سه شعر از سهیلا میرزایی؛ برگرفته از کتاب «میافتم از دستم»
خودزندگینوشت سهیلا میرزایی:
سیزدهم بهمن ماه ۱۳۴۲ در شهر اورمیه متولد شدم و در اواخر دوران تحصیلات متوسطه همراه با خانواده به تهران مهاجرت کردم.
پس از دریافت لیسانس روانشناسی بالینی از دانشگاه رودهن، دورهای را تحت عنوان «روانشناسی صنعتی» با موفقیت گذراندم که توانستم در کارخانه تولید لوازم الکترونیکی «مزدک» به عنوان مدیر امور اداری، مشاور و روانشناس صنعتی سالها کار کنم.
پایهی اصلی زندگی من بر دو بخش ادبی و ورزشی استوار است.
زندگی ادبی:
گرایشام به ادبیات در کودکی با «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی و سپس شعرهای «فروغ فرخزاد» شکل گرفت. از دوران نوجوانی گرایشام به نوشتن با متنهای ادبی، داستان و شعر شروع شد که بعدها روی شعر به شکل جدیتر تمرکز کردم.
با گذراندن کارگاه «شعر و قصه» دکتر رضا براهنی، با دنیای دیگری از شعر آشنا شدم و حاصل آن، چاپ اولین کتاب شعرم در ایران بود که پس از آن به آلمان مهاجرت کردم و این دومین بار بود که با پدیدهی مهاجرت مواجه میشدم.
سرودن شعر به زبان مادریام «ترکی» اخیرن به طور جدی تری مرا به خود مشغول کرده است.
از جمله آثار و فعالیتهایم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ مجموعه شعر « یک سین جا ماندهام»، سال ۱۳۷۷، همگامان چاپ، تهران ـ ایران
ـ مجموعه شعر «میچکا غیرقانونی میخواند»، سال ۲۰۰۵، چاپ مرتضوی، کلن ـ آلمان
ـ مجموعه شعر «میافتم از دستام »، سال ۲۰۱۳، نشر آیدا، بوخوم ـ آلمان
ـ از سال ۲۰۰۲ تاکنون مسئولیت بخش ادبی نشریهی «آوای زن» را به عهده دارم. این نشریه در سوئد به چاپ میرسد.
ـ از سال ۲۰۰۹ تاکنون به عنوان روزنامه نگار با سایت «شهرزاد نیوز» همکاری دارم که اغلب به مصاحبه با هنرمندان و زنان موفق ورزشکار خصوصن سنگنوردان و کوهنوردان میپردازم و همینطور گزارشات و مصاحبههایی نیز با فعالین جنبش زنان و همجنسگرایان داشتهام.
ـ انجام مصاحبههای مختلف توسط نشریات و رادیوهای گوناگون
ـ چاپ اشعار در نشریات و سایتهای معتبر داخل و خارج از ایران
ـ ترجمهی برخی از اشعارم از فارسی به آلمانی
زندگی ورزشی:
در ایران مربی کوهنوردی و سنگنوردی بودم و با گروه کوهنوردی آرش همکاری میکردم و اغلب به عنوان مسئول فنی بخش بانوان، در برنامهریزیها و تشکیل کلاسهای فنی و آموزش زنان فعال بودم.
رکوردهایم:
ـ سال ۱۳۶۷، صعود دیواره «علم کوه» از مسیر «فرانسویها» با ارتفاع ۷۵۰ متر روی ۴۰۰۰ متر به مدت کمتر از ۶ ساعت، اولین بار بود که این دیواره توسط زنان صعود میشد. ( سهیلا و فریده یزدآبادی نیز در همین برنامه موفق به صعود دیواره شدند که این رکورد تا حدود ۱۰ سال به طول انجامید.)
ـ سال ۱۳۶۹، صعود انفرادی و بدون استفاده از وسایل فنی به مدت ۱:۳۰ ساعت از مسیر «گرده آلمانها» بر روی دیواره علم کوه با مسیریابی مستقل ( این رکورد هنوز توسط هیچ زنی شکسته نشده است.)
مهمترین فعالیت ها:
ـ صعود دیوارهها و قلههای مهم ایران در فصول مختلف
ـ تشکیل کلاسهای فنی سنگنوردی و آموزش زنان
ـ راهنما و سرپرست در برنامههای کوهنوردی، از جمله سرپرستی ۱۲ نفر از بانوان کوهنورد غیرحرفهای از مسیر شمال شرقی دماوند و صعود موفقیتآمیز به قله.
در آلمان:
ـ مربی سنگ نوردی در سالن
ـ از سال ۲۰۰۶ مشاور و فروشنده لوازم سنگ نوردی در یک فروشگاه بزرگ ورزشی «گلوبتروتر» در کلن
ـ کوه نوردی در مناطق آلپ
ـ «برگی از تاریخ کوهنوردی و سنگنوردی زنان ایران» پروژهای در ارتباط با فعالیت زنان سنگ نورد و کوه نورد ایران بود که متاسفانه بنا به دلایلی متوقف شده است تا در شرایطی مناسبتر پی گیری شود.
۱
هی ها هو
هی یا هو
هیاهویت هیولایم شود
دهان هسته تف کند
بپیچم در پیچ
پای پر از راه راه پر از پا
بچرخد دورِ خود بپیچد دور
هی ها هو
هی یا هی یا هو
دکمهی پیراهنت را بپیچان
هوا در گلویت چرخ بخورد
تف کن هوا بپیچد
باشدان آچمادی بو گونلر
قاچقین دوشدوز هئی ایللر
هانسی اؤلکهنینسن
گونلریم گئچیر اود سوز سؤز سوز[۱]
حوالی خالی
میچرخی که چه
خانهام خیالی شده
خال شدهام تک میان دیوارهای برعکس
رعد میزند برقم میرود همین حوالی
هی کن هیاهو را
هو کن هیولا را
بچرخ میان خیالها خام
حتا اگر خالی
حتا اگر زبان بچرخد
و هیچ نچربد
بیخیال
کلن، ۲۰۱۱
۲
درهچایی
هنوز با من سخن نمیگویی
دماغم پشت شیشهی قهوهخانهی پدرِ سیما
همانطور پَخ مانده است
چشمهای حریصِ کارگران بر بخار دیزیها
دهانِ باز
طعم سردِ شیشه
رودی که یک نفس میرود
درهچایی گئچیر دامارلاریمدان
آنام ائوده چای ایچیر قاوال چالیر
قادینلار بیرباشدان گوله – گوله قاپی چالیپ گلیرلر
درهچایی هله ده آخیجی دیر
آپاریب آنیلاری، آداملاری قفهخانانی
-بالاجا قیز ایتیردییی بیرقیرانلیغین آختاریر – [۲]
کلن، ۲۰۰۷
۳
به هر رنگی نقاشیام کنی
خیانت خواهم کرد
چندش از چشم کبود جنینام
دهان بازی که وا برود
بیفتم از شکم پاره
شاخکهای سیاه در گلویم گیر کنند
حق هیچ هق هقی
این جنین در شکم
یک مشت هوا بلعیده است
ای ای ای
هوایم را داشته باشید
ترسم طردم میکند
از کشیدن صندلی تا پاهای رها
برای هر دانه کلمه
اسپندی آتش کن
دودش دردانهام کند شاید
از هر جای کلمه بنویسیام
خیانت خواهم کرد
از فرق سر تا پای ران
به سینات هیلا هیلا
به لایَت نیز خیانت میکنم
کلن، ۲۰۱۰
[۱] روزهای از سربازکنی هستند
ای سالهایی که پا به فرار گذاشتید
از کدام سرزمینی
روزهایم میگذرند بی حرارت بی حرف
(تصحیح شعر ترکی از رقیه کبیری)
[۲] درهچایی: نام رودخانهای در اورمیه. ترجمه:
– درهچایی از رگهایم عبور میکند
مادرم در خانه چای مینوشد دایره میزند
زنها خندهکنان از یک سو در میزنند و میآیند
درهچایی هنوز روان است
خاطرهها، آدمها، قهوهخانه را برده است
– دخترک دنبال یک ریالی گمشدهاش میگردد –
(تصحیح شعر ترکی از رقیه کبیری)
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید