رد صلاحیت زنان: استراتژی حذف یا مقاومت برای تغییر؟
مدرسه فمینیستی: در حالی که در هفته گذشته خبر توافق هستهای، خبر خوشایندی بود که بازتاب گستردهای در فضای مجازی داشت اما هنوز چندی از این خبر نگذشته بود که خبر دیگری مبنی بر رد گسترده صلاحیت زنان کاندیدای نمایندگی مجلس منتشر شد. بنا به گزارش «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» برای نمونه از میان ۵۰ کاندیدای زن در شیراز تنها دو کاندید تأیید صلاحیت شده و یا تمامی کاندیداهای زن استان کرمانشاه و سنندج رد صلاحیت شدهاند. (۱) این در حالی است که تعداد ثبت نام کنندگان زن برای نمایندگی مجلس دهم بیش از ۱۴۳۰ تن رسیده که نسبت به دور قبل حدود سه و نیم برابر افزایش داشته است. خبر رد صلاحیت گسترده زنان، با توجه به اخبار رد صلاحیت بسیاری از کاندیداهای اصلاح طلب و اعتدال گرا، طبعاً باعث شد که رد صلاحیت زنان در مرکز توجه گروههای سیاسی قرار نگیرد. حتا در رسانههای عمومی نام زنان رد صلاحیت شده کمتر به چشم میخورد. هر چند این کمپین تغییر چهره مردانه مجلس بود که با اطلاع رسانی در باره نام زنان رد صلاحیت شده و سپس صدور بیانیه، به رد صلاحیت زنان کاندیدا اعتراض کرد. (۲) به نظر میرسد این مسئله به دلیل آن بود که تعداد زیادی از کاندیداهای اصلاح طلب و اعتدال گرای مجلس امسال هم رد صلاحیت شدند به طوری که طبق گزاش های منتشر شده تنها یک درصد از کاندیداهای اصلاح طلب تأیید صلاحیت شدهاند.
موضوع رد صلاحیتها، به صورت گستردهای در فضای سیاسی کشور بازتاب داشته است به طوری که آقای روحانی، رئیس جمهور نیز آشکارا از این رد صلاحیتها انتقاد کرده است. اما در بررسی عدم رد صلاحیت زنان به مجلس دو سؤال اساسی مطرح میشود اول این که آیا رد صلاحیت زنان به دلیل وابستگی آنان به طیفهای اصلاح طلب و اعتدال گرا بوده است و یا این که میتوان آن را نوعی مانع تراشی و مقاومت در برابر مشارکت زنان در عرصه سیاسی قلمداد کرد؟
در بررسی هر دو گزینه میتوان به این نتیجه رسید که چه وابستگی زنان به این طیف و چه حضور زنان در عرصه قانونگذاری و نمایندگی مجلس هر دو با هم در ارتباط است و نوعی حذف سیستماتیک گروههای مختلف سیاسی از مداخله در نظام قانون گذاری کشور است. از سوی دیگر ما در لیست زنان رد صلاحیت شده به وضوح نام بسیاری از زنانی که مستقل از جریانات سیاسی ثبت نام کرده بودند را شاهدیم و همین نشان از آن دارد که به رد صلاحیت زنان کاندیدا، فراتر از مسائل جناحی و سیاسی برخورد شده است.
در سالهای گذشته هم در بررسی صلاحیت کاندیداها به نوعی اعمال گر سیستم اقتدار گرایی و قدرت محور بوده است که تماماً در پی اعمال قدرت خود در حوزه سیاست با رویکرد رادیکال است. این رد صلاحیتهای کاندیداهای زن دو نکته اصلی را روشن میکند نخست: ترس از حضور زنان و بر هم خوردن تعادل ساختار سیاسی مردانه؛ و دوم قدرت گرفتن زنان در کنار نیروهای اصلاح طلب که نهایتاً ممکن است منجر به اصلاح در نظام ساختار سیاسی و قانونگذاری کشور شود. به عبارت دیگر مشابه تجربههای قبل، حضور زنان در صحنه سیاسی کشور پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به عامل تغییرات عمیقتر در ساختار و حتا در بدنه نظام سیاسی ایران دارد.
از سوی دیگر به نظر میرسد عدم صلاحیت زنان به علاوهٔ نیروهای اصلاح طلب نشان از قدرتی است که اساساً مایل به هیچ گونه تغییر و اصلاح نیست و ترجیح میدهد که در همان نظام سیاسی اقتدار گرا با تکیه بر نیروهای افراطی، سازوکارهای قانونی و شبه قانونی را پیش ببرد. جلوگیری از حضور زنان در انتخابات نیز مهر تأییدی بر همین ترس است، چرا که تجربه سالهای گذشته نشان داده است که زنان پتانسیل لازم برای تغییر و شرکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را به خوبی دارا هشتند و میتوانند به بخشی مهم از روند تغییر تبدیل شوند. از سوی دیگر عدم حضور زنان در حوزه سیاسی و تصمیم گیری (به ویژه در کنار گروههای سیاسی دیگر) و پشتیبانی آنها به خصوص در حوره قانون گذاری میتواند منجر به تغییرات مثبت و ماندگار شود اما اگر زنان از همان ابتدا حذف شوند طبعاً حذف حداکثری سایر نیروهای سیاسی نیز آسانتر خواهد بود.
با این حال با وجود حذف زنان از انتخابات مجلس بار دیگر این پرسش مطرح میشود که آیا اعتقاد به برابری و تغییر در وضعیت اجتماعی زنان که نهایتاً به بهبود کل جامعه منتهی خواهد شد به عنوان عدم صلاحیت زنان برای نمایندگی مجلس است؟ چرا زنان که هدفی جز تبدیل پتانسیل نیروهایشان به نیروهای کارآمد اجتماع ندارند باید مدام از صحنه مشارکتهای سیاسی به بهانه عدم احراز صلاحیت، حذف شوند؟ ملاک مخالفت با حضور زنان در مجلس برای مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی آیا چیزی جز نادیده انگاشتن حقوق شهروندی و مدنی زنان به عنوان بخش مهمی از جامعه ایران است؟
به نظر میرسد که انگیزهٔ حذف زنان هر چه قدر که باشد حتا به بهانه رد صلاحیت، دلیل محکمی برای ناامیدی نیروهای مدنی و کنشگر حقوق زنان نیست و نمیتواند باشد. قطعاً با این اتفاق که البته قابل پیش بینی هم بود عده زیادی اصلاً ذات ثبت نام زنان و تلاش آنها برای حضور در مجلس قانونگذاری را به چالش میکشند. عدهای هم به حضور «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» شک میکنند و ایجاد این تغییر و این تصمیم را به طور کل بی فایده میانگارند. اما در جواب این دسته از افراد باید گفت که ایجاد کمپینهایی چون کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، حتا با وجود رد گسترده صلاحیت کاندیداهای زن، حداقل میتواند در بازسازی بخش مهمی از صدای زنان، نشان دادن عزم راسخ برای حضور کنشگرانهٔ آنان، و نهایتاً تشویق زنان برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، تأثیر زیادی داشته باشد. حضور زنان در این کمپین و به راه اندازی چنین کمپینهایی قطعاً تأثیر فوری و یک شبه ندارد زیرا ایجاد تغییرات عمیق، محتاج زمان است. مسلماً حداقل کاری که این نوع از کمپینها دارند، واسازی بخش انکارناپذیری از فعالیتهای زنان در زمینه حقوق مدنی است که رفته رفته با آگاه سازی و تشویق زنان برای مشارکت بیشتر، فضای سیاسی و ساختار مدنی جامعه را آماده میسازد و مسیر را برای حضور زنان در سالهای بعد هموارتر میکند.
در پایان میتوان گفت با توجه به شرایط پیش آمده و به دلیل رد بدون دلیل کاندیداهای زن، ناامیدی و عقب نشینی زنان از صحنه فعالیتهای مدنی و مصلحانه، استراتژی مؤثری نیست، بلکه پیمایش همین روند مشارکت با تأکید بر حق شهروندی و حق مدنی و سیاسی، به همان شیوه گذشته و حتا بیشتر، لازم است. در واقع با رد صلاحیت زنان، که قطعاً کوششی نظام مند برای به حاشیه راندن آنهاست، انگیزهای خواهد شد برای مقاومت در این به حاشیه راندن. این مقاومت، خواهی نخواهی تأثیر خود را بر افزایش حضور زنان در فضای گفتمان سیاسی و اجتماعی کشور خواهد گذاشت.
پانوشتها:
۱ –https://www.facebook.com/women4parliament/posts/1710399645840162
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia