رسوایی فیسبوک؛ همکاری با قدرتهای نهان یا بازی قدرت در سایه دادهها
روشن است که اگر کسی صفحه فیسبوکی فرضی «مبارزه با فساد» را لایک کرده باشد، میتواند از زمره کسانی باشد که درگیر فساد یا مبارزه با فساد میباشد و طبیعی است دولتهای فاسد از طریق بررسی این لایکها و کامنتها شهروندان فعال در این زمینه را شناسائی و شکار نمایند.
ظهورشرکتهای دات کام در دهه نود و تسخیر بازارها توسط آنان، در جابجائی قدرت و ثروت بسیار موثر بود. بسیاری اشخاص از آن زمان به عملکرد واقعی این شرکتها با دیده تردید مینگریستند و علیرغم افشاگریهای ویکی لیکس و اسنودن پیرامون همکاریهای این شرکتها با محافل قدرت و نهادهای نظامی – امنیتی، افشای رابطه یک موسسه باصطلاح مشاورهای و فیس بوک در چند ماه گذشته در انتخابات امریکا و تاثیرات مخرب استفاده این موسسه مشاورهای از دادههای اینترنی مشترکان فیس بوک در انتخابات بنفع دونالد ترامپ باعث گردید بار دیگر روابط اشکار و نهان شرکتهای دات کام با محافل قدرت در صدر اخبار قرارگیرد.
شرکت مشاوره کمبریج آنالیتیکا در زمینه دادهکاوی و تحلیل دادهای که تا همین مدتی پیش فخر میفروخت که پیروزی غیرمنتظره دونالد ترامپ را مهندسی کرده، اما موجی از افشاگریها درباره شیوههای کار آن، مهندسی انتخاباتی ادعایی را به جنجالی تبدیل کرده که به رسوایی جبرانناپذیری انجامیده بطوریکه مدیران کمبریج آنالیتیکا اعلام کردهاند که شرایط ماههای اخیر آنها را بهاین نتیجه رسانده که ادامه کار برایشان ممکن نیست و برای این شرکت عملا جز اعلام ورشکستگی هیچ گزینهای باقی نمانده است.
کمبریج آنالیتیکا به شرکت لابراتورهای ارتباطات راهبردی (اسسیال)، با سوابقی در حوزه نظامی و جنگ روانی، وابسته بوده است. اسسیال تا سال ۲۰۱۳ به اسناد محرمانه وزارت دفاع بریتانیا دسترسی داشته و قراردادی با وزارت خارجه آمریکا در میان سوابق آن است. استیو بنن، استراتژیست سابق ترامپ مدتی نایب رئیس کمبریج آنالیتیکا بود، رابرت مرسر، میلیاردر راستگرای آمریکایی، از تأمینکنندگان مالی اصلی این شرکت بوده و شماری از حامیان مالی حزب محافظهکار بریتانیا هم در میان سرمایهگذارانش بودهاند. «شرور نباشید» شعار غیررسمی شرکت گوگل است، با این حال این شرکت آمریکایی، آنگونه که مدیر عامل سابق آن اریک اشمیت اذعان کرده، پیوندهای مستحکمی با وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، دارد. همین مسأله کارکنان این غول فناوری اطلاعات را برآشفته است. نباید فراموش کرد که هدف اصلی پنتاگون به قول بالاترین مقام آن، جیمز ماتیس، افزایش توان «مرگآوری» ماشین نظامی آمریکاست. “ماون” پروژهای ۷۰ میلیون دلاری برای ارتقاء قدرت و ظرفیت هوش مصنوعی برای تشخیص تصاویر ویدئویی است که به نقل از نیویورک تایمز از آن میتوان برای «بهبود دقت هدفگیری پهپادها (هواپیماهای بدون سرنشین)» استفاده کرد. در متن نامه کارمندان گوگل آمده: ما معتقدیم که گوگل نباید وارد تجارت جنگ شود. آنها نوشتهاند: «این طرح صدمات جبرانناپذیری به نام و برند گوگل میزند، و با مسئولیت اخلاقی و عرفی ما در تضاد است» نگرانی کارمندان گوگل این است کهاین شرکت همچون جنرال داینامیکس، پالانتیر و … به یکی از پیمانکاران اصلی وزارت دفاع بدل شود. از نظر آنها، این که شرکتهایی همچون مایکروسافت و آمازون نیز در این پروژهها مشارکت دارند، به هیچ وجه نمیتواند توجیه خوبی برای گوگل باشد.
ارتباط شرکتهای نرم افزاری با سازمانهای امنیتی غیرقابل انکار است بطوریکه با یک حساب سرانگشتی میتوان حدس زد سود شرکت مایکروسافت از فروش ویندوزها نیست بلکه ناشی از فروش اطلاعات به نهادهای امنیتی همجون سیا ووزارت دفاع امریکاست بطوریکه گفته میشود در همه نسخ ویندوز فایلهای خاص و گپهای مخصوصی تعبیه شده که از طریق وزارت دفاع و سیا قابل کنترل میباشند. اسناد ویکی لیکس نیز براین امر گواهی میدهد که روابط گوگل و دولت آمریکا بسیار عمیقتر از تصورات مردم است. این اسناد، حقایقی را درباره مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا و همچنین حقایق منزجرکنندهای درباره موضوعاتی همچون نظارت جمعی، جنگ و تجارت اسلحه وجود دارد. جولیان آسانژ بینایگذار ویکی لیکس معتقدست گسترش جغرافیایی حوزه نفوذ گوگل به مدد «وزارت امور خارجه امریکا» بوده و از این موضوع بعنوان «امپریالیسم تکنوکراتیک» یاد میکند. اسناد منتشرشده در مورد تکنیکها و ابزارهایی است که هکرهای حرفهای سازمان سیا در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ از آنها استفاد کردهاند تا به دستگاههای رایانهای، تلفنهای هوشمند و تلویزیونهای کاربران دسترسی پیدا کنند. با یکی از این تکنیکها، این هکرها موفق شده بودند که تلویزیون هوشمند کاربران را تبدیل به دستگاه شنود کنند. انتشار اسناد موسوم به Vault7 توسط ویکی لیکس باعث به راه افتادن موجی از نگرانیها در بین کاربران شد زیرا بر اساس اطلاعات موجود در این اسناد، اف بی آی توانسته به روشی برای هک کردن دستگاههای آندرویدی و iOS در سراسر جهان دست یابد که به کمک آن قادر است در هر زمانی کنترل کامل تلفن هوشمند یک شخص خاص را در اختیار گرفته و هر گونه اطلاعات مورد نیاز را از آن استخراج نماید. بدیهی است اینگونه هکها جز از طریق همکاری شرکتهای دات کام معروف امکان پذیر نمیباشد. شناسائی موقعیت موبیلهای روشن و خاموش از فاصله ۳۰ الی ۵۰ متری از حداقل امکاناتی است که از طریق شرکتهای بزرگ مخابراتی همچون اریکسون نوکیا به دولتهای خاورمیانهای صورت گرفته است.
آقای جورج سوروس سرمایه دار مجارستانیالاصل امریکائی نیز شدیدترین انتقادهای خود را متوجه «تاثیرات بیسابقه و تحولآفرین» شرکتهای بزرگ اینترنتی کرده و معتقداست قدرت شکلدهی به توجهات و تفکرات مردم به طور روزافزونی در دست چند شرکت معدود مثل فیس بوک و کوگل قرار گرفته است و این احتمال هست که وقتی تفکر آزاد از بین رفت، مردمی که در عصر دیجیتال بزرگ شدهاند، دیگر نتوانند آن را بازگردانند. «البته نباید فراموش کرد که حذف دادهها از طریق اشخاص منجر به حذف پایگاه دادهها در خود نرم افزارهای حامل دادهها نمیشود و بهمین علت است وقتی یک کاربر اطلاعات خود را حتی از تراش پاک میکند میتواند از طریق تماس با جی میل و تست راستیآزمائی مجددا بهاطلاعات پاک شده دسترسی داشته باشند!
حدود چند ماه پیش بود که برای اولین بار خبر همکاری گوگل با پنتاگون در پروژه «ماون» برملا شد. گوگل اعلام کرده که همکاریاش در پروژه «ماون» در جهت «اهداف غیر تهاجمی» است. همچنین تصریح کرده که استفاده از تکنولوژی تشخیص تصاویر این شرکت برای اهداف نظامی، نگرانی موجهی است.
اهمیت نامه کارمندان گوگول در این است که میتواند بار دیگر توجه افکار عمومی را به میزان شفافیت، خودآئینی واخلاق کاری، و چگونگی نظارت مدنی برابرشرکتهای انفورماتیکی همچون گوگل، فیسبوک و یاهو، و مایکروسافت و … جلب کند. در این خصوص ابهامات زیادی وجود دارد، مهمتر از همه اینکه: میان دره سیلیکون (محل، پایگاه و خانه این ابرشرکتها) با حکومت فدرال نسبت خاص و معنیداری از طریق قراردادهای میلیاردی وجود دارد. بطور نمونه جنجال اخیر که استفاده کمبریج آنالیتیکا از دادههای میلیونها کاربر فیسبوک در انتخابات امریکا به نفع دونالد ترامپ بوده، مجددا همکاریهای شرکتهای داتکام را با محافل سیاسی – امنیتی درصدر اخبار قرارداده است. اگر چه در آغاز هم کمبریج آنالیتیکا و هم فیسبوک ارتکاب هرگونه تخلفی را تکذیب میکنند. اسناد ویکی لیکس همچنین فاش ساخته که سازمان سیا بدافزاری را برای حمله به کامپیوترهایی که از سیستم عامل ویندوز استفاده میکنند، طراحی کرده و همتای انگلیسی سیا یعنی سازمان اطلاعات داخلی بریتانیا (امآیفایو) در طراحی یک نرمافزار جاسوسی برای حمله به تلویزیونهای سری اف ۸۰۰۰ آن با سیا مشارکت داشته است و دها سند دیگر نشان میدهند که سیا از طریق بدافزاریهای خاص به اطلاعات درون محصولات اپل و سامسونگ و کووکل دست یافته است. اما ماجرای رسوائی اخیر فیس بوک از آنجا شروع شد که کریستوفر وایلی، از کارکنان ارشد سابق کمبریج آنالیتیکا در مصاحبهای با آبزرور فاش کرد که چگونه این شرکت اطلاعات مربوط به میلیونها کاربر فیسبوک را برای استفاده در کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ جمع کرده بود. به گفته وایلی، الکساندر کوگان، پژوهشگر دانشگاه کمبریج، (این دانشگاه ارتباطی با کمبریج آنالیتیکا ندارد) در سال ۲۰۱۴ یک تست شخصیت فیسبوکی ساخته بود که اطلاعات کاربر شرکتکننده در تست را به همراه اطلاعات شبکه دوستانش «درو میکرد».
او با دانشگاه سنپترزبورگ روسیه نیز در پروژهای درباره بروز آنلاین اختلالات فکری، خودشیفتگی و فرصتطلبیهای غیراخلاقی همکاری میکرد. کوگان اطلاعات تست شخصیتی را در اختیار کمبریج آنالیتیکا گذاشت. وایلی میگوید با شرکت ۲۷۰ هزار نفر در تست شخصیت، اطلاعات ۵۰ میلیون نفر، عمدتا در آمریکا، گردآوری شده بود. با وجود آن که فیسبوک متوجهاین دادهکاوی عظیم و گردآوری کمسابقه اطلاعات کاربران شده بود، مدتها اقدامی برای اطلاعرسانی به کاربران، محدودیت دسترسی کمبریج آنالیتیکا به دادهها و اطمینان از نابودی دادهها از طرف آن شرکت نکرد. و همین شائبه همکاری یا همدستی فیسبوک را در این پروژه نشان میدهد بهویژه آنکه شرکتهای دات کام اساسا ارتباط نزدیکی با حزب جمهوریخواه و محفل نظامی – امنیتی دارا بودهاند. به گفته وایلی، کمبریج آنالیتیکا با استفاده از اطلاعات وسیع گردآوری شده استراتژی تبلیغاتی دونالد ترامپ را طراحی کرد و با شناسایی اشخاص مردد در ایالتهای سرنوشتساز، در تبلیغات انتخاباتی همانها را با توجه به ویژگیهای شخصی و اولویتهای سیاسی مورد نظرشان هدف گرفت. مدیران کمبریج آنالیتیکا میگویند که از اطلاعات فیسبوکی برای کارزار ترامپ استفاده نکردهاند و اطلاعات به دست آمده را هم نابود کردهاند، هرچند وایلی میگوید اسنادی دارد که خلاف این را ثابت میکند.
کاربرد دادهها وشناسائی شخصیتی کاربران؟
رفتار یک کاربر در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک اطلاعات زیادی را درباره او به دست میدهد. پستها، لایکها و کامنتها اطلاعات حاضر و آمادهای محسوب میشوند که به راحتی قابل ذخیرهسازی، طبقهبندی و پردازش هستند و سرعت، دقت، ارزانی و ابعاد تحلیل بر مبنای آنها در مقایسه با روشهای پیشین، مانند نظرسنجی تلفنی و حضوری و امثال آن بسیار کارآمدتر است. روشن است که اگر کسی صفحه فیسبوکی فرضی «مبارزه با فساد» را لایک کرده باشد، میتواند از زمره کسانی باشد که درگیر فساد یا مبارزه با فساد میباشد و طبیعی است دولتهای فاسد از طریق بررسی این لایکها و کامنتها شهروندان فعال در این زمینه را شناسائی و شکار نمایند. اما این تنها حرفها و موضعگیریهای صریح یک کاربر نیست که رفتار او را قابل پیشبینی میکند؛ دادهپژوهان با استفاده از اطلاعات هزاران، یا میلیونها کاربر، میتوانند آنها را بسته به ویژگیهایی طبقهبندی کرده و در میانشان الگوهایی رفتاری را بیابند که جامعه آماری، یا شبکه ارتباطات کاربران را، به گروههای مختلف تقسیم میکند. بهاین ترتیب با گذاشتن مجموعه لایکهای یک کاربر خاص در بستر این الگوهای رفتاری و گروههای مختلف شبکه کاربران، میتوان ویژگیهایی از او را شناخت. اینکه شما عضو صفحه این گروه سیاسی و یا صفحه یکی از فعالان حقوق زنان باشید و پای مطالب این وبسایت و نوشتههای آن نویسنده لایک میزنید شما را در گروه به خصوصی قرار میدهد که میتوان دربارهاش چیزهایی بیشتر از علاقه به آن موارد مشخص سیاسی و حقوق زنان و.. فهمید. دادهپژوهان تنها با بررسی لایکها قادر بودهاند که سن، جنسیت، نژاد، گرایش سیاسی و تمایلات جنسی کاربران را با دقت بالا پیشبینی کنند. ویژگیهای دیگر هم مانند طبقه اقتصادی-اجتماعی و مشخصات شخصیتی و روانی هم با دقت پایینتری قابل پیشبینی هستند. در یک پژوهش دانشگاه کمبریج حتی اینکه والدین یک کاربر پیش از ۲۱ سالگی او طلاق گرفتهاند یا نه، در نزدیک به نیمی از موارد به درستی قابل تشخیص بود. استفاده از دادههای شبکههای اجتماعی برای تدوین استراتژی بازاریابی و یا طراحی یک بازی سیاسی در این یا آن کشور مطلقا منحصر به کمبریج آنالیتیکا نیست، اساساً یکی از ویژگیهای شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، گوگل، آمازون و.. این است که در ازای خدمات رایگان به کاربران، از اطلاعات آنان برای بازاریابی و سایر موارد استفاده میکنند. بطور مثال اگر یک فروشنده خودرو بداند که کدام کاربر خریدار بالقوه بنز است و کدام یک خریدار بالقوه پراید، به جای اینکه به انبوهی از کاربران به طور تصادفی عکس بنز یا پراید نشان دهد، به طور هدفمند به خریدار بالقوه بنز عکس بنز نشان میدهد و به خریدار بالقوه پراید، پراید و پولش را برای تبلیغات پیش کسی که خریدار بالقوه نیست تلف نمیکند. اما آن طور که کریستوفر وایلی، از کارکنان ارشد سابق در کمبریج آنالیتیکا میگوید، کاری کهاین شرکت کرد ورای شناسایی رایدهندگان بالقوه و هدف گرفتن آنها با تبلیغات ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ بود. وایلی میگوید کمبریج آنالیتیکا تنها دادهپژوهی نمیکرد، بلکه تیمی از روانشناسان، طراحان گرافیک، عکاسان، فیلمسازان، روزنامهنگاران و نویسندگان داشت که پس از شناسایی مخاطب هدف، انبوهی از محتوا را تولید میکردند که میتوانست این مخاطب را در جهت مورد نظر تحت تاثیر قرار دهد و این محتوا را بدون آنکه در ظاهر ارتباطی با تبلیغات ترامپ داشته باشد منتشر میکردند. او کمبریج آنالیتیکا را متهم میکند که برای جلب رایدهندگان احتمالی دونالد ترامپ از جمله آنها را با انبوه «اخبار جعلی» هدف میگرفته است.
وایلی این مدل تبلیغات انتخاباتی را بهاین تشبیه میکند که به جای ایستادن وسط میدان شهر با پلاکارد و فریاد زدن شعارهای مشخص، یواشکی در گوش یک رایدهنده چیزی بگویی که احتمالا خوشش بیاید، و در گوش رایدهنده دیگر چیزی دیگر. مدیران کمبریج آنالیتیکا اتهامهای کریستوفر وایلی، دادهپژوه سابق خود را به طورعمومی رد میکنند، اما به طور خصوصی چیز دیگری گفتهاند.
کارزار انتخاباتی قلابی در سریلانکا
کمی پس از افشاگری کریستوفر وایلی و تکذیبهای کمبریج آنالیتیکا، کانال ۴ بریتانیا مجموعه گزارشهایی تحقیقی دربارهاین شرکت پخش کرد که به طور مخفیانه تهیه شده بود. این گزارشها علاوه بر اتهامهای وایلی، ابعاد جدیدی از ماجرا را فاش کرد. تیم تحقیقی کانال ۴ با فریب مدیران کمبریج آنالیتیکا خود را به عنوان کارفرمای پروژهای در سریلانکا جا زد. چند نفر از تیم کانال ۴ به مدت چند ماه تحت پوشش مشتری سریلانکایی کمبریج آنالیتیکا با مدیران این شرکت در تماس بودند ودر هتلهای مجلل لندن با آنها جلسات حضوری هم داشتند. در این جلسات مدیران ارشد کمبریج آنالیتیکا مغرورانه میگویند که چه روشهایی در دادهپژوهی دارند، چه ارتباطات اطلاعاتی و امنیتی دارند و چه ترفندهایی برای مهندسی افکار عمومی در کارزارهای سیاسی میدانند. چیزی که آنها نمیدانند این است که مشتری سریلانکایی قلابی و همکار واقعی خبرنگاران همهاین حرفها را ضبط میکند.
در ویدئوهایی که از مدیران کمبریج آنالیتیکا، از جمله الکساندر نیکس، مدیرعامل آن پخش شده، آنها به استفاده از همان روشهایی اذعان میکنند که به طور عمومی به عنوان اتهامهای بی اساس تکذیبشان کردهاند. الکساندر نیکس در جلسهای درباره محتوای تبلیغات انتخاباتی میگوید: «چیزهایی نیستند که ضرورتا بخواهند درست باشند، همین که باورپذیر باشند کافی است.» مارک ترنبول، یکی دیگر از مدیران میگوید: «فایدهای ندارد که بر اساس واقعیتها وارد مبارزات انتخاباتی شد، چرا که کل ماجرا حول احساسات و عواطف رقم میخورد.» او در جلسهای دیگر درباره شیوه کارشان میگوید: «همه چیز باید طوری انجام شود که کسی فکر نکند این پروپاگاندا است، برای اینکه به محض آنکه فکر کنید با تبلیغات سیاسی طرفید، از خودتان میپرسید چه کسی پشت این تبلیغات است. زیرکی و نامحسوس بودن کلید کار است.»
مدیران کمبریج آنالیتیکا به مشتری سریلانکایی قلابی میگویند که چگونه با ماموران اطلاعاتی سابق در تماس هستند و از شرکتهای امنیتی و اطلاعاتی خصوصی برای کارهایشان استفاده میکنند. آنها از جمله میگویند که شرکتهای خصوصی اسرائیلی همکارشان «در گردآوری اطلاعات بسیار کارآمد» هستند و مدعی میشوند که ماموران سابق دستگاه اطلاعاتی بریتانیا با کمبریج آنالیتیکا همکاری میکنند. مدیران این شرکت همچنین میگویند که با برونسپاری، همکاری با دیگر شرکتها یا درست کردن شرکتهای صوری رد خود را پاک میکنند.
دختران زیبای اوکراینی
اما کمبریج آنالیتیکا در تهیه محتوا برای جهتدهی به افکار عمومی، به دادهکاوی و گردآوری اطلاعات از سوابق نامزدها بسنده نمیکند و وقتی لازم باشد خود دست به کار ساختن سابقه منفی برای نامزدها میشود. الکساندر نیکس، مدیرعامل این شرکت میگوید که میتوان برای تخریب رقیب او را در یک رسوایی مالی یا جنسی گرفتار کرد. او در جلسهای که کانال ۴ مخفیانه و تحت پوشش شخصیتی سریلانکایی ضبط کرده میگوید: «جستجو و پیدا کردن موارد رسوایی جالب است، اما به همان میزان اثرگذار این خواهد بود که برویم و یک پیشنهاد خیلی خوب به طرف بدهیم و ویدئویش را داشته باشیم. در مقابل یک خواستهای به او پولی پیشنهاد کنیم و این طوری بلافاصله سند فاسد بودن او را داریم.» او از این هم فراتر میرود و میگوید: «میتوانیم یک سری دختر را به خانه نامزد رقیب بفرستیم. . . دخترهای اوکراینی خیلی زیبا هستند. . . به نظرم این شیوه خیلی موثر عمل خواهد کرد». ظاهراً این همین عمل در مسافرت چند سال قبل دونالد ترامپ به روسیه با مهرویان روسپی روسی رخ داده است که اسناد آن گروکشی آتی روسیه با ترامپ خواهد بود. امری که ظاهراً در کشور ما هم مورد استفاده قرار گرفته است. بیچاره سیاسیها ؟!
پایگاه دادههای مجازی برعلیه دموکراسی!
اگرچه کمبریج آنالیتیکا هرگونه تخلفی را رد میکند و میگوید حرفهایی که مدیرانش در جلسه با نماینده قلابی نامزد سریلانکایی زدند واقعیت روش کار شرکت نیست، اما الکساندر نیکس، مدیرعامل معلق شده، این شرکت به پارلمان بریتانیا احضار شده و ماموران کمیسیون اطلاعات بریتانیا دفاتر شرکت را بازرسی کردهاند. احتمال دارد که کمبریج آنالیتیکا و فیسبوک با برخوردهای قضایی روبرو شوند و حتی پیش از چنان برخوردی فیسبوک با سقوط ۵۸ میلیاردی ارزش سهامش ضربه بزرگی خورده است. گزارشهای تایید نشدهای هم از مداخله کمبریج آنالیتیکا در کارزار همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا وجود دارد، انتخاباتی که مانند انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، گذشته از نتیجه غیرمنتظرهاش، پس از دو سال هنوز کشوری را دوپاره کرده است. برخی این دوپارگی را به ماهیت کارزارهای انتخاباتی اخیر و شیوههای ادعایی آنها، چون پخش اخبار جعلی، تحریک ترسها و نفرتهای ناخودآگاه، و قطبی کردن فضا به واسطه استفاده از شبکههای اجتماعی نسبت میدهند، شیوههایی که کمبریج آنالیتیکا متهم به استفاده از آنها است.
گردآوری و تحلیل اطلاعات درباره تودهها، تلاش برای جهتدهی به افکار عمومی و استفاده از ترفندهایی چون تولید و انتشار اخبار جعلی برای بدنام کردن رقیب سابقهای شاید به درازای خود دموکراسی نمایندگی و انتخاباتی داشته باشد. مثلا در سال ۱۹۲۴ روزنامه دست راستی دیلیمیل چهار روز مانده به انتخابات نامهای از طرف زینوویف، رئیس انترناسیونال کمونیستی، به چپگرایان بریتانیایی را فاش کرد. رمزی مکدونالد، اولین نخستوزیر بریتانیا از حزب کارگر، در آن انتخابات شکست خورد و محافظهکاران با به دست آوردن اکثریت پارلمان به قدرت بازگشتند. بعدها فاش شد که نامه از اساس جعلی بود؟!
آنچه یک قرن بعد تغییر کرده نه نفس استفاده جریانهای سیاسی از اطلاعات رفتاری رأیدهندگان و تبلیغات رسانهای مثبت و منفی برای جذب آنها، که مقیاس اثرگذاری و دقت شیوههای جدید به کمک استفاده از دادهها است. فناوری اطلاعات چنان پیشرفت کرده است که بعضی، شاید با ذوقزدگی، میگویند اقتصادهای صنعتی و دانشبنیان در حال تبدیل شدن به اقتصادهای دادهمحور هستند. حجم انبوهی از دادهها، که کم کم تقریبا اطلاعات شخصی همه جمعیت روی زمین را در برمیگیرد، به طور متمرکز در اختیار چند غول فناوری مانند فیسبوک و گوگل است و کسانی که دانش و منابع انسانی لازم و دسترسی به چنین دادههایی را داشته باشند، به شکلی بیسابقه میتوانند الگوهای رفتاری جوامع را شناسایی کنند و به آنها شکل دهند. بسیاری از ناظران غربی این وضعیت را تهدیدی برای دموکراسی تلقی میکنند.
در جریان انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا هم دونالد ترامپ و هم هیلاری کلینتون، گرفتار چندین رسوایی بودند، نامزدهای نامحبوبی که بخش چشمگیری از رایدهندگان سنتی احزاب جمهوریخواه و دموکرات علیهشان موضع داشتند، چه برسد به رایدهندگان مستقل و مردد. سرانجام در انتخاباتی که حدود ۱۲۹ میلیون نفر در آن رای دادند، با اینکه هیلاری کلینتون نزدیک سه میلیون رای بیشتر داشت، نتیجه با مجموعا حدود ۸۰ هزار رای بیشتر در سهایالت سرنوشتساز میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین به نفع دونالد ترامپ تمام شد. دونالد ترامپ این ایالتها را با برتری کمتر از یک درصد آرا از هیلاری کلینتون برد و تا ماهها پس از انتخابات تبلیغات هدفمندش در این ایالتها را کلید پیروزیاش میدانست، تبلیغات هدفمند همان چیزی است که کمبریج آنالیتیکا تخصص خود میداند. کریستوفر وایلی، دادهپژوه افشاگر کمبریج آنالیتیکا، گردآوری دادهها و تحلیل شخصیتی میلیونها آمریکایی و تلاش برای تاثیرگذاری بر افکار آنان با استفاده از تبلیغات در سایه را به اقدامات ریچارد نیکسون، رئیس جمهور سابق آمریکا تشبیه میکند که پس از فاش شدن ترفندهای غیرقانونیاش در بازی قدرت، ناچار به استعفا شد.
وایلی میگوید وضعیت امروز طوری است که “انگار نیکسون دوپینگ کرده باشد. “
فراموش نکنید نه تنها شناسائی اعضای شبکههای اجتماعی بلکه شناسائی دوستان و خویشاوندان آنها از طریق لینک Friend وMutual Friend بسادگی امکان پذیر بوده و بهمین دلیل برخی افراد سیاسی محتاط کمتر از این ابزارها استفاده میکنند. در واقع تکنولوژی که زائیده تخیل بشر بوده در صورتی که در یک فرایند نظارتی فعال مهار نگردد، خود به هیولائی تبدیل گشته که بشر از کنترل آن عاجز و همچون فرانکیشتن بلای جان انسان خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــ
منابع مورد استفاده:
بی بی سی فارسی
خبرگزاری دویچه آلمان
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
غلامحسین دوانی؛ پژوهشگر اقتصادی و عضو انجمن اقتصاددانان حرفهای بریتیش کلمبیا و از اعضای حسابداران خبره آمریکای شمالی