دو شعر از هادی توزندجانی
۱
دایره
بر دایره می چیند
و خطوطی موازی / عمود
بر پشت تهران
خود / بر تکانه ای / تلنگری
ساعت ها با مکر می نشیند
پرنده ای بیاید
شاعری !
– عنکبوت تهران !
گاهی
که خدا دیر می کند
۲
شب ؛
– ترجمه ی مرگ !
پلک ها ؛
– جنون چشم !
نیش عقربه / تن ساعت
رقص طناب
پریدن رگ از خواب
خدا
بوف کوری
نشسته بر شانه ی شیخ
مرگ صادق را کوکو می کند
در
صحنه ی اعدام .