ریشه و معنی نام شهر “قم”
در این مقاله دو موضوع مد نظر است. اوّل اینکه معنی واژۀ “قم” چیست؟. دوّم اینکه چه عاملی باعث شده که این مکان جغرافیائی، “قم” نامیده شود. برای پاسخ به این دو پرسش ابتدا مروری بر تاریخچۀ “شهرِقم” میشود. سپس فهرستی از دیگر جاها که نامی مشابه “قم” دارند ارائه میگردد. در خاتمه با مقایسه (استقراء و قیاس) این دو منبع اطلاعات به این دو پرسش پاسخ داده خواهد شد.
تاریخچۀ “شهرِ قم”
“قم”، نام یکی از کلان شهرهای ایران و مرکز استان قم میباشد. “زیستگاه قم” در کنار رودخانه “قمرود” و در دشت “قم” واقع شده است. “قم” در گذشته به جهت قرار داشتنِ سر راه جادۀ ابریشم دارای اهمیت ارتباطی زیادی بوده است و امروزه نیز، اهمیت این زیستگاه ازنظر ارتباط شمال و جنوبِ کشور زیاد است. جمکران، وشنوه، خاوه، فِردو و کرمجگان، نام برخی از زیستگاههای کهن در منطقۀ “قم” هستند. تلفظ پارسی میانۀ زیستگاه “قم”، “کُنب” (Konb) میباشد (ویکی پدیای فارسی). “قم”، در ابتدا محلّ سکونت اقوامی از زرتشتیان بوده که “مَمَجان” (Mamajan) نامیده میشده است. حسن ابن محمد قمی در کتاب “تاریخِ قم”[۱] آورده است که “شهر “قم” را، به این جهت “قم” نامیدهاند که محل جمع شدنِ آبها بوده و آب در آن جمع میشده و آن را هیچ منفذ و رهگذری نبوده است. در اطراف آنجا علف و گیاهان و نباتات میرویید است و در عرب، جمع شدنِ آب را “قم” گویند. تلفّظ “قم” (Ghom) از نام “کُم” است که اَعراب، آن را به صورت امروزی در آورده اند”. دربارۀ تاریخچه پیش از اسلامِ زیستگاه “قم”، طبق عقیدۀ باستانشناسانی مثل رومن گریشمن[۲] ، “قم” از نخستین مکانهای روی زمین است که محل تجمع انسانها بوده است؛ در این صورت، قدمت شهر “قم” و حومه آن به زمان پیدایش تمدّن، در حدود ۱۰ هزار سال پیش میرسد.
کاوشهای باستانشناسیِ زیادی در منطقۀ “قمرود” انجام داده شده و عمده این اکتشافات، توسّط آقای کابلی[۳] صورت گرفته است . در تپۀ “قلی درویش” در نزدیکی “جمکران”، آثاری از کورههای عصر آهن، با قدمتِ حدودِ ۳هزار سال، به دست آمده که نشان میدهد، زیستگاه “قم” در گذشته، در مشرقِ محلّ فعلی بوده و در اثر تغییرِ مسیرِ رودِ “قمرود”، به سمت غرب کشیده شده است. هسته اوّلیه “قمِ” امروزی، محلّۀ “لب چال” است که در زمانِ باستان، دهی با ساکنانِ زرتشتی بوده است. از وضعیتِ “قم” در دوران مادها، ایلامیها و اشکانیان اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ ولی گفته شده در دوران هخامنشیان، “قم” شهری آباد بوده که با حمله اسکندرِ مقدونی، دچار ویرانی شده است. زاویه، چهل اختران، دروازه ری، قلعه عمو حسین، قلعه یزدیها، براسون، لب چال، دروازه چوبی، گذر قلعه، خندق، قلعه کامکار، سنگ بند و دروازۀ کاشان از جاهایی هستند که به نظر میرسد دارای ریشه کهن میباشند.
زیستگاه “قم” که پیش از عربی شدن نام آن، کُنب (Konb) یا “کم” (Kom) نامیده میشده، بدون شک زیستگاهی کهن و دارای تمدّنی چند هزار ساله است. رودِ “قمرود”، رودی است که از جنوب غربِ قم وارد شهر شده و از میانۀ شهر “قمِ” امروزی گذر کرده و از شمال شرقِ آن خارج میشود و شهر را به دو قسمتِ شمال غربی و جنوب شرقی تقسیم میکند. این رود، پس از سیراب نمودنِ دشتِ “قمرود” و دۀ “قمرود”، به پَست زمینِ دریاچۀ نمک وارد میشود؛ ولی پیش از آنکه به دریاچه ملحق شود، با تشکیل مخروط افکنهای که بخشی از دشت “قمرود” را تشکیل میدهد متوقف میگردد. دشت “قم” دارای ارتفاعی کمتر از یکهزار متر از سطح دریا است و دشتِ “قمرود” که در شمال شرقی دشتِ “قم” قرار میگیرد، در حدود هشتاد تا نَود متر کمتر از شهر “قم” ارتفاع دارد[۴] .
آبِ رودِ “قمرود” در گذشته پس از سیراب کردنِ دشتِ “قم” و دشتِ “قمرود” به پستزمینِ دریاچه نمک میرسید. این رود در طول هزارهها عامل ایجادِ آبادی و تمدّن در مسیر خود؛ ازجمله در دشتهای “قم” و “قمرود” شده است.
فهرست جانامهائی که نام آنها به نام “قم” و “کُم” شبیه است؛
جاهای بسیاری چه در اطراف “قم” و چه در سایر مناطق ایران و بیرون از سرزمینِ امروزیِ ایران وجود دارند که نام آنها به نام “قم” و “کُم” (نامِ کهنِ قم) نزدیک است. داشتنِ فهرستی از این جاها میتواند به شناسائیِ عمیقتر نامِ “قم” و بخصوص، علّت نامگذاریِ آن کمک کند. لذا برخی از این جاها و نامِ آنها را مرور میکنیم:
۱- “قمصر”
جانام “قمصر” (قمسر)، نام شهری در بخشِ “قمصر”، شهرستان کاشان، استان اصفهان است (ویکیپدیای فارسی).
درباره نامهای دیگر “قمصر” در ویکی پدیای فارسی، نامهای “قُمسر” (Ghomsar) و “کُمسر” (Komsar) نیز ذکر شده است. احتمال داده میشود که تاریخچۀ زیستگاهِ “قمصر” به پیش از اسلام و حتی هخامنشیان برسد. نام کاروان سرای گبر آباد، در ۵ کیلومتریِ “قمصر” که از آثار تاریخی این زیستگاه است نشانهای از کهن بودنِ زیستگاۀِ “قمصر” میباشد. زیرا این نام اشاره به زندگیِ پیروانِ زرتشت (گبرها) در منطقۀ “قمصر” دارد که طبعاً مربوط به پیش از اسلام است.
در سال ۷۰۰ هجری قمری، ابوالقاسم عبدالله کاشانی[۵] در توصیفِ صنعت کاشی، دربارۀ سنگِ لاجوردِ معروف به “سلیمانی” که معدن آن در قصبه “قمصر” بوده مطالبی آورده است.
زیستگاه “قمصر”، با توجه به گویشِ مردم آن و وجود آثاری همچون کاروانسرای گبر آباد و نام “قمصر” که خود، واژهای کهن است بدون شک دارای تاریخچهای طولانی است. معدن لاجوردِ “قمصر” که از سنگ کبالتِ آن، در دورانهای مختلف، برای تولیدِ مرغوبترین رنگِ لاجوردی (به همین علت، نام آن را معدن لاجورد گویند) از مادۀ معدنیِ این معدن، بهره برداری میشده نیز، دلیلی بر کهن بودنِ “زیستگاهِ قمصر” است. دربارۀ ریشه جانام “قمصر”، گویشِ “قُمسر” (Ghomsar) و بهخصوص، “کُمسر” (Komsar)، بسیار کمک کننده و راهنما است. همانگونه که در شرح جانام “قُم” گفته شد، حرف “ق” در جانام “قَمصر” نیز، عربی شدۀ حرفِ “ک” میباشد؛ بهاینمعنیکه نام این زیستگاه، پیش از تبدیل شدنِ آن به واژۀ عربیِ “قمصر”، “کمسر” بوده است؛ چه با ضَمِّ “ک” و چه با فتحِ “ک”. بههرحال رابطۀ جانام “قمصر” با جانام “قم”، رابطهای بسیار نزدیک بوده و این دو نام، هم ریشه میباشند.
با توجه به آنچه دربارۀ قدمتِ زیستگاه “قمصر” و رابطه آن با جانام “قم” گفته شد، جانام “قمصر” را میتوان به دو بخشِ “قم” و “صر”، بخشبندی کرد که در آن، واژۀ “قم” در “قمصر” و “قم” مشترک است. واژۀ “صَر” (Sar) نیز، که عربی شدۀ “سر” است به احتمال قریب به یقین، به معنی رأس و بالا و ارتفاع و کوهستانی بودنِ این زیستگاه است که به واژۀ “قم” افزوده شده است. در ویکیپدیای فارسی، در شرح زیستگاۀ “قمصر”، نکتهای آمده که “کُم” یا “قم”، شاید اشاره به “قنات” داشته باشد. این نکتهای جالب است که در ریشه یابیِ شهر “قم” یاری رسان میباشد. به این ترتیب، “قمصر”، به معنیِ “سرِقُم”، “بالاسرِ قُم” و محلّ آغازِ “قم” خواهد بود. لذا اگر معنیِ “قم” مشخص شود معنی “قمصر” نیز مشخص خواهد شد.
رودِ قُمرود
“رودِ قمرود”، نام رودی طولانی است که از کوهستانهای آشناخورِ اطراف الیگودرز، خمین، گلپایگان، و خوانسار سرچشمه میگیرد و پس از عبور از جنوب شرقیِ استان مرکزی و بخشی از استان “قم” و همچنین عبور از میانۀ شهر “قم” به حوضه دریاچه نمک میپیوندد. سرشاخههای “رود قمرود” عبارتند از: رودخانۀ دربندِ گلپایگان، رودخانۀ خوانسار، رودخانۀ خرقاب، رودخانۀ خمین و رودِ لعل بار. “رودِ قمرود” پس از عبور از “دلیجان” و “قم” و یکی شدنِ با رودخانه قره چای، به کویر دریاچۀ نمک میریزد (ویکیپدیای فارسی). سدّ پانزده خرداد که آبِ آن شهرِ “قم” را تغذیه میکند بر روی رودِ “قمرود” بسته شده است.
جانامِ ” قمرود” در واقع از دو بخشِ “قم” و “رود” تشکیل شده که در آن، واژۀ “قم”، در این دو نام ارتباط ریشهای واژۀ “قمرود” و شهرِ “قم” را نشان میدهد. به همین جهت شناختن ریشۀ نامِ “قمرود” در شناسائی دقیق تر نام “شهر قم” یاری رسان خواهد بود.
دهِ قمرود
“دهِ قمرود”، نام دهی در ۲۵ کیلومتری فاصله هوایی از مرکز شهر “قم” است .این ده، نام خود را از رودِ “قمرود” گرفته است.
تپههایِ باستانی قمرود
چندین تپّۀ باستانی در منطقه دۀ “قمرود” واقع شدهاند. حفاریهای باستانشناسی توسط موسسه باستان شناسی که به سرپرستی میرعابدین کابلی صورت گرفته نشان داده که زیستگاههای کهنِ چند هزار سالهای در کنار رودِ قمرود، وجود داشته، که امروزه از زیر خاک بیرون آورده شده است. کابلی در چندین نقطۀ محوطه باستانی “قمرود”، به نام محوطههای شماره ۳۷، ۴۸، ۵۳، ۵۴، ۵۷ و ۷۱ و قره تپه[۶]، اکتشافات اوّلیۀ رومن گریشمن[۷] را ادامه داده است. این حفاریها نشان دادهاند که لااقل، تپۀ شماره ۳۷ قمرود، مربوط به هزارههای چهارم تا ششم پیش از میلاد میباشد. تپههای قمرود به ترتیب به شمارههای ۷۰۴۵؛ ۷۶۹۶؛ ۱۰۵۷۲؛ ۴۸۵۶؛ ۴۸۵۴؛ ۴۸۵۵ و ۱۹۹۲ ثبت آثار ملّی شدهاند. وجود چندین تپه باستانی با دیرینهای تقریباً معادل آغازِ تمدنِ بشر در حاشیۀ رودِ “قمرود”، نشان از کهن بودنِ زیستِ انسان، در دشتِ “قمرود” از جمله در محدودۀ شهرِ “قمِ” امروزی است که به علّت وجود آبِ رودخانه “قمرود” از دیرباز شکل گرفته است.
قُمشه
جانام “قمشه” (کمشه) (Ghomsheh, Komsheh)، نام قدیمیِ شهری به نام شهرضا، یکی از شهرهای استان اصفهان است. این شهر، مرکز شهرستان شهرضا میباشد. قصبه “قمشه” در روزگار سلاطین آل مظفّر و فرزندانِ شاه شجاع، حصاربندی شد. بافتِ نخستینِ این شهر، به احتمال زیاد، به پیش از اسلام میرسد. در اوایل دهه ۱۳۱۰ شمسی، نام “قُمشه” به “شهرضا” برگشت. “قمشه” واژهای پهلویِ ساسانی است. پیش از اینکه نام “قمشه” بر این محل گذاشته شود، نام آن “کُمشه” (Komsheh) بوده است؛ چون پس از اسلام، بیشترِ واژگانِ “کُم” به “قم” تبدیل شده “قمشه” نیز از “کُمشه” بر آمده است. پارهای از پژوهندگان گفتهاند، “قمشه” از دو بخشِ “قُم” و “شِه” ترکیب شده و جای آبِ جوشنده و روان و ماندگار را به یاد میآورد. واژۀ “قمشه”، به معنی سرزمین پرکار نیز هست. دربارۀ آثار تاریخیِ “قمشه”، گفته شده که یک گنبد و منارۀ مربوط به عهد سلجوقیان در ابتدای بازار شهرضا واقع شده است (ویکی پدیا) .
زیستگاه “قُمشه” که نام امروزیِ آن، “شهرضا” میباشد، دارای تاریخچهای کهن است و پیشینه آغازِ زیست در محلّ “قمشه”، به احتمال زیاد، بسیار پیش از اسلام میباشد. چنانکه گفته شد واژۀ “قُمشه” عربی شدۀ “کُمشه” است. این واژه را میتوان به دو بخشِ “قُم” و “شه” بخش بندی نمود که در آن، “قم” گویش عربی شده از “کُم” (Kom) است. اینکه در ویکیپدیای انگلیسی آمده که به روایتی ریشۀ واژۀ “قمشه”، “جای آبِ جوشنده و روان و ماندگار را به یاد میآورد” این احتمال را مطرح میکند که “قُم” یا “کُم”، نوعی مظهر آب بر سطح زمین باشد. با توجه به وجود واژۀ “قم”، یا “کُم” میتوان گفت که نام دو شهرِ “قم” و “قمشه” از نظر ریشهشناسی با یکدیگر قرابت دارند.
جاهای بسیاری در ایران هستند که نام آنها “قمشه” است، از جمله “قمشۀ بابا کرم خان”، “قمشۀ دورود”، “قمشۀ سیّدامین”، “قمشۀ سیّد قاسم”، “قمشۀ سیّد یعقوب” و “قمشۀ لر زنگنه” همگی در استان کرمانشاه و “قصرِ قمشه” در شهرستانِ شیراز.
کُمِ رضوان
کُمِ (Kam, Kom) رضوان”، نام دهی در دهستان خمیر، بخش مرکزی، شهرستان خمیر، استان هرمزگان است (ویکیپدیای فارسی).
کمیجان
“کُمیجان” (Komeijān, Komijān) نام شهری در بخش مرکزی، شهرستان “کمیجان”، استان مرکزی است، از آثار کهنِ کمیجان، “محلّۀ قلعه” میباشد که بالاترین نقطه شهر است و از نظر بافت شهری، محلهای قدیمی بوده که به “بامِ کمیجان” معروف است. محلّۀ قلعه کهنه نیز یکی از محلّههای قدیمی است که مسجد صاحب الزمان در آنجا واقع شده است و امروزه محل برگزاری نماز جمعه شهر است. محلّۀ عیسیآبادِ سویه که به محلّۀ سراب نیز معروف است، به جهتِ اینکه محلِ شریک بودنِ آب با محلّۀ عیسیآباد است، به نام عیسیآباد مشهور شده است. استخر قناتِ علی قلی بیک در محلۀ علی قلی بیک، جایی است که در گذشته آب در آن جمعآوری و سپس به دشتِ عیسیآباد هدایت میشده تا آبیاریِ دشت صورت گیرد. محلّۀ انار زمانی از زیستگاه “کمیجان” جدا بوده ولی امروزه با گسترشِ ساخت و ساز، جزو محلّۀهای شهر و در شرقِ آن میباشد. محلّۀ گول اوسته، بخشی از “کمیجان” است که در زمانهای قدیم، قنات بزرگِ “کمیجان” و استخرِ (گول)[۸] آن در این محلّه قرار داشت. قلعه قدیمیِ شهر در این محلّه واقع شده که به موزۀ شهر تبدیل شده است. تپّه چرگزی جزو آثار تاریخیِ “کمیجان” است که گفته میشود در قدیم قلعۀ گبرها روی این تپه قرار داشته که خراب شده است؛ همچنین گفته شده که اینجا زادگاه فخرالدینِ عراقی میباشد که همانندِ تپۀ “آوه” در “ساوه” بهصورت تپه درآمده است (ویکیپدیای فارسی).
زیستگاه “کمیجان” دارای آثار متعددی است که نشان میدهد این محل دارای سابقۀ بسیار کهن میباشد. وجود قناتهایی، گرچه اغلب خشک شده، همگی نشانههایی از زیست انسان از گذشتههای بسیار دور در این زیستگاه میباشند؛ ازجمله این آثار میتوان به این موارد اشاره کرد: سرابِ عیسی آبادِ علی قلی بیک، چشمه شخدیل، محمود بلاغی، قناتِ نینی جرد، قنات ظهیرآباد و قنات بزرگِ محله انار، استخر و قلعه مجاور آن (که امروزه به موزه تبدیل شده)، تپه چرگزی که قلعه گبرها روی آن قرار داشته، “زاوا” (ز، آ، وآ گویشی از زهاب؟) (که امروزه به نام شهرکِ گلستان معروف است) و همچنین نام “کمیجان” همگی نشانهائی از کهن بودنِ زیستگاه “کمیجان” میباشند. شاید برخی از ذخایرِ موجود در موزۀ شهر، از حفاریهای محوطههای کهنِ خودِ کمیجان باشد.
جانام “کمیجان” را میتوان به دو بخشِ “کُمی” (Komey, Komi) و “جان” (Jān) بخش بندی کرد، که در آن، واژۀ “جان”، پسوند جا و مکان و عربی شدۀ “گان” میباشد. واژۀ “کُمی” نیز گویشی از واژۀ “کُم” میباشد. با توجه به اینکه واژۀ “کُم” نام دیگرِ “قم” است، میتوان گفت که دونامِ “کمیجان” و “قم”، لااقل در معنیِ “قم” هم ریشه هستند.
کُمجانِ نطنز
“کُمجان”، نام دهی در دهستان برزرود، بخش مرکزی، شهرستان نطنز، استان کاشان است. دۀ “کمجان” دارای تاریخچهای کهن میباشد. “کُمجان” دارای سه قلعه بوده است؛ قلعهای که در ابتدای دِه قرار داشته و اکنون اثری از آن وجود ندارد؛ قلعه دیگری بر روی کوه بلندِ مشرفِ به دِه قرار دارد که دیوارههای آن هنوز برجاست و قلعه سوّم که معروف به قلعۀ بایزید است در مزرعۀ “کروند” (Karvand) واقع شده که اکنون، فقط یک دیوارِ سنگی از آن به جای مانده است. دربارۀ قلعه اخیر داستانهای زیادی سینه به سینه نقل شده است. در دهه ۱۳۷۰ شمسی، در کنار این قلعه، قبرستانی در دامنۀ کوه کشف شد که در آن، اقدام به حفاریهای غیرمجاز شده است. منطقهای در “کُمجان” وجود دارد به نام “آب سرخ” که مجموعهای از چشمههای آب معدنیِ قرمز رنگ است. این چشمهها در درّۀ “کروند” واقع شده و با دِههای یارند، تکیه و فریزهند همسایهاند (ویکیپدیای فارسی).
همانگونه که گفته شد آثار قدیمی بسیاری در زیستگاه “کمجان” و درّه “کروند” (یارند) وجود دارند که نشانههایی از کهن بودنِ این زیستگاه هستند. وجود چشمههای آب معدنی و تراورتنساز در درّه “یارند” و همچنین در درّه “هنجن- ابیانه” و رودهای جاری در کفِ این دو درّه در تشکیلِ تمدنِ کهنِ این منطقه؛ ازجمله زیستگاه “کُمجان” نقش اساسی داشته اند. آثار کورههای ذوب فلز در دورۀ اسلامی در درّۀ “یارند” که در آن، نقره استحصال میشده و همچنین وجود کانِ روی- سرب- نقره- مِس و باریت (پلیمتالیک) در انتهای درّه، باعث ایجادِ فعالیتهای معدنیِ کهنِ پیش از اسلام و پس از آن شده است. این فعالیتها به همراه خود، آثار فیزیکی (قبرستان، قلعه، دخمههای معدنکاری، سنگنبشته و غیره) و اسطورههایی دربارۀ وجود گنج و غیره در این منطقه؛ ازجمله “کُمجان” به وجود آوردهاند.
نام “کمجان” (Komjān) را میتوان به دو بخشِ “کُم” (Kom) و “جان” (Jān) بخشبندی کرد که در آن، “جان” گویش عربی شدۀ “گان” (Gān) است که پسوند جا و مکان میباشد. به این ترتیب “کُمجان” به معنیِ محل و جای “کُم” خواهد بود. با توجه به اینکه واژۀ “کُم” نامِ دیگر شهرِ “قم” است میتوان گفت که “کُمجان” نیز، همانند “کمیجان” با نام “قم” همریشه است.
کمجانِ خَرامه
“کمجانِ” خرامه، نام دهی در دهستان دهقانان، بخش کربال، شهرستان خرامه، استان فارس است (ویکیپدیای فارسی).
تالابِ کمجانِ خَرامه
“تالابِ کمجان”، نام تالابی در شرقِ “خرامه” (Kharāmeh) است که شاخهای از دریاچه و یا تالاب بزرگتر “طشک” (تاشک) میباشد. این تالاب در دهه ۱۳۶۰ شمسی به جهت ایجاد دو کانالِ زهکشی خشک شده، ولی در دهه ۱۳۸۰ شمسی، دوباره توسّط مردم بازسازی شده و به زیستگاه پرندگان وحشی بدل گردید (ویکیپدیای فارسی).
اینکه رابطهای بین نامگذاریِ دِه “کمجانِ” خرامه و تالابِ “کمجانِ” خرامه وجود دارد، جای شکی نیست. وجودِ تالاب و وجود نام “کُمجان” بر روی تالاب، نشان از این احتمال دارد که “کُم”، خود به معنیِ “تالاب” باشد. با توجه به اینکه “کُم”، نام دیگر شهرِ “قم” است، این نکته میتواند در ریشهیابی نام شهرِ “قم” یاریرسان باشد.
کمشجۀ اصفهان
جانام “کمشجه”، نام زیستگاهی در بخش حبیب آباد، شهرستان برخوار، استان اصفهان است. نام دیگر زیستگاه “کمشجه”، “کمشه” (Komsheh) میباشد. (ویکیپدیای فارسی)
گهکمِ هرمزگان
“گهکم”، نام دهی در دهستان “طارم”، بخش مرکزی، شهرستان حاجی آباد، استان هرمزگان است (ویکیپدیای فارسی).
رود کامو
“رود کامو”(Kāmu, Kāmow) ، نام رودی است که بخشی از آبِ دِۀ “کامو” را تأمین میکند (ویکیپدیای فارسی).
دۀِ کاموی قمصر
“کامو” (Kāmu, Kāmow) نام زیستگاهی است در بخش قمصرِ، شهرستان کاشان، استان اصفهان میباشد. نام “کامو” معمولاً همراه چوگان یا جوشقان میآید و اخیرا (در سال ۱۳۹۲ شمسی) ، به نام “کامو” و چوگان تغییر نام یافته است. “کامو”، خود زیستگاهی کهن است. از نظر مردمِ “کامو”، ۳۵ روز پیش از نوروز، روز اوّل سال میباشد. گویشِ مردمان “کامو”، همان گویشهای ایرانیِ مرکز ایران و یا به قول خودشان “رایجی” است. آب قصبۀ “کامو” از هفت رشته قنات، بهعلاوه رودخانۀ “کامو” تامین میشود.
از آثار کهنِ زیستگاۀ “کامو”، برج خرابه روی تپه مجاور میباشد. براساس تحقیقات بهعملآمده، غارهای موجود در کوههای مرتفعِ منطقۀ “کامو” از خاستگاههای اوّلیه اسکان بشر است. ابزار سنگیِ شکارِ حیوانات که در “کامو” بهدست آمده و بعضی دیگر از ابزارها نشان از کهن بودنِ تاریخچۀِ زیست، در زیستگاۀ “کامو” میباشد. (ویکیپدیای فارسی)
زیستگاه “کامو” بدون شک زیستگاهی بسیار کهن است. از نشانههای کهن بودنِ این زیستگاه، نام این منطقه و همچنین وجود غارهای زیستِ انسانِ پیش از تاریخ (بنابر گفتههایی که در ویکیپدیای فارسی آمده) و بسیاری از مشاغلِ صنعتیِ کهن؛ ازجمله فلزکاری میباشد.
جانام “کامو” را میتوان به دو بخشِ “کام” که احتمالاً گویشی از “کَم” (Kam) یا “کُم” (Kom) است و “و” (Ow)، مخففِ آب یا “او” (Ow)، بخشبندی نمود؛ البتّه حرفِ “و” ممکن است در نقشِ پسوندِ جا و مکان باشد که دراینصورت، واژۀ “کامو”، به معنی جایگاه “کام” یا “کم” خواهد بود. اگر پسوندِ “و”، مخفّف “او” (Ow) و به معنی آب باشد آنگاه، جانام “کامو” به معنی آبِ “کام” خواهد بود. باتوجه به اینکه رود “کامو” از محلِ زیستگاۀ “کامو” میگذرد، احتمال اینکه زیستگاۀ “کامو” به اعتبار وجودِ این رود به وجود آمده باشد و نام آن نیز از “رودِ کامو” ریشه گرفته باشد زیاد است.
کمهرِ فارس
“کمهر” (Komhar, Kamhar) نام دهستانی در بخش مرکزی، شهرستان سپیدان، استان فارس است (ویکیپدیای فارسی).
جانام “کمهر” را میتوان به دو بخش “کم” (Kom,Kam) و “هر” (Har)، بخشبندی نمود که در آن، “هر” احتمالاً به معنی آسیای آبی و “کم” (Kom, Kam) گویشی از “قم” است.
تجزیه و تحلیل و ریشهیابی:
نامِ “قم”، همانگونه که در ویکیپدیای فارسی آمده، واژهای عربی شده از یک واژۀ کهنِ پارسی میباشد که در آن، “حرف” “ق” به جای حرف “ک” نشسته و واژۀ کهنِ “کم” (Kom) را به واژۀ “قم” تبدیل کرده است.
در مرور تاریخچه “قم” به نقل از کتاب تاریخِ “قم” ملاحظه شد که “قم” به معنی “تالاب” است و چون در دشتِ “قم” تالابی وجود داشته زیستگاۀ “قم” را که امروزه شهری بزرگ است “کُم” و یا “قم” گفتهاند. از زمانهای کهن در کنارههای این تالاب زیستگاههائی از جمله قم، جمکران، دۀ قمرود و غیره تشکیل شدهاند. برای ارزیابیِ درستیِ این مطلب تاریخچۀ ۱۵ جای دیگر که در آنها واژۀ “قم” و یا “کُم” به کار رفته را مرور کردیم. از این ۱۵ جانام، ۵ جا دارای واژۀ “قم” است که عبارتند از “قمصر”، “رودِ قمرود”، “دهِ قمرود”، “تپّههای باستانی قمرود” و “قمشه”. ۸ جا نیز واژۀ “کُم” را در ترکیب نام خودشان دارند که عبارتند از: “کُمیجان”، “کُمجان”، “تالابِ کُمجان خُرامه”، “کُمجان خُرامه”، “کُمِ رضوان”، “گهکُم”، “کُمهرِ فارس” و “کُمشجه” و بالاخره در نام دو جا، هم واژۀ “کامو” آمده که عبارتند از: “رودِ کامو” و “دهِ کامو”. واژۀ “تالاب” در نامِ “تالابِ کمجان خرامه” به وضوح از مصداق داشتنِ “کُم” و “قُم” به معنیِ “تالاب” حکایت دارد و گفتۀ مطرح شده در کتاب تاریخِ قم را تایید مینماید. در عین حال، واژۀ “رود” در نامهای “قُمرود” و “رودِ کامو” معنیِ “رود” را برای واژههای “قُم” و “کُم” تایید میکنند. از سوی دیگر “رودِ قمرود”، نام خود را (قُم یا کُم را) بر “دهِ قمرود” و “تپّههای باستانی قُمرود” تحمیل کرده است که حکایت از نقشآفرینیِ این رود از هزارههای پیشین در ایجاد زیستگاههای “قُم” و “دهِ قمرود” و شاید “قمصر” دارد. در تاریخچۀ “قُمشه” آمده است که “قُمشه” به معنیِ “جای آبِ جوشنده و فوران کننده و روان” است. در تاریخچۀ زیستگاۀ “کُمیجان” نیز ملاحظه شد که نقشِ “قناتِ علی قلیبیک”، “محلّۀ سراب” (سراب به معنی چشمه است) یا “عیسی آبادِ سویه” و بخصوص “استخر گول” (گول یا گُل در زبان ترکی به معنی تالاب و دریاچه و استخر است) در محلّۀ قدیمِ “کُمیجان” در به وجود آمدنِ زیستگاهِ کهنِ “کُمیجان” محرز است. در شرح نام “کُمجانِ نطنز” ملاحظه شد که وجود چشمههای آب معدنی با آب سرخ رنگ و رودهای کروند و ابیانه-هنجن در ایجاد این زیستگاۀ بسیار کهن نقشِ بنیادی داشتهاند.
بررسیِ تاریخچۀ این ۱۵ جا نشان داد که ارتباط تنگاتنگی بین همۀ آنها با “تالاب”، “رود” و “چشمه” وجود دارد. با توجه به اشتراکِ واژۀ “کُم” یا “قُم” در نام همۀ این ۱۵ جا میتوان نتیجه گرفت که واژۀ “کُم” یا “قم” به معنی “مظهر آب بر سطح زمین” اعمّ از “تالاب”، “رود” و “چشمه”(سراب) است که در نامهای “شهرِ قم”، “تالاب کُمجان خُرامه” و “کُمیجان”، بطور خاص به معنی “تالاب” میباشد.
دربارۀ موقعیت جغرافیائیِ شهرِ کهنِ “قُم” و اینکه واژۀ “قُم” میتواند به معنیِ خاصِّ “تالاب” باشد میتوان از تصاویر ماهوارهای شهرِ قُم و دشتِ قُم نیز بهره گرفت و نقش رودِ “قُمرود” را در ایجاد این “تالاب” به تصویر کشید. رودِ “قُمرود” از نقطهای به ارتفاع حدود ۹۶۰ متر از سطح دریا از جنوب غربی وارد دشتِ قم میشود. ارتفاع بخش مرکزیِ شهر قُم که از نقطۀ ورودی رودِ “قُمرود” حدود ۵ کیلومتر فاصله دارد در حدود ۹۳۵ متر، یعنی ۲۵ متر پایینتر از محل ورود رودخانۀ “قُمرود” به این دشت میباشد. ارتفاع تقریبیِ زیستگاۀ “جمکران”(کُم،کران؟) در ۷ کیلومتری جنوب شرقیِ “قُم” در حدود ۹۲۰ متر است. از مرکز شهرِ “قُم” به سوی شرق، شمال شرق و شمال، به تدریج از ارتفاع این دشت کاسته میشود تا اینکه از سوی شرق، در نزدیکیِ دههای نواران و قنوات به کمتر از ۸۸۰ متر و از سوی شمال و شمال شرق نیز در دهِ قُمرود به زیر ۸۵۰ متر و بالاخره در پهنۀ تلاقیِ مخروط افکنۀ “قُمرود” با “رودِ قَرَچای” که از شمال غرب ساوه سرچشمه گرفته، یکی شده به دریاچۀ نمک و تالاب حوض سلطان میپیوندد که ارتفاع متوسطی حدود ۷۸۰ متر دارد. به این ترتیب ملاحظه میشود که دشتِ “قم” پهنهای بسیار کم شیب است که شیب ملایمی از جنوب غرب (مدخلِ “قمرود”) به سوی شرق،شمال شرق و شمال دارد و نهایتاً به دریاچۀ نمک-حوض سلطان میپیوندد. زیستگاههای کهنِ “جمکران”، “دهِ قُمرود” و محلّ “تپّههای باستانی قُمرود” از کهنترین نقطههای اسکان انسان در دشت تالابی و باتلاقیِ قم بودهاند. زیستگاۀ کهنِ “جمکران” در ساحل جنوبیِ این تالاب قرار داشته است. شاید به این جهت است که نام آن را “جمکران” (Jamkarān) گفتهاند[۹] که در آن، واژۀ”کران” به معنیِ “ساحل” و “بار” (رودبار، تالاب بار و غیره) باشد.
اگر معنی واژۀ “قم” یا “کُم” را “تالاب” بیانگاریم این پرسش پیش میآید که چرا امروزه چنین تالابی در این دشت و پهنه وجود ندارد. پاسخ این پرسش را باید در تحولاتِ آب و هوائیِ طبیعی، بعلاوۀ دستکاری و دستاندازیِ انسان به سازوکار طبیعت جستجو نمود که از گذشتههای دور آغاز شده و در دهههای اخیر، سرعت گرفته است. رودِ “قُمرود” که امروزه به رودی فصلی و اغلب خشکرود تبدیل شده در گذشتههای چند هزارهای، آب کافی به دشتِ بسیار کم شیبِ “قم” میرسانده و به دلیل شیب بسیار کم این دشت میتوانسته پهنهای تالابی را ایجاد کند. “دریاچۀ نمک” که امروزه به تالابی فصلی و کویری تبدیل شده و “حوضِ سلطان” نیز که در گذشتههای نه چندان دور به دریاچۀ نمک پیوسته بوده به برکت آبِ رودهای “قُمرود” و قَرَچای (وسایر آبراههها) دریاچهای گسترده و کم عمق را از شمال غرب تا شرقِ “دشت قم” و تا شمال شرقِ کاشان تشکیل میدادهاند که تالابِ “کُم” و یا “قُم” بخشی از آن بوده است.
در گفتاری دیگر تحت عنوان “ریشۀ نام شهرِ خمین” دربارۀ ارتباط واژههای “قم” و “کُم” از یک سو و “خُم” از سوی دیگر صحبت خواهد شد.
“برگرفته از کتاب “ریشه یابی ۱۵۰۰جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر دکتر مرتضی مومن زاده”.
[۱] – تاریخ قم، تالیف حسن ابن محمّد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری، ۳۷۸ هجری قمری
[۲]– Roman Ghirshman, 1895-1979
[۳] – کاوشهای قره تپّۀ قمرود، نوشتۀ میر عابدین کابلی ۱۳۹۴
[۴] – تصاویر ماهوارهای Google Eaeth
[۵] -ابوالقاسم عبدالّله کاشانی، نویسندۀ کتاب کاشی گری در ایران قدیم
[۶] – میرعابدین کابلی: کاوشهای قره تپۀ قمرود
[۷]-Roman Ghirshman (1895-1979)
[۸] – با نوجه به اینکه “گُل” یا گویل (Göl) در زبان ترکی به معنیِ استخر، تالاب و دریاچه است شاید به این جهت است که این استخر را “استخرِ گل” و یا “گل” میگویند.
[۹] – در گفتاری دیگر دربارۀ ریشۀ نام “جمکران” صحبت خواهد شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید