج تن ام
از آبی این آبگوشت
درم آوردن ات چقدر در سپنج آشپزخانه تهی اید؟
چقدر این تبر /لای شاخه ها
لای ترقوه ام افتاده به بت زنی/خود زنی
آن که ایستاده در قرنیز
لای دوغاب شنیع کاشی ها
آن که کاردخورش ملس است
در شقه های دنبه خور
توی عکس کجاست؟
لب می پرانی ام /کاسه طور
در پایش غل غل خون و ضماد
به من بنویس درآوردن ام از جزییات شطح
در این کاردخوری توی فیلم
در کلیات شمس / وقتی ماه
تو مثنوی عکس کج افتاده
چقدر طول می کشد
به من که استخوان کشیدم/ قد به قد
با دامن ارغوانی ام لای ظهر فیلم
با دم اسبی تو بوف کور
ورق به ورق درم بیاور از لکاته گی ام
خنج بگردان ام ته ظرف
پوست بیاندازم در دیس آرکوپال مریض
امروز در نصایح پیاز
به درم بیاورم از عطر مکاشفه ای که
ته این فیلم کارد می خورد
و زنی تلو تلو
مستند به مستند کاهش بوسه را
پاره می کند توی من
ناخن به جدار فیله می کشد
و از چشم هایم جوزپه تورناتوره
عکس درمیاورد
می بُرَدم نگاتیو به نگاتیو
راه می بَرَدم مالنا به مالنا
در من هوش نجیبی دلمه شده
در جنبشی که خانمی جوشیده لای روغن فیلم
و شب پیر دندان درمی آورد دور گردن ام
به گردن ام بگیر لب به لب چاقو را
توی عکسی دونفره
که سوم شخص از نگاتیو می زند بیرون
و با کارد میوه خوری
از گل بشقاب
از وایرال استوری
از صورت من توی عکس
از شعرهایی که برایت نگفته ام
چشم هایش را درمی آورد
#رویا_مولاخواه
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
رویا مولاخواه عضوهیأت تحریریه چوک، دبیربخش نقد داستان جنزار، دبیربخش نقدونظر آوای پراو، مؤلف سه رمان وسه مجموعه شعر و کتاب مجموعه نقدها وتحلیلها.