زبان و بازسازی جنسیت در شعرهای محسن بوالحسنی
زبان و بازسازی جنسیت؛ نگاهی به مجموعهی شعر «ایشان قاتل من است» اثر محسن بوالحسنی
شهرگان: یکی از چالش های شعر امروز ایران نقش زبان در بازنمایی جنسیت درشعر است. به این معنی که عده ای زبان را فارق از درگیر شدن با یک جنسیت خاص در نظر می گیرند، در حالی که برای بسیاری از شاعران یکی از کارکردهای زبان بازنمایی جنسیت و به چالش کشیدن هویت زنانه -مردانه است. اما آنچه که مسلم است زبان در شعر همواره از سوی زنان شاعر به عنوان یکی از موثرترین سلاح های برای زدودن نابرابری جنسیتی و به چالش کشیدن محدودیتهای هویت زن در جامعهی ایرانی مورد استفاده قرارگرفته است. با این حال به نظر میرسد که توجه مردان شاعر به زبان برای کمکردن شکافهای جنسیتی و معطوف کردن ذهن مخاطب به عدم کلیشههای علیه زنان از دید بسیاری از منتقدین به دور مانده است. آنچه که در این گونه اشعار اهمیت دارد همانند ادبیات داستانی، توجه و تمرکز چندباره بر روی زبان در بازتاب شکافهای جنسیتی و دوبارهسازی و واکاوی جنسیت و به تصویر کشیدن هویت متفاوت از زن و مرد است. بهخصوص که این واکاوی با جنسیت کلیشهای ارائه شده از سوی جامعهی مردسالار در تضاد باشد و به نوعی در برابر آن بایستد. این چنین زبانی نهایتاً میتواند علاوه بر طرد کلیشههای موجود به بسط یک هویت متفاوت منجر شود .
بسیاری از آثاری که در حوزهی شعر منتشر میشوند خودآگاه یا ناخودآگاه درگیر کلیشهسازی جنسیتی از زن می شوند. این مسأله را به ویژه در آثار شاعران مرد بیشتر می توان دید. زمانی که هویت زن در برخی از این آثار، آن چنان دستخوش تغییر میشود که متاسفانه به جای ارتقای آن تبدیل به ارائهی دید جنسیتی از زنان می شود و به کلیشهسازی علیه هویت زنان دامن میزند.
بنابراین آن چیزی که میتوان در این میان اهمیت داشته باشد، ایستادگی در برابر این کلیشهها و بازسازی هویت جدید در متن است.
یکی از آثار منتشرشده در حوزهی شعر که فاصلهی زیادی با این کلیشهها گرفته است و توانستهاست به ارائهی متفاوتی از هویت مردانه در شعر برسد، مجموعهی شعر، «ایشان قاتل من است» اثر محسن بوالحسنی است که به تازگی از سوی نشر ناکجا منتشر شده است.
این مجموعه خود از دو دفتر متفاوت شعر تشکیل شده است که شاعر در هر دفتر به تجربههای متفاوت زبانی و روایی پرداخته است. نکتهی بارز در این مجموعه اتکا به زبان و بازنمایی چند وجهی زبان و بازتاب کارکردهای متفاوت آن و از منظرهای متفاوت است. زبان در این مجموعه در گیر طیف متفاوتی از تجربههای شاعر از رویدادهای سیاسی، اجتماعی و همینطور توجه به بازسازی جنسیت و فضاهای متنوع متنی است. در مجموعهی اول زبان ساده تر است ولی در مجموعهی دوم «شمس از قونیه با قطار برگشت» بنظر میرسد که شاعر تمایل به تجربهی متفاوتی از زبان داشته است. نگاه شاعر به زن در هر دو مجموعه در خور توجه است به ویژه که شاعر تمایل زیادی در بازتاب هویت زن در شعر دارد.
زن سوخت
من سیگار کشیدم
زن سوخت
من بازی کردم
زن سوخت
من شعر نوشتم
زن سوخت
من یاد گرفتم
زن مرد
من پدر شدم (صفحهی ۱۳)
در اینجا شاعر به خوبی میتواند خشونت علیه زنان را در جامعهی ایران در شعرش نشان دهد، این خشونت در لابه لای استفادهی متناوب از کلماتی که بار معنایی مشخصی دارند به تصویر کشیدهشده است ، اما استراتژی شاعر استفاده از کلماتی بودهاست که دقیقا میتواند معنای آن اتفاق را به ذهن مخاطب خود منتقل کنند. در این شعر، چند وجه از یک رویداد اجتماعی را میتوان دید، مثلا اشاره به خودسوزی زنان، خشونت علیه زنان همینطور نقد مردسالاری از دیدگاه شاعرمشهود هستند.
ساختار شعر در عین درگیر شدن با رویکردهای متفاوت زبانی قادر است تا با ربط وسیعی از کلمات در ارتباط با حوزههای مختلف اجتماعی و سیاسی و همینطور با نقبزدن به حافظهی مشترک تاریخی میان خود و مخاطب، تصویر متقاوتی از رویدادها و رویکردهای اجتماعی و سیاسی را در شعر نشان بدهد.
از پشت
با گلولهای از تفنگ این دوست قدیمی
به سرعت یک بوسه به قتل رسیدم
حالا دچار آبهای عمیقم
و سرنوشت من هر گز به کشتیهای غرق شده شبیه نبود (صفحهی ۲۲)
توجه شاعر به نقش زن در اشعار بسیار قوی است، این زن عموما از روابط ایدئولوژیگ مردسالاری فاصله می گیرد. به نظر میرسد تلاش شاعر در بنیانکردن نوع جدیدی از رابطهی میان زن و مرد است که تحت تاثیر روابط مردسالاری اجتماع قرار نگرفته است.
بگو
زنها چادر گره زدهاند
جیغ میکشند
مردها سکته میکنند
و من برای عرض شهادت
به خاک میافتم (صفحهی ۲۶)
در بسیاری از اشعار میتوان توجه شاعر به بنیان کردن این هویت جدید را به خوبی دید.
نگاه متفاوت شاعر به مقولهی زن در شعرهایش به نوعی فرار از جنسیت ایدئولوژیکی مردانه و درگیر کردن سوژههای جدید با هویت زن است.
زن شاهکار نیست
زن صورتش داوینچی نیست
زن قدیمی است
و پلههای عمارت را راست پایین میآید (صفحهی ۲۷)
ارتباط میان کلمات دو کار کرد دارد یکی ارتباط معنایی است که شاعر در تلاش است تا این ارتباط را در سطح عادی کلمات برقرار کند و دیگر برهم زدن چیدمان طبیعی کلمات و در واقع چینش متفاوتی از کلمات است که با هرکدام از معناهای حقیقی خود فاصله گرفته و تنوع در کارکرد را ارائه می دهند: مثلا سرماخوردگی – نهنگ و یا رود از پای من درازتر است. گاهی این کلمات میتوانند هم ارتباط معنایی و هم ارتباط مفهومی را میان مخاطب و کلمه برقرار کنند. مثلا در شعر من به هیچ دریایی نمی رسم، ارتباط میان پیکان قراضه و دریا و یا ارتباط میان سرماخوردگی و نهنگ و همینطور ارتباط میان رود و پا؛
تذکر دادهبودم
که جهان موجی است
و من با این پیکان قراضه
به هیچ دریایی نمیرسم
و شما خندیده بودید
و همین شما
هیچ وقت سرماخوردگی
یک نهنگ را
جدی نگرفته بودید و
همینطور قرص بود
که از یخچالهایتان میریخت (صفحهی ۴۰)
گاهی لحن انتقادی شاعر حالت سمبلیکی میگیرد، به نحوی که کلمه از کارکرد طبیعی خود خارج میشود و به کارکرد فرا زبانی یا فرا متنی میرسد. این حالت نیز ساختار شعر را به حالت روایی تبدیل میکند. از سوی دیگر در اکثر شعرها هرجا که رد پای انتقادی شاعر را به حالت سمبلیکی به مسائل اجتماعی می بینیم، انتقاد شاعر به رویکردهای مردسالار به زن را هم میتوان به وضوح دید. در این مجموعه شاعر از ذهنیت مردانه، آن نظم مردانه در شعر فاصله میگیرد و شعر بیشتر از آنکه در گیر یک نگاه جنسیتی خاص مثلا مردانه باشد، بیشتر در تلاش است تا به بیان معضلات موجود در خصوص دو جنسیت مرد و زن و کنکاش از طریق زبان بپردازد.
بنا به گزارشات رسیده
در این حملهی سه ساعته
صد و بیست اصله درخت تنومند
صد و بیست اصله دامن زنانه
و متاسفانه یک شاعر جوان
از پای در آمدند (صفحهی ۴۵)
در واقع همدلی کردن شاعر با جنسیت زن از ویژگیهای بارز این مجموعه است که خیلی خوب توانسته است از تصویرسازیهای کلیشهای فاصله بگیرد. گاهی شاعر قادر است تا در خلال تصاویر شعری و استفاده از ظرفیتهای آن، روایتهای تو در تویی ایجاد کند. بیشتر این کلمات آشنازدایی شدهاند، مثلا ضجهزدن در لغت نامه یا حضور فصل در کشور دیگر.
در حالیکه من قرض داشتم
و فکر پرندهای بودم
که در لغت نامه ضجه می زد (صفحه ی ۵۲)
جنسیت بخشیدن به پدیدههای غیرطبیعی نیز از دیگر کارکردهای زبان در این مجموعه است. به این معنی که زبان میتواند از اکثر پدیدههای مادی یک پدیدهی جاندار و غیرمادی بسازد و به آن هویت بخشد.
ادارهی پست
مجموعهای از گریهها و خندههای مرا
با دقت بستهبندی میکند (صفحهی ۵۳)
بسامد کلام و در واقع واژگان در این مجموعه زیاد است، شاعر به نحو فزایندهای از امکانات زبان در این مجموعه استفاده کردهاست و به مخاطب طیف متفاوتی از کارکردهای زبان را ارائه دادهاست. گاهی این واژه آرایی آن چنان که باید به کارکردهای زبانی خود وفادار نمی ماند، اما در بسیاری از موارد میتواند در نقد یک رویکرد خاص موفق باشد.
گرچه در بعضی از موارد ممکن است این مسئله به ذهن مخاطب متبادر شود که این سطرها به نوعی منجر به کلیشهسازی شدهاند، اما درهر حال تلاش شاعر برای فرار از این کلیشه در بستر شعر است.
کنار این آغوش باز
به خیابان رجوع می کنم
و با زن
به مرز دیر شدن میرسم
و با توجه به نص صریح قانون
به شکلی هجری و قمری
در کشور بادها
پراکنده میشوم (صفحه ی ۶۷)
ارتبا ط شاعر با فضای بومی و نوستالژیک را نیز میتوان در خلال روایتهای زبانی و معطوف کردن به زبان دید .
از مرز عبور کردم
و هنوز کلاس اول بودم
و در هیچ بمبارانی دست نداشتم
و آغوشم پر از چمدانهایی بود
که برای رفتن زار میزدند (صفحهی ۸۰)
در بعضی از اشعار لحن شاعر به نوعی طنزآمیز است که شاعر در خلال این طنز کلامی به نوعی به یک رویداد حقیقی اشاره میکند. میتوان گفت زبان طنزآمیز آمیخته با بستر روایی و سمبلیکی، به نوع ارجاع شاعر را به رویدادهای اجتماعی و سیاسی آسانتر می کند.
لکن تو صبور باش
و کمی از مداومتهای من نترس
که البته لولوی پشت شیشه
در کنار مأموران
و همان ایستگاه
و حتما کسی سراغ کسی و … (صفحهی ۱۱۷)
تجربهی زبان در این مجموعه متفاوت است به این معنی که زبان در این مجموعه درگیر محورهای مختلف است، شاعر تنها به یک محور زبانی بسنده نمیکند. گاهی این زبان در طرح خاصی از روایتهای اجتماعی میتواند موفق باشد، اما گاهی از ورای آن عبور می کند، به هر حال به نظر می رسد کارکرد زبان در این مجموعه شاعر را بر آن داشته است تا به چالش بسیاری از معضلات اجتماعی بپردازد.
زن که آخرین اکتشافاتش
حفرهی زیر زمینی باد
مهمان نوازی از شعور مگسها
و این که چتر و چنار و تابوت
برای من یکی است
دماغش را سرخ کرده
هی شانهام می کشد
عقبش را نگاه میکند
و این عکس لعنتی
که هیچ وقت دو نفره نبوده
هیچ وقت !
نگاهی به اشعار این مجموعه نشان میدهد که تاکید شاعر بر هویت زن بیشتر از هویت مرد است، به خصوص استفادهی مکرر از زن به نوعی استراتژی شاعر برای رد هویت کلیشهای مردانه و بازسازی برابر آن با زن در شعر است. به این ترتیب شاعر میتواند به نوعی شکاف جنسیتی را از طریق ادبیات کم کند. تصویری که شاعر از جنسیت خود ارایه میدهد با آن تصویر ارایه شده از جامعه به نوعی در تضاد است و در مقابل آن میایستد. از سوی دیگر زبان نقش کلیدی در چالشهای شاعر دارد به عبارت دیگر این زبان است که شاعر را به دردها و معضلات، همهی گرایشهای او پیوند میدهد. میتوان گفت که زبان محل ارتباط شاعر با خودش و رویدادهای پیرامونش است و حتی این چالشهای سیاسی و اجتماعی در محوریت زبان حل میشوند و معنا مییابند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia