Advertisement

Select Page

دیگری و دگرگونه‌ای

دیگری و دگرگونه‌ای

دیگری و دگرگونه‌ای: نگاهی به شخصیت‌های مجموعه ‌داستان خیابان کانت نوشته‌ی احسان عابدی ‏

آزاده دواچی

آزاده دواچی

نقد پسا‌استعماری یکی از شیوه‌های نوین نقد ادبی است. نقدی که به واکاوی هویت و جغرافیای مهاجرت هم می پردازد آنگونه که در ‏مقاله‌اش می نویسد‌:  امروزه به واسطه وسایل ارتباطی نوین‌، پدیده‌ی مهاجرت بیش از هر زمان دیگری رخ می‌دهد. ادبیات مهاجرت ‏به روایت زندگی و مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهاجران در سرزمین بیگانه می پردازد. این حیطه از نقد ادبی که به نام‎ ‎Diaspora ‎خوانده می‌شود یکی از جدیدترین دستاوردهای قرن بیست و یکم است که حاصل مهاجرت‌های انبوه قرن بیستم و تحولات جهان در ‏این دوران شمرده می‌شود. جغرافیای فرهنگی جهان، هویت فردی را ذوب می‌کند و مفاهیمی همچون زبان‌، مکان‌، زمان‌، بودن‌، نژادها و ‏برخوردها را دستخوش تغییر می‌کند و پایه‌های نقد فرهنگی و ‌نقد پسا‌استعماری را بنیان می‌نهد‌. این تغییرات باعث می‌شود که ‏مهاجران به دنیای درون و خاطرات گذشته خودشان پناه ببرند و خاطره‌نویسی میراث ادبیات مهاجرت محسوب شود.

اما از سوی دیگر به گفته‌ی‌ لیلا تفرشی مطلق ‌ادبیات مهاجرت صدای مرکز نیست‌. در ادبیات مهاجرت یک صدای واحد و مرکزیت ‏ادبی قاطع وجود ندارد. صداهای حاشیه و صداهای گمشده از مولفه‌های ادبیات مهاجرت هستند که در مقابل صدا و فرهنگ قالب کشور ‏دیگر به دنبال خود می گردد. مهاجران همانگونه که از مرزهای مذاب فرهنگی، جغرافیایی و صدها قالب می گذرند، با روایت‌های ‏گذشته به‌دنبال هویت کنونی می‌گردد‌. ادبیات مهاجرت ساختارها‌، تعاریف و مرزها را بر هم می‌زند و روایت خودش را بازسازی می‌کند.

اما از سوی دیگر یکی از مولفه‌های این نوع ادبیات که به خصوص در ادبیات داستانی کاربرد زیادی دارد‌، پرداختن به دیگری و ‏بازسازی هویت از دیگری در ساختار روایت داستان است. در واقع می‌توان گفت‎ ‎یکی از پربسامدترین واژهایی که در نظام‌های متنوع ‏فکری نظیر روان‌کاوی، پدیدارشناسی، پسااستعمارگرایی و فمینیسم کاربرد دارد، «دیگری» است. دیگری به رابطه‌ی دوقطبی بین سوژه و فرد ‏که به مثابه‌ی ناخود تعریف شده است اشاره دارد. تقابل خود/ دیگری را ژاک لاکان وارد نظریه‌ی انتقادی کرد. لاکان این اصطلاح را در معانی ‏متفاوتی به کار می برد؛ اما «دیگری» در اصل کانون نیروهایی است که ظهور سوژه را امکان پذیر می‌کند و «در عین حال سوژه را در ‏گسیختگی مدام و انقیاد همیشگی به میل رها می‌کنند‎».

همین پردازش به دیگری ماهیت نوشتاری در بسیاری از ادبیات مهاجرت را تحت تاثیر قرار داده است و به نوعی ساختار متفاوتی را از بیان ‏هویت و فرهنگ بومی در مهاجرت به نمایش می‌گذارد. در میان ‌آثار منتشره‌، چه آنهایی که در خارج از ایران نوشته و منتشر شده‌اند و چه ‏آنهایی که در خارج نوشته شده اما در داخل منتشر شده‌اند این تقابل میان دیگری یعنی هویت سازی متفاوت را به وضوح می‌توان دید.

کتا‌ب خیابان کانت نوشته‌ی احسان عابدی نیز متاثر از دگرگونگی و فضای مهاجرت به جستجو و کاوش دیگری می‌پردازد‌، دیگری همان ‏شخصیت‌های داستان هستند که هر کدام با برشی از زندگی در مهاجرت و ارتباط با کشور بومی زاویه‌های متفاوتی را از هویت انسان مهاجر به ‏نمایش می‌گذارند‌. خیابان کانت متشکل از ۶ داستان کوتاه است‌. داستان‌های کوتاه خیابان کانت همه در به تصویرکشیدن این چالش موفق بوده‌‏اند‌. زبان و روایت‌های اکثر داستان‌ها در تقابل با همین هویت دیگری قرار می‌گیرد هویت ایرانی‌-‌مهاجر نویسنده در داستان‌ها به نوعی چالش ‏برانگیز است . نویسنده در تلاش است تا در شخصیت‌سازی داستان‌ها هویت ایرانی‌-‌مهاجر را به عنوان دیگری در مهاجرت به تصویر کشد.

دست خودم نبود که خوشحال شدم. خنده‌ای کردم و گفتم‌: آه چک‌، پراگ‌. اهل پراگ هستید؟ اما دخترک انگار که از ادامه‌ی گفت و‌گو خسته ‏شده باشد‌، فقط سری تکان داد و گفت‌: نه‎ ‎

هیجان‌زده گفتم‌: بله من خارجی هستم‌. از ایران، می‌دانی ایران کجاست‌؟

دخترک ذوق کودکانه‌ای کرد و گفت‌: اوه بله صدام‌؟‎ ‎

گفتم‌: نه نه اشتباه می‌کنی ایران‌. پرشیا‌. ما با صدام جنگیدیم‌، هشت سال‌، و انگشت‌هایم را مثل هفت تیر به صورتش نشانه رفتم‌: بنگ، ‏بنگ… بنگ‏‎ ‎

دخترک ناگهان قدمی به عقب برداشت‌، شاید ترسیده بود‌، آن وقت چینی به ابروهای باریکش انداخت و گفت‌: آه شما مستید‌؟‎ ‎

گفتم‌: مست‌؟ نمی‌دانم‌. نباید آن قدر‌ها مست باشم‌. نه ببخشید‌، واقعا باید مرا ببخشی ترساندمت‌. بیا‌، بیا اینجا بشین‌. و جایی برایش روی ‏نیمکت خودم باز کردم‌، اما دخترک انگار که نشنیده باشد‌، فقط نگاهی به سرتا پایم انداخت و با دودلی گفت‌: دوست داشته باشید می توانید با من ‏بیاید (‌صفحه‌ی ۱۸)‏

احسان عابدی

احسان عابدی

دیگرگونگی شخصیت یا همان دیگری در این چند داستان کوتاه تکرار می‌شود و گویی که نویسنده ‌از طریق همین دگرگونگی‌، هویت درونی ‏خویش ر‌ا مشخص می‌سازد‌. اما از سوی دیگر دیگری‌، یعنی شخصیت اصلی داستان است که در مواجهه با چالش‌ها در مهاجرت قرار می‌گیرد ‏و همسوی با آن نوعی فراز و فرودهای زندگی مهاجر به‌عنوان شخص دیگر را در جامعه‌ی مهاجر به تصویر می کشد‌.  سردرگمی‌، پریشانی و ‏بلا‌تکلیفی از مشخصات شخصیت‌های داستان در این مجموعه است هر کدام برش‌هایی حقیقی از زیستن در مهاجرت‌ را به تصویر می‌کشد‎ :‎

کم کم خلا ذهنم گسترده شد‌، مثل ملافه‌ای سفید که برای محافظت از اشیا روی آنها می‌کشند‌، بخشی از خاطرات من هم پنهان شده بود. تکه‌هایی ‏از زندگی‌ام را به یاد نمی‌آوردم و اشاره‌های مرتب همسرم به آنها هم کمکی به تغییر وضعیت ابهام آلودم نمی‌کرد‌. خاطره‌هایی که همسرم ‏تعریف می‌کرد‌، بیشتر به هراسم می‌انداخت‌. هیچ ردپایی از خودم در آنها نمی‌دیدم‌، انگار غریبه‌ای در غیاب من نقش مرا نقش مرا بازی کرده ‏باشد‎ . ‎

دکتر گفت که این یک جور پیامد شوک است و بعد ادامه داد‌: شوک جابجایی (‌صفحه‌ی ۲۶)‏

شخصیت دیگری در داستان‌های این مجموعه طرح‌های متنوعی را به خود می‌گیرد و عموما دستخوش تغییر می‌شود. ‌همین تغییر که زاییده‌ی ‏نگاه نویسنده به عنوان یک مهاجر از بیرون به مسائل درون است‌، شخصیت سازی در داستان را چند وجهی کرده است. اما شاید مشخصه‌ی ‏اصلی دیگر بودن در تمامی داستان‌ها تلاش نویسنده برای برقراری ارتباط میان محیط مهاجرت و خاطرات بومی است‌. به همین دلیل نویسنده در ‏این مجموعه داستان از یک فضای کلیشه‌ای و سوژه‌های تکراری بهره نبرده‌است‌، بلکه به تناسب ‌در جغرافیا حرکت کرده و هر بار وجوه ‏متفاوتی را از شخصیت‌سازی خود به نمایش گذاشته است.‌

محوریت دیگری بودن در شخصیت‌های مجموعه‌ی داستان خیابان کانت بر پررنگ‌کردن دیگران‌-‌مهاجران به‌عنوان اعضای به حاشیه‌رفته‌‏ی جامعه در کشور دیگر است‌. این نوع پررنگ کردن‌، یعنی فرآیند نگاه متفاوت، تجربیات‌، هویت‌سازی و ارائه الگوهای شخصیتی در داستان ‏دگرگونگی را  بازسازی می‌کند‌. برای مثال در داستان ایزابلا شخصیت داستان و تلاش او برای یادگیری زبانی دیگر است،  که به نوعی با ‏تجربه‌ی متفاوت نویسنده از فضای مهاجرت‌، یادگیری زبان و همینطور زندگی در کشور دیگر گره‌خورده است‎ : ‎

نگاهی به ساعتم انداختم‌. زمان کند و بدون عجله پیش می‌رفت‌. لحظه‌ای احساس کردم کسی از پشت سر صدایم می‌کند. برگشتم و نگاهم به ‏پاهای زنی افتاد که از بالا‌ی پله‌ها به طرفم می‌آمد‌. به نظرم لباس فرم داشت‌، اما نمی توانستم حد‌س بزنم که در چه جو‌ر جایی کار می‌کند . ‏زن حرفی زد که چیزی از آن دستگیرم نشد‌. گیج و منگ با دهان باز نگاهش کردم‌. حالا کنارم ایستاده بود‌، باکفش پاشنه بلندی که موقع پایین ‏آمدن از پله‌ها تق تق صدا می‌کرد و منتظر پاسخ.

به خودم آمدم و گفتم‌: نمی‌فهمم‌، ایتالیایی نمی‌دونم‎ .‎

زن انگار که متوجه ماجرایی شده باشد‌، گفت‌: آهان و ابروهایش را بالا انداخت (‌صفحه‌ی ۳۳ )‏

kant

از دیگر ویژگی‌های شخصیت‌ها در این مجموعه داستان‌، تمایل به برگشت و نوعی علاقه به سرزمین مادری است که نویسنده به وضوح در ‏چیدمان داستان‌، روایت و ساختار بیان می‌کند‌. نگاه گذرای نویسنده به روایت‌های متفاوت از زندگی و تمنا به بازگشت به سرزمین مادری‌، ‌هم ‏در شخصیت‌ها و هم در ساختار داستان به تصویر کشیده می‌شود‌. به‌این ترتیب نویسنده پلی را میان شخصیت‌های خود داستان، خاطرات و ‏تجارب در دو جغرافیای مشترک را به تصویر می‌کشد‌. همین تصویر‌سازی دیگری‌، یعنی تعامل سوژه و شخصیت را به صورت چند وجهی ‏ممکن می‌کند و دیگری در این داستان به نوعی همواره در پی یافتن هویت بومی خود و فرار از فضای مهاجرت و دل گرفتگی از آن است‌. اما از ‏سوی دیگر شخصیت‌های داستان در فضای بومی هم به نوعی سرگشتگی می‌رسند که این فضا به دلیل فاصله افتادن در مهاجرت از ایده‌آل آنها ‏فاصله گرفته است.

نشستم و از سر بی‌کاری یک فنجان قهوه سفارش دادم. هنوز ربع ساعتی به قرار مانده بود‌. نگاهی به دورو برم انداختم که در این سال‌ها تغییر ‏زیادی کرده بود. صندلی‌ها‌، میزها‌، پیشخوان و چیدمان آنها که حتی آدم‌ها هم هیچ شباهتی به گذشته نداشتند‌. به سرم زد که از صاحب کافه ‏بپرسم چه بر سر آن مشتریان همیشگی آمده‌، اما دیدم که صاحب کافه هم تغییر کرده‌. آفتاب نیمه جان صبح حالا جای خود را به سیاهی ابرها داده ‏بود و از آسمان گاه و بیگاه باران می بارید. باد تند، باران را محکم می‌کوبید به سینه و صورت عابرانی که راه خود را از میان آدم‌ها و ماشین‌ها می‌گشودند‌. هوای کافه دم کرده بود. عطر ملایم قهوه آمیخته شده بود با بوی سنگین بارانی که آدم‌ها با چترها و بارانی‌های خود با کافه ‏آورده بودند و حسی از کرختی و خواب آلودگی بر جای می‌گذاشت. ‎

تکیه داده به صندلی نگاهم از شیشه‌های بی‌رنگ کافه فراتر می‌رفت و خیابان را می‌پایید که بی نظم و شلوغ‌، هیچ نشانه‌ای از تهران رمانتیک ‏دهه ‌۴۰ در عکس‌ها نداشت ( صفحه ی ۵۵)‏

شخصیت دیگری در داستان در عین حال که در  تلاش است تا به چالش‌های مهاجرت به عنوان دیگری غلبه کند‌، نگاهی انتقادی به وقایع ‏سرزمین مادری دارد،  که از همان زاویه‌ی مهاجر به نقد آنها می‌پردازد‌. در واقع نگاه تجربی نویسنده و ذهینت خلاق و حساس او نسبت به ‏مسائل سیاسی از یک‌سو و از سوی دیگر، تجربه‌ی زندگی به‌عنوان مهاجر موجب شده است که بتواند پلی را در روایت‌های خود از هر دو ‏سرزمین بنا کند و همین روایت سازی دوگانه بر شخصیت داستان به عنوان دیگری تاثیر بگذارد و شکل و الگوی خاصی را ارائه دهد که در هر ‏دو جغرافیا زیسته است. می توان گفت که با این چیدمان نویسنده به نوعی در تلاش است، تا هویت خود در گذشته را در روایت داستان و در ‏مهاجرت احیا کند‌. اما در عین حال دیگری بودن حتی در فضای بومی هم اتفاق می‌افتد. به عبارت دیگر شخصیت‌های داستان حتی در موقعیت ‏بومی به‌دلیل رها‌شدن از گذشته و دور شدن از آن هم دیگری می‌شوند و دیگر خودشان نیستند و مدام با حال خود و اتفاقاتی که می‌افتد در تضاد ‏هستند‎.

گاهی به سرم می‌زند سراغی از مهدی بگیرم‌. وقت‌هایی که گذارم به خانه پدری و محله کودکی‌هایم می‌افتد در کوچه پس کوچه‌ها قدم می‌زنم و ‏هر نشانه‌ای از گذشته دلتنگم می‌کند. یک خانه کلنگی که هنوز در برابر میل به ویرانی و ساختن آپارتمان‌های قوطی کبریتی مقاومت می‌کند یا ‏صورت‌ها و نگاه‌ها. اما این نشانه‌ها زیاد نیستند‌. چیزهای زیادی تغییر کرده‌اند‌، مثل دنیای ذهنی من که روز به‌روز از خیال و آرزوهای ‏رنگانگ تهی‌تر می‌شود و رنگ واقعیت روزمره را به خود می‌گیرد. از کنار خانه‌اش می‌گذرم و نگاهی به‌پنجره‌ها می‌اندازم که اغلب با پرده ‏پوشیده شده شاید اتفاقی او را ببینم‌. دوست دارم بدانم گذشته برای او اکنون چه معنایی دارد و کدام خاطره‌های مشترک‌مان را هنوز حفظ کرده‌. ‏چند سال قبل با پدرم ویدئویی از دانشگاه امیرکبیر می‌دیدیم و دانشجویانی که دوره شده بودند و کتک می‌خوردند. لگد و مشت بود که از هر ‏طرف به سر و صورتشان می‌خورد و باران فحش بود که بر آنها می‌بارید (‌صفحه ی ۷۳)‏

نگاهی به مجموعه‌ی داستان‌های خیابان کانت نشان می‌دهد که نویسنده متاثر از فضای مهاجرت در تلاش بوده است تا مفهوم دیگر بودن را به ‏تصویر بکشد‌. آنچه که مسلم است شخصیت‌های داستان تنها در فضای مهاجرت با خود حقیقی فاصله ندارند بلکه حتی در فضای بومی هم با ‏خودشان بیگانه‌اند و تحت تاثیر مهاجرت قرار دارند‌. در پایان می‌توان گفت که شخصیت‌سازی در‌مجموعه داستان خیابان کانت با خوبی ‏توانسته است پارادوکس میان خود و دیگری و دیگری بودن را در هر دو فضا به تصویر بکشد.

منابع:‏

http://papook.ir/article‏-نقد-پسااستعمارگرایی-و-انعکاس-آن-در-آثار-داستان-نویسان-مهاجر-ایرانی.‏html

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID‏/‏J_pdf/6000513891009.pdf

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights