روزنگاریهای دیاسپورا
جمعه – بیست و هفتم جولای سال ۱۹۹۰ – آیواسیتی
دو خبر خوب!
- هفته گذشته برای جی- ای استاد مهمان در دانشگاه آیوا نامه ای نوشتم و امروز پاسخ نامه ام را دریافت کردم!
- نامه ای از”کازما” رئیس دانشگاه دریافت کردم که به من ده ساعت کار پژوهشی پیشنهاد کرده بود در ارتباط با Playwriting Workshop که مستقیمن زیر نظر شلی برک و لوان میولر کار خواهم کرد.
خوشبختانه “باب هدلی” رئیس سابق ورک شاپ به شهر دیگری منتقل شده است. و لوان میولر جای او را گرفته است. کارم از روز بیست آگوست شروع خواهد شد و برای ده ماه کار، چهار هزار و پانصد دلار حقوق خواهم داشت. این خبر فوق العاده ای است برایم. اولین کارم در دانشگاه آیوا. اولین قدم هایم در کاری که باید در آن خودم و کارم را در آمریکا به ثبوت برسانم. آنگونه که در ایران بودم . آنگونه که در ایران کار کردم: کار در دانشکده هنرهای دراماتیک، اداره برنامه های تئاتر، تئاتر شهر، تلویزیون ملی ایران، اداره برنامه های نمایشی، تالار وحدت. عضو هیئت تحریریه مجله نمایش…. و….
در نامه ام برای جی- ای نوشته بودم که چقدر خودم را با جنبش ساهان آمریکایی هم هویت احساس می کنم وچقدر در سفر نلسون ماندلا به نیویورک، از منظرگاه سیاسی و عاطفی خودم را با او و همه سیاهان دنیا به ویژه سیاهان هارلم نزدیک می دانستم. برایش نوشتم که زلزله شمال ایران مرا بسیار در هم شکسته بود و چقدر این در هم شکستگی به نوعی شبیه است شاید به حس های همیشگی او به عنوان یک نمایشنامه نویس سیاهپوست که در هارلم زندگی می کند. برایش از اجرای نمایشنامه ام در بوفالوی نیویورک نوشتم و سفرم به آنجا در ماه اکتبر و سفر کنونی ام به لس آنجلس.
و اما پاسخ او:
N.Y.C. NY
July 25, 1990
Dear Ezzat,
Your letter was waiting when I arrived from Texas, where I’ve just attended the Texas Playwrights Festival. As you know, I’m from Houston, Texas, and so I went home shortly after I left Iowa- probably why you couldn’t reach me.
I’m happy you went to Los Angeles and that the trip helped you. You know, of course, that depression is often the voice of the unused self and the unexpressed anger at the unused. You may find, in time, that this “unused of self” is a great problem in a Christian nation, and is the one condition that crushes the large majority of Americans. We deal with this, and the root causes of it, in my script analysis class. I do wish you had been able to take the class, for it would have brought many things into focus for you. Jackie who wrote many of the reviews of the plays, was in my class, and her recent letter to me thanks me for the experience.
I know this is an especially hard time for you because of the earthquake in your country. I do hope your family is safe. Meanwhile, I hope you are sending your plays to theatres-one good way to ward off depression.
Speaking of depression, I wonder how Nelson Mandela warded it off these many years his tormentors took away his freedom.
You are right to see the Black Movement as a part of your own, and I am happy you were excited at Mandela’s visit.
He is the moral symbol for the whole world!
Thanks for the pictures – guess the flash wasn’t working for the inside ones, but the outdoor one came out fine! I’ll show them to Tisch this weekend. She is coming to New York from New Haven to direct one of my plays for the New Federal Theatre, then she will go on to Spelman College in Atlanta, where she will be teaching. She, too, wants to teach Back Girl, which I believe you can get at the library.
I do hope to see you in New York where you came to Buffalo.
Meanwhile, try calling me after 5 PM, after August 1st. I should be in, especially on weekends. Do send me the re-write of your play. For I might be able to get at least a reading for you when you come to N.Y.
Say hello to your handsome son – I miss you both.
Be in Touch!
Love – J.e
نامه جی.ای بسیار خوشحالم کرد. جی.ای کاراکتری ویژه دارد. سخت است و نرم. مهربان است و نکته بین. تنهاست و اجتماعی. از اولین نمایشنامه نویسان زن سیاهپوست است که شانس این را داشته است که یکی از نمایشنامه هایش به فیلم در آید. و همین، پشتکارو پر کاری اش را در کار تئاتر تضمین کرده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عزت گوشهگیر نمایشنامهنویس، نویسنده، منتقد فیلم و شاعر است. او فارغالتحصیل نمایشنامهنویسی و ادبیات دراماتیک از دانشکده دراماتیک هنر تهران و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از دپارتمان تئاتر دانشگاه آیووا است.
از گوشهگیر تاکنون ۱۴ کتاب به زبان فارسی منتشر شده است. از جمله مجموعه داستانهای
کوتاه: آن زن، آن اتاق کوچک و عشق، … و ناگهان پلنگ فریاد زد: زن؛ آن زن بی آنکه بخواهد گفت خداحافظ، مجموعه کتاب شعر: مهاجرت به خورشید، و مجموعه دو نمایشنامه: دگردیسی و بارداری مریم.
آثار نمایشی او توسط گروههای تئاتری مختلفی اجرا شده، از جمله نمایشنامه بارداری مریم که برنده جایزه ریچارد مایبام و نمایشنامه پشت پردهها (بر اساس زندگی قرهالعین) او نیز برنده جایزه نورمن فلتون شد.
گوشهگیر در سال ۱۹۹۰، به عضویت نویسندگانِ بینالمللی دانشگاه آیووا درآمد و از سال ۱۹۹۲ در کنفرانسهای بین المللی زنان نمایشنامهنویس زن در کشور های مختلف از جمله کانادا شرکت کرده و نمایشامه هایش را اجرا کرده است. گوشهگیر در حال حاضر در دانشگاه دپول در شیکاگو-ایلینوی، قصه نویسی و شعر کلاسیک تدریس می کند. او همچنین به عنوان نمایشنامه نویس رزیدنت در کمپانی تئاتر «شیکاگو دراماتیستز» Chicago Dramatists به مدت سه سال پذیرفته شده و در آنجا مشغول به کار است.