داستان کوتاه چیچک
«حالا دیگر دختر خوبی باش.» این را حاجی گفت و تاغار ترشی را جلوتر کشید. بوی سرکه توی دماغ مصی...
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
رویا مولاخواه | ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
«حالا دیگر دختر خوبی باش.» این را حاجی گفت و تاغار ترشی را جلوتر کشید. بوی سرکه توی دماغ مصی...
بیشتر بخوانیدرویا مولاخواه | ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
«در خواندن آثار ادبی چیزی تحت عنوان سفسطهی همدلانه در کار است که هدف از خواندن این آثار را،...
بیشتر بخوانیدرویا مولاخواه | ۱۷ فروردین ۱۴۰۲
زیباییشناسی اخلاق سیاسی با نگاه تطبیقی به رمان شهرام رحیمیان: «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق...
بیشتر بخوانیدرویا مولاخواه | ۶ فروردین ۱۴۰۲
رویا مولاخواه تو میفهمی ناموس چیه؟ بالاخره چی دراومدی؟ تو اون خاک ارهای که ته کلهات...
بیشتر بخوانیدرویا مولاخواه | ۴ اسفند ۱۴۰۰
۱ «شکار» آیا آن غم مسقطی/فوندانت مشروحِ چشمهای من نبود در خامه زایی مقرنس کیک ها؟ تو از شمع...
بیشتر بخوانید