زبانی بر زبان دیگر
نقد و بررسی مجموعهی “ده نقد” نوشتهی رضا عابد
“ده نقد” مجموعه نقدی ست از شاعر، نویسنده و منتقد گرامی رضا عابد، که سال ۹۶ از “هزار آفتاب ” تهران منتشر شده است .این مجموعه نگاهی ست بر آثار «لاله زار مرداب» حسن اصغری،«سالهای ابری » علی اشرف درویشیان، «باز هم پیش من بیایید» امیررضا بیگدلی،«بازمانده روز» کازوئو ایشی گورو،«گاوهای برنزی» محمد آصف سلطان زاده،«غروب پروانه» بختیارعلی،«هندسه بلوط» علی عبداللهی،«یزله در غبار» علی صالحی، «شادیهای کوچک» رقیه کاویانی،«بوی برف» شهلا شهابیان و «بی خوابی» عنوان شعری از محمد مختاری.
بارت در مقالهی “نقد چیست؟ ” از مجموعه مقالههای نقادی درباره نقد نو (نقد تاویلی) قاضی بودن را در مورد ناقد رد میکند و آنرا از محافل کهنهاندیش دانشگاهی مینامد. بر اساس تعریف نوین نقد که متاثر از شرایط و ساختار اجتماعی اقتصادی فرهنگی نوین است، ” نقد نوعی فرازبان است، زبانی ست که در باره زبان دیگر سخن میگوید . زبان ثانوی است که برزبان اولیه پیاده میشود. و هدف ان بی هیچ رو کشف حقایق مطلق، قطعی و تمام شده نیست ... نقد نو آن تلقی سنتی از نقد نیست که چون پلیس و قاضییی در قلمرو ادبیات با رمل و اسطرلاب خود سره از ناسره تشخیص دهد،، بلکه نقد خود گونهای برداشت و تاویل است از سوی خوانندهای حرفهای که یک نکته مهم را میداند: برای باز گرداندن اثر به خود اثر ابتدا باید ان را به قلمروهای فلسفه، تاریخ، روانکاوی و نظریههای ادبی و … بکشاند.”
آنگونه که محققان حوزه ادبیات و نقد ادبی میگویند نظریههای ادبی پس از خلق آثار ادبی تولید و شکل میگیرند نه برعکس. یعنی ابتدا موجی از شعرها و داستانهای نوشته شده به شکل نو به راه میافتند، سپس منتقدان و نظریه پردازان ادبی بر اساس آن اثار ادبی، شالودهای تئوریک برای آن تبیین میکنند.
“ده نقد” شامل نقدهایی است که براساس مجموعهای از شیوههای متعدد نقد چون فرمالیستی، اسطورهشناسی و کهن الگوهای یونگ و ساختارگرایانه و زبانشناختی پدیدار شناختی، جامعه شناختی و شیوههای سنتی نقد چون نقد زندگینامهای و تاریخی… بر آثار نویسندگان و شاعران برهه زمانی معینی در دهههای اخیر به نگارش درامده است .
اگر با تعبیر نظریه پرداز جامعه شناسی چون لوسین گلدمن از آثار ادبی که آثار هنری را اینهای از واقعیتهای شرایط اقتصادی اجتماعی فرهنگی موجود هنرمند میداند، موافق باشیم و چه اگر با نگاه جامعه شناسان و نظریه پردازان پسامدرن که اثار آدبی آینهای شکسته و کژ و کوژ چند وجهی یا لشکری از استعارهای گریزان از جامعهی هنرمند میدانند، را بپذیریم، به هر روی آنطورکه حسین پاینده در اثر خواندنی خود “نقد ادبی و دموکراسی” میگوید، ادبیات چه کلاسیک وسنتی، و چه از نوع مدرن یا پسا مدرن ان بازتاب فرهنگی است که از واقعیتهای سیاسی اجتماعی اقتصادی جامعهای که هنرمند در ان زیست میکند، نشات میگیرد و “اصولا همه مکاتب و سبکهای ادبی، از نئوکلاسیسم و رمانتیسم قرن هجدهم گرفته تا رئالیسم، ناتورالیسم قرن نوزدهم وسوررئالیسم،مدرنیسم،مینیمالیسم،پسامدرنیسم قرن بیست وبیست یکم،همگی حاصل تحولات فرهنگی و اجتماعی هستند و اصولا سبکها، مکاتب ادبی و همه آفرینشهای ادبی از دل ضرورتها، تحولات اجتماعی و فرهنگی بیرون میجهند. و فرم و ساختار غالب در هر برههای با ویژگیهای فرهنگی همان مقطع زمانی پیوند دارد. به اعتقاد نظریه پردازان جامعه شناسی یک سبک نگارش میتواند فرهنگ مسلط و باورهای فلسفی غالب در زمانهی خود را بازنمایی کند و سبکهای ادبی بدون پیوند با فرهنگ بی معناهستند .”
از آنجائیکه جامعهی ما، امروز از نظر فرهنگی با توجه بهرشد سریع، دنیای دیجیتال و فضای مجازی، درهم تنیده و آمیخته از سنت، مدرنیسم و پسا مدرن هست، یا آنطور که زنده یاد داریوش شایگان میگوید وارث هویتی چهل تکه هستیم، این گوناگونی هویتی و فرهنگی خواه ناخواه درهنر وادبیات ما هم نمود پیدا میکند .ما در دهههای اخیر با آثار ادبی مواجهیم که درخود مجموعهای از ویژگیها و المانهای سنت مدرن و پسا مدرن را توامان حمل میکنند، چه دراینهای صاف به تعبیر لوسین گلدمن و چه در آینهای شکسته و کژ و کوژ به تعبیر نظریه پردان پسامدرن .. . و نقد ادبی نیز چنانکه اشاره شد که متاثر از آثار ادبی ست نمیتواند ازان مستثنی باشد .
با این مقدمه کتاب” ده نقد” متاثر از اثارادبی نویسندگان و شاعرانی ست که مجموعهای از ویژگیها و المانهای سنت، مدرن و پسا مدرن را توامان دردل خود دارند . در این کتاب شاهد طیفی از نقدهای متعدد در ارتباط با اثار مختلف و چه حتی دررابطه با یک اثر به اقتضای متن هستیم .نقدهای نوینی چون زبانشناخی پدیدارشناسی فرمالیستی،تا اساطیری وکهن الگوهای یونگ تا نقدهای جامعه شناختی و زندگینامهای سنتی و زندگینامه تاریخی …
بی ثباتی رابطه دال و مدلول براساس دیدگاه نظریه پرداز فرانسوی ژاک دریدا که درنقد اثاری چون ” غروب پروانه” از بختیار علی،”هندسه بلوط” از علی عبدالهی یا “بوی برف” شهلا شهابیان و …به ان اتکاء شده است، که براساس آن
هرگز نمیتوان تفسیر واحدی از زبان به کار رفته در یک متن به دست داد . خواننده به طور معمول خواهان رسیدن به ” معنای متن” است و گمان میکند که هرمتنی صرفا یک معنای واحد و ازلی –ابدی دارد اما معنا به دو دلیل همواره از قطعیت میگریزد یکی به این سبب که ربطه دال با مدلول کاملا قرار دادی ست و دیگر اینکه هر دالی میتواند چندین مدلول را به ذهن متبادر کند. و آنطور که منتقد گرامی رضا عابد میآورد “کلام یا نوشته مستقل از وجود گوینده یا فاعل حیات مییابد و دیگر به تفسیر گوینده وابسته نیست و تفسیر گوینده میتواند در کنار سایر تفسیرها به حیات مستقل خود ادامه دهد و عرصهی تفسیر را گسترده تر کند”
تعبیر ” اضطراب تاثیر” هارولد بلوم در ارتباط با نوشتههای پیشین و پسین و مفهوم بینامتنیت که در آثاری چون ” گاوهای برنزی” محمدآصف سلطانزاده … و شیوههای مبتنی بر اسطورهشناسی و کهن الگوهای یونگ، کهن الگوها و باز تولید آن در شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی حال و بازتاب دغدغههای امروزین در اثر، در رابطه با ” لاله زار مرداب ” حسن اصغری که به نوعی بازنگاری و باز تولید کهن الگوی “سفرقهرمان” اولیس جمیز جویس و اودیسهی هومر در بستر اجتماعی اقتصادی امروزین است . و حضور ارکی تایپ، اسطورهی بینالنهرین گیل گمش در پس وپشت رمان “غروب پروانه “بختیارعلی و معانی ضمنی ان… که شاید مصداق مفهوم غنی سازی ادبیاتی است که جان بارت در مقالهی “تهیشدگی و غنی سازی ادبیات “مطرح میکند .
