دو یادداشت سیاسی از اردشیر زارعی قنواتی
دردسرهای یک مرگ و بحران جانشینی برای مذاکرات صلح
با اعلان مرگ «ملأ محمد عمر» رهبر «طالبان» و تأیید رسمی آن توسط این گروه در طی چند روز گذشته بسیاری از معادلات سیاسی و موازنههای قدرت در تحولات افغانستان و صفبندیهای موجود در گروه طالبان دچار تغییر شد. هرچند که در طی روزهای قبل، ابتدا از سوی گروه انشعابی «معاذ فدایی» خبر مرگ امیرالمؤمنین افغانستان منتشرشده بود و بعداً نیز مقامات دولت کابل این خبر را تأیید کردند اما اینکه تاریخ آوریل ۲۰۱۳ که برای مرگ ملأ محمد عمر اعلانشده است و نشاندهنده گذشت دو سال از این واقعه است، حدس و گمان زیادی در این خصوص به وجود آورده است. بهخصوص همزمانی خبر مرگ رهبر طالبان با علنی شدن دور دوم مذاکرات صلح بین این گروه و دولت افغانستان به میانجیگری چین و انتخاب «ملأ اختر محمد منصور» معاون وی که به سازمان اطلاعات پاکستان (آی اس آی) بسیار نزدیک بوده و در اولین اظهارنظر رسمی خود بعدازاین انتصاب بهشدت علیه روند مذاکرات صلح موضعگیری کرده است، بیشازپیش موجب تردید در مورد همزمانی ارتباط این دو موضوع باهم گردید. همچنین دو روز بعد از خبر مرگ رهبر طالبان بنا بر گزارش اختصاصی خبرگزاری «بیبیسی» در مورد مرگ «جلالالدین حقانی» دیگر رهبر جهادی ستیزهجو که با تکذیب و تأییدهای متناقض فرزندان وی و بعضی رهبران طالبان مواجه شد، به نظر میرسد که در افغانستان روندی در حال حرکت است که دقیقاً شکست مذاکرات صلح و تقویت نیروهای جدید تروریستی در افغانستان را نشانه رفته است. در هر چیزی بتوان شک کرد تنها در یک مورد نمیشود تردید نمود و آن اینکه دولت پاکستان یا حداقل سازمان اطلاعات ارتش این کشور که اشراف کاملی بر گروه طالبان و شبکه حقانی دارد از کوچکترین وقایع و حرکات درونی این سازمانها خبرهای موثقی خواهد داشت. به همین دلیل این «هفته مرگ وارگی» رهبران جهادی و انتخاب فوری ملأ اختر منصور بهعنوان جانشین امیرالمؤمنین متوفی، در وضعیتی که مذاکرات صلح به نقطه حساسی رسیده بود، گویای دستهای پشت پرده عوامل بیرونی برای جلوگیری از ثبات در افغانستان جنگزده تلقی میشود.
ازآنجاکه از همان ابتدای انتصاب ملأ اختر محمد منصور به رهبری طالبان بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی ارشد این گروه با رهبری و شیوه انتخاب وی به مخالفت برخاستهاند، از هماکنون میتوان وجود بحران جانشینی را در این گروه انتظار کشید. چنانچه بعد از انتصاب منصور به رهبری، از سوی «ملأ حسن رحمانی» عضو ناراضی شورای کویته گفته شد که اکثر رهبران طالبان با این انتصاب مخالف بودهاند و آنان «ملأ یعقوب» پسر ۲۳ ملأ عمر را جانشین مشروح پدر میدانند. همچنین خبرهایی از نارضایتی دفتر طالبان در قطر و مذاکرهکنندگان سیاسی این دفتر همچون «طیب آقا» از انتصاب ملأ منصور به بیرون درز کرده است که در کنار دیگر مخالفتها گویای وضع آشفته طالبان در شرایط کنونی است. در چنین شرایطی که در صفوف طالبان شکاف و گسستهای اساسی ایجادشده است و در اولین اظهارنظر رسمی رهبر منتصب شده جدید بر رد مذاکرات صلح سخن گفته میشود و همزمان بسیاری از رهبران میانی طالبان افغانستان فوج فوج به دولت اسلامی (داعش) میپیوندند، بدون تردید باید پذیرفت که این کشور بلازده روزها و آینده سختتری را تجربه خواهد کرد. بنبست در مذاکرات صلح حتی اگر به لحاظ زمانی هم اتفاق افتاده باشد در وضعیتی که داعش همچون یک غده سرطانی در افغانستان سلولهای مسموم خود را تکثیر میکند تصویر مثبتی را به دست نمیدهد و وضعیت بحرانی این کشور حادتر خواهد شد. نباید فراموش کرد که ذات و ماهیت طالبان ریشه در «ناسیونالیسم پشتون» دارد که با بنیادگرایی مذهبی از نوع شاخه «حنفی» ممزوج شده است درحالیکه باقدرت گیری داعش در این کشور نوع شناختهشده تروریسم بنیادگرا و تندروتر «وهابی» در حال تقویت شدن است. این تغییر فاز جدا از اینکه انگشت اتهام را بهسوی آی اس آی نشانه میرود اما نباید از تصویر بزرگتر بحران منطقهای که در آن سلفیهای شبهجزیره عربستان نقش پررنگی را برای داعش در جنگهای نیابتی حول فرقهگرایی شیعه و سنی در نظر گرفتهاند نیز غافل بود. تغییر فاز از دو نوع خوانش بنیادگرایی دینی در افغانستان امروز میتواند خطر بزرگتری را نوید دهد که بسیار وخیمتر از بنیادگرایی سنتی طالبان در عرصه ملی و منطقهای خواهد بود.
از طرف دیگر گسست و شکاف در گروه طالبان که احتمالاً به انشعاب خواهد انجامید، نهتنها پروسه صلح را با شکست مواجه میکند که بر شدت تنشهای موجود و گسترهی مدعیان جهاد علیه دولت مرکزی خواهد افزود. بدون شک دستهای بیرونی در رقم زدن این شرایط برای کسب منفعتهای ژئوپلیتیک در جغرافیای بحران افغانستان قابل نادیده گرفتن نبوده و باید به نقش نیروهای بیرونی در این تحولات توجه ویژهای کرد. در جنبشها و گروههایی که حول یک رهبر کاریزماتیک گرد هم آمدهاند همیشه با مرگ یا حذف این رهبر بحران جانشینی آنچنان اهمیت مییابد که شکاف یا انشعاب نتیجهی غیرقابلاجتناب آن است. هرچند که شاید بعضی از تحلیلگران شکاف و گسست در جناح اپوزیسیون و طالبان را به نفع قدرت حاکم و دولت مرکزی مورد ارزیابی قرار دهند اما به لحاظ ذات بحران در افغانستان این چندگانگی نهتنها به نفع صلح و کاهش تنش نخواهد بود که بهمراتب شرایط را سختتر از گذشته میکند. جدا از اینکه در صورت انشعاب در گروه طالبان دیگر صدای واحدی برای پروسه صلح و معامله منتفی یا بهشدت تضعیف میگردد، باوجود یک نیروی تازهنفس بهعنوان داعش بهعنوان بدیل و آلترناتیو طالبان سنتی باید منتظر تشدید بحران هم بود. در شرایط موجود حداقل در کوتاهمدت پروسه صلحی که دو سال تماموقت صرف آن شده از حیز انتفاع ساقط گردیده و افغانستان در این خصوص دوباره به نقطه صفر بازمیگردد. اگر درگذشته به دلیل شناخت تاریخی از گروه طالبان نوع معامله با آنان میتوانست در یک محیط نسبتاً نرمال و منطقی بهپیش برود از این مرحله به بعد به لحاظ شکاف در این گروه و تقویت داعش در عرصه بحران افغانستان، توان مدیریت بحران از طرف دولت مرکزی و میانجیگران منطقهای بهشدت تضعیف خواهد شد. وقتی قطعات این پازل درهمریخته در کنار هم قرار گیرد آنوقت میتوان یک نتیجهگیری منطقی و عینی را پذیرفت و آن اینکه شکاف و بحران جانشینی در طالبان بدون دخالت خارجی به سیر حرکتی خود ادامه نخواهد داد و این تحولات جدید که در بزنگاه مذاکرات صلح حادث میشود در یک شراکت دوگانه درونی –بیرونی دقیقاً نوک پیکان آن متوجه همین روند صلح و کاهش تنشهای ملی و منطقهای بوده است.
۱۱/۵/۹۴
♦ ♦ ♦
مردی که در تمسخر به جهان از شکست یک پیروزی میسازد
بررسی تحولات ترکیه در چارچوب رخدادهای درونی و بحرانهای پیرامونی بدون شناخت و درک درست از شخصیت فردی و سیاسی «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری این کشور ممکن نخواهد بود. شخصیت سیاسی و فردی وی به مفهوم واقعی یک کاراکتر «انتقام جو» را نمایندگی میکند که در برهههای مختلف تاریخی همواره و به هر بهایی در مواجه با شرایط از پیش تدوین شده یا وضعیت پیش آمده عکس العمل های انتقامی نشان میدهد و چندان حتی دغدغه اعتبار اجتماعی و منافع ملی ترکیه را هم نخواهد داشت. گرایش ایدئولوژیک و توتالیتر اردوغان در چارچوب نظام فکری و ساخت سیاسی ترکیه کنونی نیز به این بیماری و توهم شخصیتی بیشتر دامن می زند. به همین دلیل برای ارزیابی وضعیت موجود به طور هم زمان میبایست با لحاظ شرایط داخلی و موقعیت منطقه یی، با یک پدیده منحصر به فرد به عنوان «اردوغانیسم» نیز توجه کرد که استعداد عجیبی در ایجاد ماجراجویی و فراهم سازی «فرصت» در زمینه تاثیرگذاری بر ساخت درونی و بازیگری فعال در عرصه بیرونی دارد. مرد اول امروز ترکیه بیش از آنچه به یک رئیس جمهوری در تاریخ معاصر و جامعه مدرن شبیه باشد، بسیار بیشتر شمایل یک زعیم بزرگ و خلیفه عثمانی را در ذهن تداعی میکند که به خلاف پیشینیان خود حفرهها و گسستهای جهان مدرن را در میدان بازی به خوبی میشناسد. اردوغان به تجربه اثبات کرده است که یکی از بهترین بازیگرانی میباشد که حتی در زمان شکست «استراتژیک» به خوبی قادر است از این شکست یک پیروزی در حوزه «تاکتیک» بسازد. زیگزاکهای سیاسی دوران حکمرانی حزب «عدالت و توسعه» به رهبری اردوغان در عرصه داخلی و خارجی جدا از اینکه به میزان زیادی متأثر از تحولات شتابناک درونی و بیرونی است اما به مقداری به شم سیاسی و شخصیت فردی وی هم ارتباط دارد که بعضاً در مواقعی از بحران توانسته است تعیین کننده باشد. البته این هنر سیاسی آقای اردوغان هرگز در یک محیط و میدان بازی دمکراتیک شانسی برای پیروزی ندارد ولی از آنجا که واقعیات قطب بندیهای درونی جامعه ترکیه، در هم ریختگی منطقه خاورمیانه و موقعیت «مرکانتلیسمی» نظام جهانی، معیارهای مألوف و نرمهای طبیعی حاکم بر منطق سیاسی را نقض میکند امکان بازی در این چارچوب برای وی به خوبی فراهم میشود.
زمانی که فاجعه جنایتکارانه «سوروچ» توسط تروریسم مرتبط با «داعش» اتفاق افتاد و ۳۲ تن از جوانان سوسیالیست حامی کردها و چپهای ترک در خون غلتیدند، به درستی همهی تحلیلگران و کنشگران سیاسی انگشت اتهام را به سوی اردوغان به جهت همدستی وی با تروریستهای داعش دراز کردند. بر اساس تمام شواهد موجود و تجارب عینی چند سال اخیر این اتهام نه تنها یک گمانه زنی صرف نبود که مستند به اسناد و مدارکی بود که در حوزه «یقین» توسط همگان پذیرفته شد. اینکه تنها یک روز بعد از این حادثه وحشیانه بلافاصله ماشین جنگی ارتش و پلیس امنیتی ترکیه به حرکت در آمد و رقص جنگندههای اف ۱۶ ترکیه در آسمان منطقه چند بار مواضع داعش در خط مرزی سوریه را بمباران کرد و هم زمان دهها بار بیشتر به مواضع حزب کارگران کردستان «پ ک ک» در کوههای قندیل حمله شد و حتی بنا بر اظهارات رسمی حزب دمکراتیک سوریه و یگانهای مدافع خلق در مناطق جنگی سوریه به طور مرتب مواضع آنها مورد حمله تانکهای ارتش ترکیه قرار گرفت، نشان از بازی دوگانه اردوغان میدهد. بنا بر اظهارات مقامات رسمی ترکیه تاکنون بیش از ۹۰۰ تن از مظنونان به عضویت در گروههای تندرو از جمله داعش، پ ک ک و چپهای سوسیالیست در عملیات اخیر دستگیر شدهاند و بیشتر گردهماییها و تظاهرات اعتراضی مردم حامی کردها و چپهای ترکیه در شهرهای استانبول، دیار بکر، ازمیر، آنکارا و دهها شهر دیگر به بهانه ارتباط با تروریستها به شدت سرکوب شده است. چنانچه در اعتراض به این سرکوبها «شیلان امین اوغلو» از نمایندگان حزب دمکراتیک خلقها میگوید «ملت کرد ضمن خویشتنداری، در این درگیریها شرکت نکرد؛ اما با این حال امروز میبینیم که بر سر غیرنظامیان ما بمب میریزند و جوانان را به دلایل سیاسی در استانبول و منطقه جوله مرگ زندانی کردهاند». به همین دلیل باید به اهداف رجب طیب اردوغان در پشت این ماجرا و اتخاذ سیاست جدیدی که به زعم عده یی از کارشناسان به تجدیدنظر وی در خصوص مبارزه با تروریسم تعبیر شده است، با ذکر دلایلی توجه یی ویژه کرد.
۱ – بعد از سیزده سال حکمرانی مطلق توسط حزب عدالت و توسعه در طی انتخابات اخیر پارلمانی ترکیه این حزب شکست سختی خورد و حتی از کسب اکثریت پارلمانی برای تشکیل دولت حزبی هم بازماند. اردوغان که رویای کسب دو سوم آراء برای تغییر قانون اساسی را در سر میپروراند با پیروزی تاریخی حزب چپ – کردی «دمکراتیک خلقها» برای کسب ۱۳ درصد آراء و ۸۰ کرسی پارلمانی، بازنده اصلی تحولات اخیر داخلی بود. حزب عدالت و توسعه که در طی سالهای اخیر با استفاده از سیاست طرح صلح با «حزب کردستان ترکیه» توانسته بود در رقابت با «کمالی است ها» و ژنرالهای پرنفوذ ارتش و حتی اخیراً در جریان تضاد با اسلامگرایان حامی جناح «فتح الله گولن» به بیشترین نحو ممکن استفاده کند، این بار در انتخابات از ائتلاف کردها و چپها ضربه اصلی را خورد و این واقعیت برای پاشای جدید عثمانی غیرقابل چشم پوشی بوده است. چنانچه هم زمان با تهاجم نظامی به مواضع پ ک ک و بازداشت فعالین چپ و کرد به صورت سیستماتیک و کاملاً برنامه ریزی شده خواهان لغو مصونیت پارلمانی «صلاح الدین دمیرتاش» رهبر و دیگر نمایندگان حزب دمکراتیک خلقها گردید. نشانه رفتن حزب مخالف دمکراتیک خلقها توسط اسلامگرایان حاکم تا آنجا دامنه گسترده یی به خود گرفت که بعضاً از طرف اردوغان و تعدادی از رهبران حزب عدالت و توسعه زمزمه غیرقانونی اعلان کردن این حزب نیز مطرح شده است.
۲ – عدم همکاری احزاب اپوزیسیون برای مشارکت در دولت ائتلافی به رهبری حزب عدالت و توسعه و احتمال تجدید انتخابات، اردوغان که دیگر رأی کردها را از دست داده بود ترغیب به پناه بردن به ناسیونالیست ترک کرد و به تبع این سیاست جدید، سرکوب کردها در اولویت قرار گرفت. به همین دلیل با درک درست اهداف اردوغان برای دنبال کردن سیاست ماجراجویانه در عرصه داخلی و خارجی به بهانه مبارزه با تروریسم «حزب جمهوریخواه خلق» به خلاف میل خود پیشنهاد پیوستن به ائتلاف با حزب عدالت و توسعه را مطرح کرد و با این حزب وارد مذاکرات سیاسی گردید. در طی روزهایی که مذاکرات بین دو حزب جریان دارد رهبران اسلامگرای حامی اردوغان اما هم چنان بر میلیتاریزه کردن فضای عمومی کشور اصرار داشته و با سرکوب سیستماتیک «اقلیت کرد» زیر پوشش ادعای دروغین مبارزه با تروریسم، بیش از آنچه متمرکز بر دولت ائتلافی باشند، سیاست راهبردی خود را معطوف به تجدید احتمالی انتخابات پارلمانی در فضای استفاده حزب حاکم از جو ناسیونالیسم ترک کردهاند.
۳ – با انتشار اسناد و مدارک مستند در خصوص همدستی اردوغان با داعش و فشار بین المللی نسبت به این همکاری که منجر به حمایت آمریکا از مبارزان کرد سوری به خصوص در کوبانی گردید و اروپاییان نیز آنکارا را به مشارکت در ترانزیت تروریستهای غربی به داعش در سوریه متهم کردند، ادامه وضعیت فعلی برای وی دیگر بسیار سخت بود. به همین دلیل اردوغان با تغییر تاکتیک به بهانه همکاری جهت مبارزه با داعش سیاست ضدکردی و نظامی گری خود را توجیه کرد. این در حالی است که به غیر از چند حمله پراکنده و تقریباً خنثی هوایی به مواضع داعش بیشترین فشار و سرکوب متوجه مخالفان کرد بوده است. در اثبات این ادعا با توجه به شناخت و درک عملیاتی داعش که معمولاً بلافاصله در مقابل «عمل» دست به «عکس العمل» می زند، همین که تا به امروز سلولهای تروریستی داعش که به صورت گسترده در جامعه ترکیه نهادینه شدهاند هیچ عملیات انتقامی انجام ندادهاند، حداقل در کوتاه مدت نشان میدهد که مبارزه با داعش چندان جدی نبوده است.
۴ – پیروزیهای مستمر کردهای سوریه در تمام خطوط مرزی با ترکیه احتمال ایجاد یک منطقه خودگردان «کرد» را به شدت تقویت کرده و تأثیر آن بر کردهای ترکیه بدون انکار تلقی میشد. به همین دلیل به موازات زیر ضرب قرار دادن حزب دمکراتیک خلقها و پ ک ک در عرصه داخلی ترکیه یک شاخه دیگر این پیکان سرکوب متوجه حزب دمکراتیک سوریه و یگانهای مدافع خلق در این کشور شده است. چنانچه در تازهترین اظهارات «مولود چاوش اوغلو» وزیر خارجه ترکیه به صراحت گفته میشود «پ ک ک و متحدان آن در سوریه یعنی یگانهای مدافع خلق مثل داعش تروریست بوده و باید ریشه کن شوند».
۵ – شکست اردوغان در مدیریت بحران سوریه و به حاشیه رفتن مخالفان سوری متحد آنکارا بار دیگر ضرورت تشکیل یک منطقه حائل و پرواز ممنوع را برای دولت ترکیه در اولویت قرار داده و به همین دلیل در معامله با واشینگتن در خصوص استفاده از پایگاه «اینجرلیک» از کارت داعش برای کنار آمدن با آمریکا و هم کاسه کردن مبارزه با داعش و کردهای ترکیه – سوریه با یک تیر دو نشان را زد.
۶ – اردوغان در شرایطی که دیگر حمایت کردها را از دست داده بود سیاست قبلی صلح با پ ک ک را به کناری نهاد و با حملات گسترده به این گروه در صدد تنش آفرینی جدید در فضای سیاسی ترکیه و منطقه است و توانست واشینگتن را هم از همکاری با کردها به حمایت از سرکوب آنان بکشاند. در حالی که همدستی اردوغان با داعش بر واشینگتن پوشیده نبود و همکاری با کردهای سوری بزرگترین موفقیتها را در مبارزه با تروریسم فراهم کرد، سیاست جدید آمریکا بازی در زمین اردوغان خواهد بود.
۶/۵/۹۴
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.