دو شعر تازه از شهین راکی
۱
این نظاره بر منظر رویا
مشروعیت تام دارد
که در تو نقش میبندد
آنگاه
که چمباتمه
به تاریک خود نشستهای
و ماه
در چشمانت خانه میکند
و میشود
از شاخساران نقره ای نگاهت
خوشه خوشه
آیینه چید
و به لمسی لاجوردی
دستی
به نوازش سفالینه ای کشید
میشود با شور شب
مضرابانه
بر آرشهی دریا خزید
و چنان رقصاند موج ها را
تا اجابت کنند
بادهای بیخیال
افراشتگی بادبانت را
۲
آری ؛ همه از جنس انجیرهای روییده
در معبد چشمان توست
که این دست،
شوریده حال به نوازشات
میآید
آن رویشها
بر پیشانی آهوان را
نه، قصدی به جدال
که سایه بانی ست و چتری
بر آن زیبایی نگاه
و آن شکاف
رهایی رنگ هاست
بر پیله ها
و این زخمین ترانه را
اینگونه که
نقش های تنیده بر حلقومام
به زایش اند
به آبیاری کویری گونه هات
مشام از همخوابگی درختان
در ابتدای راهی که به جنگل میرسد
پر میکنم
این زایش ها
بنیادی ست
که مشروعیت مییابند
۱۳ مرداد ۱۴۰۳