حرکت روی تیغهی چاقو و “اوکانرنویسی” در مجموعه داستان “بازهم پیش من بیایید” و دیگر آثار امیررضا بیگدلی، نفی تلقی سنتی عاشق و معشوق در “بوی برف” شهلا شهابیان و تلقی اکنونی و مدرن ” عاشق و عاشق” به تعبیر فیلسوف فرانسوی آلن بدیو، از عشق درکتاب “ستایش عشق”، در”غروب پروانه ” بختیارعلی …و از همه مهمتر نقش قدرت و تاثیر آن در روابط و تعاملات اجتماعی به تعبیر فوکو که درنقد بسیاری آثار ادبی به درستی به آن استناد میشود، همانطوریکه نظریه پرداز ادبی ریموند ویلیامز میگوید “ادبیات و هنر در واقع متاثر از مناسبات قدرت در جامعه هستند و بیشک بدون بررسی مناسبات قدرت نقد کردن اثر هنری شدنی نیست” و یا آنطور که منتقد گرامی به نقل از فوکو مطرح میکند” قدرت مفهومی است که از طریق فرایند نرمالیته، احاد جامعه رادر سمت وسوی منافع خود کنترل میکند . قدرت در معنای جدید خود در تمامی روابط و لایههای زندگی اجتماعی و جود دارد و خارج شدن از چنبره قدرت به نوعی گریز ناپذیر است.” که در رابطه با آثاری چند بویژه در ارتباط با « بازماندهی روز» اثر کازوئو ایشی گورو به آن اتکاء میشود.
شخصیت سرسپرده، چاکرمنش و بله قربان گوی استیونز با لحنی که بوی نوکر مابی از ان ساطع است که جای تقدیر از ترجمهی خوب نجف دریابندی دارد شخصیتی که همه معنای زندگی ش را در سرسپردگی به ارباب جستجو میکند و در سراسر رمان از ارتجاع کهنه دفاع کرده واز ارباب خود به نیکی یاد میکند. و آنرا نشانهی “تشخص” هم میداند. که به نوعی تداعیگر داستان کوتاه صادق چوبک “انتری که لوطیش مرده بود” هست . با اینکه مخمل بعد مردن اربابش میخ طویلهاش را کنده، زنجیر را همچنان با خود حمل میکند. چراکه جامعه و ارباب یا لوطیش از نظرفرهنگی ذهنیتش را چنان شکل داده که او را تهی از هویت، موجودی مسخ و وابسته به خود ساخته است . که حکایتگر نوعی تنازع بقا و داروینیم اجتماعی است که اقتصاد درآن نقش بس تعیین کنندهای دارد.
همانطورکه منتقد گرامی اشارهای به آن میکند، جاداشت اما که بیشتر به آن پرداخته شود.”در واقع استیونز معلولی بیش نیست علت را باید در جامعه اش جسجو کرد .در واقع استیونز زائیدهی جامعه بیمار عصری است که او در آن زیست میکند، فرهنگ ورسوم روابط بین اعیان اشراف و خدمتکار …”
فرهنگی که مروج احترام به مافوق و تعظیم و تمکین و سرسپردگی است، همان ولایت مداری و شبان رمگی که زنده یاد محمد مختاری از آن بسیار میگفت… دراین فرهنگ است که تمام جنبههای فردیت درهم شکسته، به فراموشی سپرده و نابود میشود.
اوج نقد زندگینامهای را، شاید در نقد اثر چهار جلدی ” سالهای ابری ” علی اشرف درویشیان تحت عنوان “در شرافت قلم” میبینیم. پرداخت به شخصیت و زندگی درویشیان و مقایسهاش با نویسندگانی چون جان اشتان بک که درجنگ ویتنام از آمریکا حمایت کرد، همانند دانستن راه درویشیان با راه صمد بهرنگی و رسالت پداگوژیکیوار او در باب تعلیم و تربیت دانش آموزان فقیر روستایی روستاهای گیلانغرب. ” علی اشرف درویشیان یکی از بزرگترین و نجیب ترین داستانویسان ما است که به سبب رنج مرارتهایی که در زندگی از آن همه در به دری زندان و شکنجه کشید محبوب مردمان شد و طعم محبوبیت را چشید… “ص۴۲
در مواجهه با برخی اثار ادبی به اقتضای شرایط متن و به دلیل ویژیگیهای موجود در اثر، شاید، گریزی از نقد زندگینامهای نیست .در بخش نقد آثار علی اشرف درویشیان، با اتکاء به نقد زندگینامهای، مثل آوردن بخشی از مصاحبهی نویسنده، که در رابط با آثارش میگوید و به چالش کشیدن و نقد نگرش نویسنده و ضمن بیان اعتقاد راسخ علی اشرف درویشیان به رئالیسم اجتماعی ودفاع تمام قد از محرومان وستمدیگان درمناسبات سرمایه داری و رسالتی – تعلیمی دانستن آثار او، با اذعان اینکه، نثر ساده و روان این نویسنده سرشار از اصطلاحات، تکیه کلامها، کنایات و ضربالمثلها برپایه زبان بومی است، با نگاه مدرن به شخصیت این نویسنده، نگرش کسانی را که او را قهرمان میدانند را به چالش میکشد”و کسانی که درویشیان را تا حد قهرمان بالا میبرند به یقین بی توجه به مختصات عصر هستند. ما از عصر حماسی عبور کردهایم و اینک تراژدی هم از خود سیمای تازهای در جهان بروز میدهد و انسان دیریست که خود موضوع شناسایی واقع شده است و پلورالیزم راه هرگونه افاضات قهرمان پرورانه را مسدود کرده است .به یاداوریم گالیله برشت را که فریاد برکشید «بدبخت ملتی است که به قهرمان نیاز داشته باشد» و محمد مختاری میگوید” …وفکر سیب وزمین در سیصد سالگی جاذبه/ و کودکان چند هزار ساله که انگار/برای اولین بارهستی را در وان حمام سبکتر یافته اند»ص۴۰
که “این بند اشارهی تلمیحی به دو واقعهی تاریخی دارد یکی افتادن سیب از درخت و کشف نیوتون ودیگری فریاد ” اوره کا، اوره کا”ای ارشمیدوس . این سطرهای شعری به استهزا و تمسخر گرفتن تفکری است که هنوز به مکانیک نیوتونی در مقابل فیزیک کوانتوم و نظریهی نسبیت دل خوش کرده است و چون ارشمیدوس فریاد بر میاورد که اگر نقطهی اتکایی به من بدهید، قهرمانانه کره زمین را برای تان جا به جا میکنم.”ص۴۴
در خاتمه در شرایط فقدان فرهنگ نقد و منتقد حرفهای و فضای عاری از نقد بی حب بغض و بی طرف در حوزهی ادبیات، نشر و حضور آثاری از این دست که بخواهند به تولیدات ادبی معاصر، اینچنین با زبان ساده و نثری خوشخوان و روان بپردازنند، جای بسی تقدیر قدردانی دارد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید