رفیق راستگو
با یاد جاویدان رفیق بزرگ: صادق فقیرزاده
تویارجاودان ما! رفیق راستگو، درود!
سپاس من، سپاس رهروان راه مردمی، نثارتو!
چه نیک بودی و چه مهربان
به هرکه او نشانه ای ز درد خلق در تن و
نمادی از ستیز با کژی به چهره داشت.
چه پافشرده ای تو زیر پرچم بلند کار
تو یاور هرآن زپا فتاده گرد در نبرد بی امان توده ها
تو حامی ستبر قامتان اوفتاده بر زمین،
به پهنه ی ستیزبا بدان شدی.
رفیق راستگو!
ستبر قامتا!
چرا به روز اوفتادنت زاوج زین به خاک
زچشم همرهان نهان شدی؟
تو غمگسار گردهای رزمجو نبوده ای؟
به خاک تا نشسته ای،
نخواسته، نهان شده،
بر اوج آسمان یاد همرهان عیان شدی.
سزای توست این درخشش ای سترگ
بر اوج آسمان یادها
که خواستی ستبر قامت به خاک بر نشسته را نهان کنی
چو قطره ای میان بیکرانه آب ها
رفیق راستگو، بدان!
نخفته ای تو در نشیب خاک، بی سخن
هزار ها هزا ر،
نگفته ی نهفته بر لبان توست
هزار ها هزار پَرتُوان تابناک
زمهر ماندگار تو
ز آسمان سرکش بلندت ای رفیق!
در این شب بلند و بی فروغ سال،
نشسته بر دل امیدوار رزمیان این وطن.
علی رضا جباری (آذرنگ)
۲۹/۹/۹۰(۱۱/۱۲/۲۰)