روایت دولتآبادی از دریافت جایزه ادبی سوییس
دولتآبادی که برنده جایزه ادبی «یان میخاییلسکی» سوییس شده است، از مراسم اهدای این جایزه گفت.
این نویسنده پیشکسوت که با رمان «کلنل» برنده سال ۲۰۱۳ جایزه «یان میخاییلسکی» شده، در متنی که در اختیار بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته و در پاسخ به پرسشهایی درباره چگونگی برپایی این مراسم، نوشته است:
«مراسم روز چهارشنبه، ۲۲ آبان، بر گزار شد. شروع برنامه ساعت ۱۱ صبح بود با کنفرانس خبری که البته عمدتاً به زبان فرانسه و انگلیسی بود. البته زبان جایزه و بنیاد «یان میخاییلسکی» فرانسوی است. در این کنفرانس بیش از ۲۰ خبرنگار شرکت داشتند. مودراتور برنامه خود خانم وِرا میخاییلسکی (همسر یان میخاییلسکی که وصیت او را اجرایی میکند) بود، با حضور دو سخنران بعدی آقایان ژرژ نیوات، پروفسور دانشگاه ژنو و متخصص زبان و ادبیات روس. و دیگر مارک بیانچزیک از ورشو از هیأت ژوری. کنفرانس در ساعت ۱۲ پایان یافت و ساعت ۱۲ مراسم جایزه در سالن عمارت بنیاد «یان میخاییلسکی» آغاز شد با سخنرانی افتتاحی ورا میخاییلسکی درباره بنیاد، جایزه و اینکه پیشتر هم به خبرنگاران گفته بود، این جایزه منحصر به یک کتاب از دولتآبادی نیست و به “منش” دولتآبادی تقدیم میشود. دعوت شدم روی صحنه، پاکت حاوی سند جایزه و تابلو دوقلویی که به این منظور نقاشی شده بود، از دست ورا میخاییلسکی و نقّاش مربوطه به من هدیه شد. نشستم روی صندلی تعیینشده. سپس آقای ژرژ نیوات درباره چند و چون جایزه صحبت کرد و اینکه خوب است به شعر هم تعلق بگیرد که ورا میخاییلسکی گفت، منظور شده است. سخنران بعدی آقای مارک بیانچزیک بود که از ورشو آمده بود و درباره «کلنل» و دولتآبادی متنی خواند. دوست قدیمی ایام محبس من علی که در سالن نشسته بود، برخی عبارات او را رونویس کرد، از جمله مهمترین عبارت از سخنان او را که گفت «مونتسکیو پرسیده بود، ایران کیست و چیست؟ اکنون ایران اینجا و این است که میبینید».
سپس من دعوت شدم پشت تریبون، زیرا بنا بود پارهای از «کلنل» را بخوانم. من با بیتی از حافظ شروع کردم که « شکر آن را که میان من و او صلح افتاد»، و سپس تشکّر از بانو میخاییلسکی و هیأت ژوری – و با توجه به اینکه زنی «ورا میخاییلسکی» با چنان همت و پشتکاری امور سنگینی مثل برگزاری چنان مراسمی با حدود ۲۰۰ مهمان را بر عهده دارد و ساخت بنایی چنان متفاوت در دامنه آلپ و آن خستگیناپذیری (جخ بعد از برنامه برای شب میرفت که در مراسم اهدای جوایزی در سالنی به هنرمندان تئاتر شرکت کند و احیاناً جایزه بدهد)، پارهای برگرفته از سرودی از یسنه خواندم در ستایشِ زن، زمین، آب و باروری؛ و کمی لاف زدم نه به گزاف درباره اندیشه ایرانی؛ و اینکه تصور مجهول از فرهنگ کلاسیک ایران میباید پالایش بیابد؛ و خوب است که جهان غرب بعد از کشف ادبیات اسطورهیی – دینی قدیم ما از دهلیزهای هزار و یک شب به ادبیات معاصر نزدیک شده است، و سپس صفحهای فال زدم از «کلنل» و خواندم. همچنین در صحبتهایم از آنجا که این جایزه در کشور سوییس که کشوری چندزبانه است، اهدا میشود، به نویسندگان آلمانیزبان، فرانسهزبان و انگلیسیزبان ادای احترام کردم.
سپس هنرپیشه جوانی آمد پشت تریبون و یک صفحه از «کلنل» خواند و بعد از او هنرپییشه پخته و درعین حال ورزیدهای به نام آلن که فرانسوی بود، آمد روی صحنه و دو – سه صفحه از «کلنل» را تقریباً از حفظ خواند و همگان از جمله مرا که حرفهیی هنر تئاتر بودهام، مبهوت صدا و بیان خود کرد.
پایان جلسه ناهار بود که البته من فرصت نیافتم ناهار بخورم؛ فقط قهوهای نوشیدم و رفتم بالا، بیرون از سرسرا تا یک سیگار بکشم و با ناشر کارهایم که از زوریخ آمده بود، درباره تازهای که رسم شده «ای بوک» حرف بزنم که اشخاص کتاب به دست آمدند بیرون برای امضا و من ناچار برگشتم پشت میز نشستم و تا غروب آفتاب در حدود ۲۰۰ کتابی را که برای تقدیم به مهمانها گذاشته شده بود، یک به یک امضا کردم، بخصوص که برخی مایل بودند اسمشان را هم با خط فارسی و هم لاتین بنویسم. بهجایش خیلی براوو و تحسین از زبان و بیانِ فارسی دریافت کردم و اینکه بسیاری چون همیشه به زبان آوردند که عجب زبانِ زیبایی!
نکته دیگر اینکه همسر اسلاومیر مِروژک جزو هیأت داوران بود و بسیار لطف ابراز کرد. مروژک نمایشنامهنویس خوبی بود و دو ماه پیش از این درگذشته بود.
شخصیتی که من حتمأ باید از آن نام ببرم و متأسفانه در مراسم نبود تا بار دیگر از نزدیک ببینمش، آقای ایلیا تورجانف (بلغاری – آلمانی) بود. او برای تدریس یک دوره دانشگاهی رفته بود آمریکا. ایشان دو – سه سال پیش در نمایشگاه کتاب فرانکفورت با من مصاحبهای داشت برای تلویزیون آرته؛ هم او مرا برای جایزه میخاییلسکی پیشنهاد و کاندیدا کرده بود. شنیدم پیش از این او را به آمریکا راه نمیدادهاند، و شنیدم که با وجود این او همزمانِ مراسم رفته بود آمریکا و شخصاً متأسف شدم که نتوانستم ببینم و از او تشکر کنم. نکته بعدی اینکه ناشر کارهایم در زبان ألمانی از زوریخ با چندی از کارمندانش آمده بود به مراسم. همچنین مسؤول ایجنتی که کارهای مرا دنبال میکند با چندی از همکارانش به دعوت آمده بودند. و ناشر زبان انگلیسی هم از لندن آمده بود و جالب بود که اشتیاق آنها را ببینی از توفیق مختصری که نویسندهای از انتشارات آنها نصیبش شده است.
نکته دیگر آنکه این چهارمین دوره از جایزه یان میخاییلسکی بود؛ و اولین جایزه بود که در محل ساختمان بنیاد – عمارتی برگزار میشد که گویا با همین جایزه داشت افتتاح میشد. سالنِ برگزاری مراسم در پایین و کتابخانهای با همین وسعت در طبقه بالای سالن با طرّاحی خاص و…»
دولتآبادی همچنین گفت، از طرف تلویزیون ایران، شبکه یک، تماس گرفتهاند و برای انجام گفتوگویی در وین وقت مصاحبه خواستهاند.
[ایسنا]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید